فتح خون،روایت سیدشهیدان اهل قلم ازقافله عشق
حسین دیگر هیچ نداشت که فدا کند، جز جان که میان او و ادای امانت ازلی فاصله بود... و اینجا سدره المنتهی است. نه... که او سدره المنتهی را آنگاه پشت سرنهاده بود که از مکه پای در طریق کربلا نهاد... و جبرائیل تنها تا سدره المنتهی همسفر معراج انسان است . او آنگاه که اراده کرد تا از مکه خارج شود گفته بود: من کان فینا باذلاً مهجته و موطناً علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا، فاننی راحل مصبحا ان شاءالله تعالی. سدره المنتهی مرزدار قلمرو فرشتگان عقل است. عقل بی اختیار. اما قلمرو آل کسا، ساحت امانتداری و اختیار است و جبرائیل را آنجا بار نمی دهند که هیچ ، بال می سوزانند . آنجا ساحت انی اعلم ما لاتعلمون است ، آنجا ساحت علم لدنی است ، رازداری خزاین غیب آسمان ها و زمین؛ آنجا سبحات فنای فی الله است و بقای بالله ، و مرد این میدان کسی است که با اختیار ،از اختیار خویش درگذرد و طفل اراده اش را در آستان ارادت قربان کند ... و چون اینچنین کرد، در می یابد که غیر او را در عالم اختیار و اراده ای نیست و هر چه هست اوست. اما چه دشوار می نماید طی این عرصات! آنان که به مقصد رسیده اند می گویند میان ما و شما تنها همین «خون» فاصله است ؛ تا سدره المنتهی را با پای عقل آمده ای، اما از این پس جاذبه جنون ، تو را خواهد برد... طیّّّّّّ این مرحله دیگر با پای اراده میسور نیست ؛ بال می خواهد و بال را به عباس می دهند که دستانش را در راه خدا قربان کرد. این حسین است که عرصات غایی خلافت تکوینی انسان را تا آنجا پیموده است که دیگر جز جان میان او و مقصود فاصله نیست. آنان که با چشم ظاهر می نگرند او را دیده اند که بر بالین علی اکبر علی الدنیا بعدک العفا گفته است و بر بالین قاسم عزَّ والله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک ثم لا ینفعک و اکنون بر بالین ابی الفضل عباس می گوید: الان انکسر ظهری و قلت حیلتی ،اما حجاب های نور را نمی بینند که چه سان از هم دریده و رشته های پیوند روح را به ماسوی الله چه سان ازهم گسسته ! نه ماسوی الله ، که اینجا کلام نیز فرشته سان فرو می ماند.مردانگی و وفای انسان نیز به تمامی ظهور یافت و آن قامت مردانه عباس بن علی با دستان بریده بر شریعه فرات، آیتی است که روح از این منزلگاه نیز گذشته است و عجیب آن است که آن باطن چگونه در این ظاهر جلوه می کند. بعدها امّ البنین دررثای عباس سرود:
یامن رای العباس کر علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
انبئت ان ابنی اصیب برأسه مقطوع ید
و یلی علی شبلی امال برأسه ضرب العمد
لوکان سیفک فی یدیک لما دنی منک احد
دستان عباس بن علی قطع شده بود که آن ملعون توانست گرز بر سر او بکوبد. اما تا دستان ظاهر بریده نشود، بال های بهشتی نخواهد رست. اگر آسمان دنیا بهشت است ، آسمان بهشت کجاست که عباس بن علی پرنده آن آسمان باشد؟ فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده اند و مبهوت از تجلیات علم لدنّی انسان، به سجده در افتاده اند تا آسمان ها و زمین، کران تا کران ، به تسخیر انسان کامل درآید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود؛ اما انسان تا کامل نشود، در نخواهد یافت که دهر، بر همین شیوه که می چرخد، احسن است. چشم عقل خطابین است که می پرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء... اما چشم دل خطاپوش است. نه آنکه خطایی باشد و او نبیند... نه ! می بیند که خطایی نیست و هرچه هست وجهی است که بی حجاب ، حق را می نماید. هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟
زندگینامه
جنگی که در شهریور 1359ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.
ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.
سال 1338 ه ش در كانون گرم خانوادهاي مذهبي، متدين و از پيروان مكتب سرخ تشيع، در تهران ديده به جهان گشود. مادرش كه بانويي مانوس با قرآن و آشناي با دين و مذهب بود براي تربيت فرزندش كوشش فراواني نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شيردان فرزندانش برايش فريضه بود و با مهر و محبت مادري، مسائل اسلامي را به آنها تعليم ميداد.
نبوغ و استعداد مهدي باعث شد كه او دراوان كودكي قرآن را بدون معلم و استاد ياد بگيرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نمايد. پس از ورود به دبستان در اوقات بيكاري به پدرش كه كتابفروشي داشت، كمك ميكرد و به عنوان يك فروند، پدر و مادر را در امور زندگي ياري ميداد.
مهدي در دوران تحصيلات متوسطهاش به لحاظ زمينههايي كه داشت با مسائل سياسي و مذهبي آشنا و در اين مدت (كه با شهيد محرب آيتالله مدني (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصايح ارزنده و هدايتگر آن شهيد بزرگوار سيراب مينمود و در واقع در حساسترين دوران جواني به هدايت ويژهاي دست يافته بود. به همين دليل از حضرت آيتالله مدني بسيار ياد ميكرد و رشد مذهبي خود را مديون ايشان ميدانست.
در مسير مبارزات سياسي عليه رژيم پهلوي، پدر شهيدان – مهدي و مجيد زينالدين – براي بار دوم از خرمآباد به سقز تبعيد گرديد. اين امر باعث شد تا مهدي كه خود در مبارزات نقش فعالي داشت دوري پدر را تحمل كند و سهم پدر را نيز در مبارزات خرمآباد بردوش كشد.
در ادامه مبارزات سياسي دوران دبيرستان، كينه عميقي نسبت به رژيم پهلوي پيدا كرد و زماني كه حزب رستاخيز شروع به عضوگيري اجباري مينمود. شهيد زينالدين به عضويت اين حزب در نيامد و با سوابقي كه از او داشتند از دبيرستان اخراجش كردند. به ناچار براي ادامه تحصيل، با تغيير رشته از رياضي به طبيعي موفق به اخذ ديپلم گرديد و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقيت، توانست رتبه چهارم را در بين پذيرفتهشدگان دانشگاه شيراز بدست آورد. اين امر مصادف با تبعيد پدرش به جرم حمايت از امام خميني(ره) از خرمآباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصيل و ورود جديتر ايشان در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتي پدر شهيد زينالدين از سقز به اقليد فارس تبعيد شد. اين ايام كه مصادف با جريانات انقلاب اسلامي بود، پدر با استفاده از فرصت پيشآمده، مخفيانه محل زندگي را به قم انتقال داد. مهدي نيز همراه سايراعضاي خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدايت مبارزات مردمي نقش موثرتري را عهدهدار شد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جزو اولين كساني بود كه جذب نهاد مقدس جهادسازندگي شد و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قم، براي انجام وظيفه شرعي و اجتماعي خود و حفظ و حراست از دستآوردهاي خونين انقلاب، به اين نهاد مقدس پيوست. ابتدا در قسمت پذيرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظيفه كرد.
شهيد زينالدين در زمان مسئوليت خود در واحد اطلاعات (كه همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئههاي پيچيده ضدانقلاب در شهر خونين و قيام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداري از بينش عميق سياسي، در خنثي كردن حركتهاي انحرافي و ضدانقلابي گروهكهاي آمريكايي نقش به سزايي داشت.
با آغاز تهاجم دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي، شهيد زينالدين بيدرنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه مدت نظامي، به همراه يك گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بيامان عليه كفار بعثي پرداخت.
پس از مدتي مسئول شناسايي يگانهاي رزمي شد. و بعد از آن نيز مسئول اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و سوسنگرد گرديد. در اين مسئوليتها با شجاعت، ايمان و قوت قلب،تا عمق مواضع دشمن نفوذ ميكرد و با شناسايي دقيق و هدايت رزمندگان اسلام، ضربات كوبندهاي بر پيكر لشكريان صدام وارد ميآورد. بخشي از موفقيتهاي بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عمليات فتحالمبين، مرهون تلاش و زحمات ايشان و همكارانش در زمان تصدي مسئوليت اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و محورهاي عملياتي بود.
شهيد زينالدين در عمليات بيتالمقدس مسئوليت اطلاعات – عمليات قرارگاه نصر را برعهده داشت و بخاطر لياقت، ايمان، خلوص، استعداد رزمي و شجاعت فراوان، در عمليات رمضان به عنوان فرمانده تيپ عليبن ابيطالب(ع) - كه بعدها به لشكر تبديل شد – انتخاب گرديد.
در عمليات رمضان، تيپ عليبن ابيطالب(ع) جزو يگانهاي مانوري و خطشكن بود و به حول و قوه الهي و با قدرت فرماندهي و هدايت ايشان – در بكارگيري صحيح نيروها و موفقيت آن يگان در اين عمليات – بعدها اين تيپ، به لشكر تبديل شد.
لشكر مقدس عليبن ابيطالب(ع) در تمام صحنههاي نبرد سپاهيان اسلام (عمليات محرم، والفجرمقدماتي، والفجر3 و والفجر4) خط شكن و به عنوان يكي از يگانهاي هميشه موفق، نقش حساس و تعيين كنندهاي را برعهده داشت.
صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به يادماندني اين يگان، همگام با ساير يگانها در عمليات پيروزمندانه خيبر بسيار مشهور است. هنگامي كه دشمن از هوا و زمين و با انواع جنگافزارها و هواپيماهاي توپولوف و ميگ و بمبهاي شيميايي و پرتاب يك ميليون و دويست هزار گلوله توپ و خمپاره، جزاير مجنون را آماج حملات خويش قرار داده بود، او و يگان تحت امرش مردانه و تا آخرين نفس جنگيدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزاير و حفظ كردند.
خصوصيات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكني شبهاي عمليات و جنگيدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترين پاتكها به خاطر اين روحيه بود. روحيهاي كه اساس و بنيان آن بر ايمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمي او براي خدا بود و هيچگاه اثر خستگي روحي در وجودش ديده نميشد.
شهيد زينالدين در كنار تلاش بيوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت كه جبهههاي نبرد، مكاني مقدس است و انسان دراين مكان، به خدا تقرب پيدا ميكند. هميشه به رزمندگان سفارش ميكرد كه به تزكيه نفس و جهاد اكبر بپردازند.
او همواره سعي ميكرد كه با وضو باشد. به ديگران نيز تاكيد مينمود كه هميشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسيار داشت و با قرآن مجيد مانوس بود و به حفظ آيات آن ميپرداخت.
به دليل اهميتي كه براي مسائل معنوي قايل بود نماز را به تاني و خلوص مخصوصي به پا ميداشت. فردي سراپا تسليم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبي از همان دوران كودكي در زندگي مهدي متجلي بود.
با علاقه خاصي به بسيجيها توجه ميكرد. محبت اين عناصر مخلص در دل او جايگاه ويژهاي داشت. براي رسيدگي به وضعيت نيروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، يگانها و مقرهاي لشكر سركشي مينمود و مشكلات آنان را رسيدگي و پيگيري ميكرد. همواره به برادران سفارش ميكرد كه نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و هميشه خودشان را نسبت به آنها بدهكار بدانند و يقين داشته باشند كه آنها حق بزرگي بر گردن ما دارند.
شيفتگي و محبت ويژهاي به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختي كه از ولايت فقيه داشت از صميم قلب به امام خميني(ره) عشق ميورزيد. با قبلي مملو از اخلاص، ايمان و علاقه از دستورات و فرامين آن حضرت تبعيت مينمود. به دقت پيامها و سخنرانيهاي ايشان را گوش ميداد و سعي ميكرد كه همان را ملاك عمل خود قرار دهد و از حدود تعيين شده به هيچ وجه تجاوز نكند. ميگفت: ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببينيم از آن كانون و مركز فرماندهي چه دستوري ميرسد، يك جان كه سهل است، اي كال صدها جان ميداشتيم و در راه امام فدا ميكرديم.
او در سختترين مراحل جنگ با عمل به گفتههاي حضرت امام خميني(ره) خدمات بزرگي به جبههها كرد.
حفظ اموال بيتالمال براي شهيد زينالدين از اهميت خاصي برخوردار بود. همواره در مسئوليت و جايگاهي كه قرار داشت نهايت دقت خود را به كار ميبرد تا اسراف و تبذير نشود. بارها ميگفت:در مقابل بيتالمال مسئول هستيم.
در استفاده از نعمتهاي الهي و حتي غذاي روزمره ميانهروي ميكرد.
او خود را آماده رفتن كرده بود و همواره براي كم كردن تعلقات مادي تلاش ميكرد. ايثار و فداكاري او در تمام زمينهها، بيانگر اين ويژگي و خصوصيتش بود.
براي اخلاص و تعهد آن شهيد كمتر مشابهي ميتوان يافت.
او جز به اسلام و انجام تكليف الهي خود نميانديشيد. در مناجات و راز و نيازهايش اين جمله را بارها تكرار ميكرد:
اي خدا! اين جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پيروز كن.
از آنجا كه برادران، ايشان را به عنوان الگويي براي خود قرار داده بودند، سعي ميكردند اخلاق و رفتارشان مثل ايشان باشد.
او شخصيتي چند بعدي داشت: شخصيتي پرورش يافته در مكتب انسان ساز اسلام. خيليها شيفته اخلاق، رفتار، مديريت و فرماندهي او بودند و او را يك برادر بزرگتر و معلم اخلاق ميدانستند. زيرا او قبل از آنكه لشكر را بسازد، خود را ساخته بود.
اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضاي مسئوليتهاي نظامياش كه داراي صلابت و قدرت خاصي بود، زماني كه با بسيجيان مواجه ميشد برادري صميمي و دلسوز براي آنها بود.
شهيد مهدي زينالدين در زمينه تربيت كادرهاي پرتوان براي مسئوليتهاي مختلف لشكر به گونهاي برنامهريزي كرده بود كه در واحدهاي مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جريان كارها باشند. ميگفت:
من خيالم از لشكر راحت است. اگر چند ماه هم در لشكر نباشم مطمئنم كه هيچ مسئلهاي به وجود نخواهد آمد.
در كنار اين بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زيرا رفتار و صحبتهايش در عمق جان نيروهاي رزمنده مينشست. بارها پس از سخنراني، او را در آغوش خويش ميكشيدند و بر بالاي دستهايشان بلند ميكردند.
او يكي از فرماندهان محبوب جبههها به شمار ميآمد. فرماندهي كه نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و اين نورانيت به اطرافيان نيز سرايت كرده بود. چنانچه گفته ميشود: 70% نيروهاي پاسدار و بسيجي آن لشكر، نماز شب ميخواندند.
سردار رحيم صفويفرمانده سابق سپاه درباره او ميگويد: شهيد مهدي زينالدين فرماندهي بود كه هم از علم جنگي و هم از علم اخلاق اسلامي برخوردار بود. در ميدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصههاي جنگ شجاع، رشيد، مقاوم و پرصلابت بود.
شهادت مزدی بودکه خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود.
در آبان سال 1363 شهيد زينالدين به همراه برادرش مجيد (كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر عليبن ابيطالب(ع) بود) جهت شناسايي منطقه عملياتي از کرمانشاه به سمت سردشت حركت ميكنند. در آنجا به برادران ميگويد: من چند ساعت پيش خواب ديدم كه خودم و برادرم شهيد شديم!
موقعي كه عازم منطقه ميشوند، رانندهشان را پياده كرده و ميگويند: خودمان ميرويم. حتي در مقابل درخواست يكي از برادران، مبني بر همراه شدن با آنها، برادر مهدي به او ميگويد: تو اگر شهيد بشوي، جواب عمويت را نميتوانيم بدهيم، اما ما دو برادر اگر شهيد بشويم جواب پدرمان را ميتوانيم بدهيم.
فرمانده محبوب بسيجيها، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبههها و شركت در عمليات و صحنههاي افتخارآفرين، در درگيري با ضدانقلاب شربت شهادت نوشيد و روح بلندش را از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوي گزيند.
همان طور كه برادران را توصيه ميكرد: ما بايد حسينوار بجنگيم؛ حسينوار جنگيدن يعني مقاومت تا آخرين لحظه؛ حسينوار جنگيدن يعني دست از همه چيز كشيدن در زندگي؛ اي كاش جانها ميداشتيم و در راه امام حسين(ع) فدا ميكرديم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و ميگفت عمل كرد و عاشقانه به ديدار حق شتافت.
وصیت نامه شهید مهدی زین الدین
بسمه تعالی
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمیتواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد. در این وصیت نامه فقط مقدار بدهکاریها و بستانکاریها را جهت مشخص شدن برای بازماندگان و پیگیری آنها می نویسم،به انضمام مسائل شرعی دیگر.
1- مسائل شرعی:
الف)نماز: به نظرم نمی آید بدهکار باشم.ولی مواقعی از اوان ممکن است صحیح نخوانده باشم،لذا یکسال نماز ضروری است خوانده شود.
ب)روزه:تعداد190روزه قرض دام وتنوانستم بگیرم.
ج)خمس:سی و پنج هزار ریال به دفتر آیت الله پسندیده بدهکار هست.
د)حق الناس:وای از آتش جهنم و عالم برزخ،خداوند عالم بصیراست.
2- مادیات
الف:بدهکاریها:
1- مبلغ شش هزار تومان معادل شصت هزار ریال به طرح و عملیات ستاد مرکزی بدهکارم،البته قبض دویست هزار ریال است،ولی ازاین مبلغ شصت هزار ریال بدهی بنده است.
2- وام یک میلیون ریالی از ستاد منطقه 1گرفته ام که ماهانه بیشتر ازهزار ریال باید بدهم، از این مبلغ هزار و هفتصد و پنجاه تومان حق مسکن را سپاه می دهد و دویست و پنجاه تومان از حقوقم کسر نمایند.
3- پنجهزار ریال به آقای مهجور (ستاد لشگر) پول نقد بدهکارم و پرداخت شد توسط در گاهی.
ب – بستانکاریها:
1-مبلغ هفتاد و پنجهزار ریال رهن منزل که به آقای رحمانی توفیقی جهت منزل مسکونه داده بودم و طلبکارم.این منزل را بمدت یکسال اجاره نمودم. باتفاق های رحمان توفیقی که ما در طبقه بالا و رحمان در طبقه پایین زندگی می کردند و ظاهرا شهیدحسن باقری از طریق آقای استادان منزل را از شخصی بنام معاضدی(صاحب اصلی خونه)اجاره کرده بودند،ولی نامبرده یکسال است که مبلغ فوق را مستردننموده است.
2- مقداری پول هم که مبلغ آن را نمیدانم (یادم نیست)نزد پدرم داشتهام و مقداری هم مجددا اگر به پدرم دادهام جهت بدهیها
پدرم برای خانهای که خریده بود تا با آن زندگی کنیم ولی خانه متعلق به پدرم میباشد و من فقط مبلغ فوق ویکصد هزار تومان وام مندرج در بند2. بدهکاریها ره از مبلغ نهصد و سی هزار تومان وجه بابت خانه مسکونی که پدرم خریده بوده است را دادهام که در صورت مرگ من و فروش خانه مستدعی است.باقیمانده وام را به سپاه برگردانده و طلبکاری من از پدرم رابه همسر و فرزندم بدهید و باقیمانده پول خانه هم طبیعتا به پدرم میرسد.مطلب دیگری به ذهنم نمیرسد و اگر کسی مراجعه کرد با توجه به وصییت من اقدام نمایید.
مهدی زین الدین
برگرفته از سایت ساجد و سایت شهید زین الدین
از تحرک دیپلماسی دولت حمایت می کنیم/ برخی از آنچه در سفر نیویورک
پیش آمد بجا نبود/ پاسخ به هرگونه شرارت دشمنان علیه ملت ایران جدی و
سخت خواهد بود
از تحرک دیپلماسی دولت حمایت می کنیم/ برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد بجا نبود/ پاسخ به هرگونه شرارت دشمنان علیه ملت ایران جدی و سخت خواهد بود
فرمانده کل قوا سپس از یگانهای حاضر در میدان سان دیدند.
حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی در این مراسم، ورود به سِلک نیروهای مسلحِ شجاع و نام آور جمهوری اسلامی ایران را، برای جوانان تازه وارد، افتخار آمیز دانستند و با اشاره به لزوم تقویت آمادگی ها و استحکام دفاعی نیروهای مسلح در کنار تقویت ساخت درونی نظام اسلامی و وحدت ملی، تأکید کردند: ما از تحرک دیپلماسی دولت از جمله سفر نیویورک حمایت می کنیم زیرا به دولت خدمتگزار اعتماد داریم و به آن خوشبین هستیم اما برخی از آنچه که در سفر نیویورک پیش آمد بجا نبود، چون ما دولت امریکا را غیرقابل اعتماد، خودبرتربین، غیرمنطقی و عهد شکن می دانیم.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: ما به مسئولین خودمان اعتماد داریم و از آنها می خواهیم با دقت و با ملاحظه همه جوانب، گام ها را محکم بردارند و منافع ملی را به فراموشی نسپارند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر استحکام ساخت درونی نظام اسلامی، خاطرنشان کردند: عناصر اصلی که از روز اول پیروزی انقلاب اسلامی، حافظ این انقلاب و ملت ایران و مایه پیشرفت بودند، توجه به آرمان های والای نظام اسلامی و توجه به عزت ملی بوده است، بنابراین وظیفه همه مسئولان و آحاد ملت، دفاع از عزت و هویت ملی است.
ایشان با اشاره به بدبینی و بی اعتمادی نظام اسلامی به امریکا، دولت امریکا را دولتی در پنجه صهیونیستها خواندند و گفتند: دولت امریکا در واقع در جهت منافع صهیونیست ها حرکت می کند و از همه دنیا باج می گیرد و به رژیم صهیونیستی باج می دهد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ملت ایران هیچگاه تهدید برای هیچ کشوری نیست اما استحکام نیروهای مسلح را مهمترین عامل برای حفظ امنیت نظام اسلامی می داند، افزودند: نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی باید حصار مستحکمی در مقابل توطئه های دشمنان باشند.
فرمانده کل قوا با اشاره به تهدیدهای مکرر و مشمئز کننده دشمنان ملت ایران تأکید کردند: همه کسانی که عادت به تهدید زبانی ایران کرده اند، بدانند، پاسخ ما به هرگونه شرارتی بر ضد ملت ایران، پاسخی جدی و سخت خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: ملت ایران، هم، سرسختی خود را در راه دفاع از آرمان ها و منافع خود نشان داده و هم، میل و رغبت خود به سلامت و صلح و همزیستی را زیرا این دو، در کنار یکدیگر هستند.
ایشان در پایان از رشادتها و جانفشانی های ارتش جمهوری اسلامی ایران بویژه نیروی هوایی، در هشت سال دفاع مقدس تجلیل و یاد و خاطره شهدای گرانقدر دفاع مقدس از جمله شهیدان بابایی و ستاری را گرامی داشتند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، امیر سرتیپ خلبان شاه صفی فرمانده نیروی هوایی ضمن خیر مقدم، گفت: در دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی، ضمن آموزش فناوریها و علوم جدید، آموزش معارف دینی و اعتقادی نیز از برنامه های اصلی است.
وی با اشاره به طرح های راهبردی و بومی و نصب انواع شبیه سازها در نیروی هوایی تأکید کرد: نیروی هوایی ارتش با تقویت توان دفاعی و بازدارندگی خود، در آمادگی کامل برای صیانت از مرزهای هوایی و آسمان جمهوری اسلامی ایران، بسر می برد.
همچنین سرتیپ دوم بخشنده فرمانده دانشگاه هوایی شهید ستاری گزارشی از برنامه های آموزشی و پژوهشی دانشگاه هوایی شهید ستاری بویژه طرح پهپاد رزمی و طرح شکاری نیمه سنگین ارائه کرد.
در این مراسم به فرماندهان، اساتید، خلبانان و دانشجویان نمونه دانشگاههای افسری ارتش و همچنین تعدادی از خانواده شهدا، یک جلد کلام الله مجید و هدایایی اعطا شد و نمایندگان دانشجویان جدید و فارغ التحصیل نیز، سردوشی و درجه خود را از دست فرمانده کل قوا دریافت کردند.
در ادامه این مراسم دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش سرود عهد جانبازی را اجرا کردند.
اجرای رزمایش میدانی از دیگر برنامه های مراسم امروز دانشگاه هوایی شهید ستاری بود.
در پایان این مراسم یگانهای حاضر در میدان ضمن اجرای عملیات اعتماد به نفس، از مقابل جایگاه رژه رفتند.
تیم ملی والیبال ایران در دیدار پایانی مسابقات قهرمانی آسیا برابر کرهجنوبی به پیروزی رسید و قهرمان هفدهمین دوره این مسابقات شد. تیم کشورمان که در دوره قبلی این پیکارها عنوان نخست را از آن خود کرده بود این بار در خاک امارات از عنوان خود دفاع کرد.
به گزارش مهر، بازی فینال هفدهمین دوره مسابقات والیبال قهرمانی آسیا را شامگاه امروز یکشنبه تیمهای ملی ایران و کرهجنوبی برگزار کردند. در این دیدار که در شهر دبی امارات برگزار شد تیم کشورمان برابر حریف خود به برتری 3 بر صفر دست یافت و با اقتدار روی سکوی قهرمانی این دوره از مسابقات ایستاد. تیم ایران در این بازی به ترتیب با امتیازات 25 بر 19، 25 بر 22 و 25 بر 19 کره را شکست داد و از عنوان قهرمانی خود در دوره قبل دفاع کرد.
خولیو ولاسکو در این بازی از معروف، غفور، زرینی، موسوی، قائمی، غلامی و ظریف(لیبرو) در ترکیب اصلی استفاده کرد و با تدابیری که اندیشده بود بار دیگر پارک کی وون، سرمربی تیم حریف را اسیر تفکرات خود کرد. با شروع ست نخست تیم کره دو امتیاز متوالی گرفت و نشان داد انگیزههای زیادی برای برد مقابل ایران دارد ولی خیلی زود بازیکنان تیم کشورمان ابتکار عمل را در دست گرفتند و با دفاعهای متوالی خود روی تور برتری 8 بر 6 را در استراحت فنی اول این ست رقم زدند.
مهاجمان کره که به خصوص از دفاعهای موسوی ترس داشتند در ادامه اسیر مدافعان روی تور تیم کشورمان شده بودند تا برتری 12 بر 7 ایران را شاهد باشیم و سرمربی کره نخستین تایم اوت خود را تقاضا کند. این برتری در وقت دوم استراحت فنی 16 بر 10 به نفع ایران رقم خورد. بازی خوب بازیکنان تیم کشورمان همچنان تداوم یافت تا این ست با پیروزی 25 بر 19 ایران خاتمه یابد.
با شروع ست دوم کرهایها به سرویسهای با ریسک بالا روی آوردند تا دریافت اول تیم ایران را مختل کنند ضمن اینکه در خط حمله نیز کارهای ترکیبی در دستور کار حریف قرار گرفت که همین عامل باعث شد این تیم پا به پای تیم ایران پیش بیاید. برتری 8 بر 7 ایران در وقت اول استراحت فنی ست دوم نشان از بازی نزدیک دو تیم در آغاز این ست داشت.
بعد از صحبتهایی که خولیو ولاسکو با بازیکنان تیم ایران در زمان استراحت داشت در دفاع روی تور شرایط تیم کشورمان بهتر شد و فاصله امتیازات دو تیم به عدد 3 رسید که همین موضوع با درخواست وقت استراحت کرهایها مواجه شد و در ادامه دو تیم در امتیاز 13 برابر شدند پس از آن هم کرهایها برتری 16 بر 15 را در وقت دوم استراحت فنی ست دوم به نام خود ثبت کردند. با شروع دوباره بازی مهاجمان تیم کره دفاع کناری تیم ایران را هدف قرار دادند و اختلاف را به دو امتیاز رساندند اما دو امتیاز سرویس به موقع از زرینی شرایط را به سود تیم کشورمان بازگرداند.
تعویضهای ولاسکو و به میدان فرستادن مهدی مهدوی، شهرام محمودی و رحمان داودی توسط این مربی برتری 23 بر 21 تیم ایران را به دنبال داشت. تغییراتی که سرمربی تیم ملی در لحظات حساس این ست ایجاد کرد در نهایت برتری 25 بر 22 تیم ایران را به دنبال داشت. خوشحالی ولاسکو بعد از دفاع خوب روی تور در کسب آخرین امتیاز این ست هم دیدنی بود.
ست سوم با امتیازگیری کره آغاز شد. چند اشتباه متوالی از بازیکنان تیم ایران باعث شد کره برتری 5 بر 2 را به سود خود روی تابلو امتیازات ثبت کند که همین عامل باعث شد خولیو ولاسکو تقاضای تایم اوت کند. حرفهای ولاسکو برای بازیکنان مثل همیشه کارساز واقع شد و تیم ایران برتری 8 بر 7 را در وقت اول استراحت فنی این ست رقم زد. اگرچه تیم کره خیلی تلاش کرد تا از ایران پیشی بگیرد ولی بازی خوب شاگردان ولاسکو باعث شد تا در وقت دوم استراحت فنی این ست نیز ایران 16 بر 14 از رقیب سنتی خود پیش بیافتد.
در ادامه این ست اسپک خوب غلامی و تک دفاع امیر غفور ایران را به امتیاز 20 رساند و این در حالی بود که کره در امتیاز 16 باقی ماند. پارک کی وون سرمربی تیم کره پس از این فاصله تقاضای تایم اوت کرد تا شکاف ایجاد شده را کاهش دهد. اما سرویسهای خوبی قائمی و اسپک موسوی ایران را به امتیاز 24 رساند و آخرین امتیاز با تک دفاع حمزه زرینی به دست آمد تا ایران این ست را 25 بر 19 به نام خود ثبت کند.
بدین ترتیب تیم ملی ایران با دفاع از عنوان قهرمانی خود در آسیا جواز حضور در مسابقات قهرمان قهرمانان را که با حضور برترینهای قارههای مختلف جهان برگزار میشود کسب کرد.
افشاگری یک بازیگر از فساد اخلاقی در سینما
حدود شش ماه پيش بود كه فرج الله سلحشور كارگردان سريالهاي قرآني از فساد اخلاقي در سينماي ايران سخن گفت و بهدنبال اين انتقادها، مورد هجمه رسانهاي طيف اقليتي در سينما قرار گرفت كه بهدليل تشكيل يك كلوني رسانهاي به نحوي با اين كارگردان متعهد برخورد شد كه گويا اساساً چنين چيزي در سينماي ايران وجود ندارد.
با اين حال، هنوز سه ماه بيشتر از سخنان سلحشور نگذشته بود كه اقدام غير اخلاقي گلشيفته فراهاني با عريان شدن در مقابل دوربينهاي تلويزيوني و خودداري اغلب اهالي سينما از محكوم كردن اين رفتار ناشايست، موجب شد كه از سنگيني موج ايجاد شده عليه سلحشور كاسته شود و شاهد عيني در مورد اظهارات او از راه برسد.
سلحشور البته همان زمان در مصاحبه با رجانيوز گفت كه از چنين اتفاقي متعجب نشده است و چنين چيزهايي در سينما طبيعي است اما تعجب من از مؤمنيني است كه در مقابل اين اتفاقها سكوت ميكنند و روشنگري نميكنند.
اما در شرايطي كه هر از چندگاهي اخبار جسته و گريخته از فساد برخي از بازيگران سينما با حروف اختصاري و يا با اشاره و در قالب اخبار غيررسمي منتشر ميشود، پرستو صالحی بازیگر سینما، تتاتر و تلویزیون در صفحه فیس بوک خود مطالب مهمی را در ارتباط با فساد اخلاقی حاکم بر سینما نوشت.
بر اساس خبري كه سايت افكار منتشر كرد، وی در صفحه فیس بوک خود نوشت:
«اگه نگم دق میکنم!!! همش میگن چرا کم کاری؟ چرا نیستی؟ چرا مثله سابق پر کار نیستی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟من چه میدونم!کدوم بازیگریه که دلش نخواد بازی کنه؟ کدوم بازیگریه که دلش نخواد تو کارهای خوب ظاهر بشه؟ کدوم بازیگریه که دلش نخواد با آدمهای حرفهای و درست درمون کار کنه؟ کدوم بازیگریه که دلش نخواد دیده بشه؟»
پرستو صالحی در ادامه نوشته است: «دور از جون تهیه کنندگان و کارگردانان و هنرمندان فرهیخته کشورم که هممون میدونیم چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند و فقط ادعا و اداشو دارن، به یک تهیه کننده سرشناسی از سره درد دل گفتم: دلم یه کار طولانی میخواد گفت: اونیام که بهت کار طولانی بده حال طولانی میخواد... به قول مرحوم شکیبایی: وای...
ولی من هنوز ایمان دارم که تو هنر مقدس هفتم، هستند انسانهایی که بیدرخواست و نیاز و... فقط و فقط به کارشون فکر میکنن و بس و متاسفم از وجود کسانی که هنر پاک آریایی را رو با ناحیه ۱۰قدیم تهران اشتباه گرفتن...»
پرستو صالحی بازیگري است که اولین فعالیت او در حرفههي تئاتر با نام نغمههای خورشید شروع شد و بعد از این کار در سریالی با نام "محاکمه" بازی کرد که یک کار تاریخی به کارگردانی حسن هدایت بود. وي بعد از آن در سه فیلم نود دقیقهای که توسط سیما فیلم ساخته شد، با نامهای یک روز طولانی آبی و بعد از آن در سریالهای عشق سالهای جنگ در کنار فرهاد جم، تب، مهر پنهان، همسفر، این زمینیها، چشمهایش و در سری دوم زیر آسمان شهر ایفای نقش کرد.

ادورادو آنیلی و خانوادهاش که بودند؟

ادواردو آنیلی در 9 ژوئن 1954 در نیویورک متولد شد. ادواردو پس از اتمام تحصیلاتش در کالج آتلانتیک، برای ادامه تحصیلاتش در زمینه ادبیات مدرن و فلسفه شرق به دانشگاه پرینستون رفت. وی پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی، برای مطالعه عرفان و مذاهب شرقی به کشورهای هند و ایران سفر کرد و در جریان سفرش به کشورمان با آیت الله خمینی دیدار کرد و به اسلام و تشیع گروید.
ادورادو و اسلام
ادواردو دانشجوی فلسفه ادیان در دانشگاه معروف "پرینستون ” نیویورک بود. خودش هم متولد نیویورک بود. او انجیل و تورات را خوانده، اما اینها او را قانع نکرده بود. در 20 سالگی برحسب اتفاق در کتابخانه چشمش به قرآن افتاده و چند آیه از آن را میخواند و احساس میکند این نمیتواند کلام بشر باشد. قرآن را کامل میخواند و تصمیم میگیرد مسلمان شود؛ بدون اینکه نیاز به مشورت با کسی را احساس کند. به یک مرکز اسلامی در نیویورک میرود و آنجا میگوید من میخواهم مسلمان شوم، شهادتین را میگوید و آنجا نامش را "هشام عزیز ” میگذارند.


در این سفر او به مشهد، برای زیارت امامرضا رفت. وقتی یکی از دوستان او را به یک شهربازی که بهتازگی در آنجا ساخته شده بود برد، به او گفت که مراقب باشید که مشهد جنبه مذهبی خودش را حفظ کند؛ چراکه لاییکها برای آنکه جنبه مذهبی شهرهای مذهبی را بگیرند، مراکز تفریحی متعددی در آنجا ساختند؛ بهطوری که در اذهان جنبه تفریحی این شهرها برجستهتر از جنبه مذهبی آن شد. مراقب باشید مشهد هم دچار این بحران نشود. در آنجا بهشدت تحت تأثیر زیارت قرار گرفته بود و میگفت که من وجود امام رضا را حس میکردم. وقتی از او پرسیدم از امام رضا چهچیزی خواستی؟ گفت: خواستم که از خدا بخواهد که قلب پدرم را نسبت به من مهربان کند.»

فشارهای وارده بر ادواردو
حسین عبداللهی از صمیمی ترین دوستان ایرانی ادواردو، فشارهای وارد شده به ادواردو از سوی خانواده اش را غیرقابل باور توصیف می کند. او می گوید: "ادواردو تحت فشار اقتصادی بسیار زیادی قرار داشت. خانواده آنیلی وی را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم اقتصادی کرده بودند. به گونه ای که وی حتی برای تاکسی سوار شدن پول نداشت." حسین می گوید: "یک روز با ادواردو به نمایندگی هواپیمایی ایران ایر در ایتالیا رفتیم تا برای ادواردو بلیط سفر به ایران تهیه کنیم. کارگزار ایتالیایی شرکت ایران ایر گفت که من نمی توانم برای ادواردو بلیط بخرم. پس از مشاجره بسیار با وی مشخص شد که منشی پدر ادواردو با آن کارمند تماس گرفته بود و به وی دستور داده بود، حق ندارد برای ادواردو بلیط صادر کند."

تصویر ادواردو و حسین عبداللهی

خودکشی یا شهادت؟!
ادوارد، جانشین بزرگترین سرمایهدار ایتالیا و فرزند آنیلیها، از بسیاری از اسرار کشورش و سازمانهای مافیایی و صهیونیستی آگاه بود و اکنون با مسلمان شدن و طرفداریش از انقلاب اسلامی بسیار خطرناک مینمود؛ به ویژه آنکه علیه سلمان رشدی در ایتالیا فعالیت میکرد، جنایت صهیونیستها را در فلسطین اشغالی محکوم مینمود و برای این کارها حتی با نخست وزیر و رییس جمهور ایتالیا هم تماس تلفنی میگرفت. وی نگران سوءقصد از سوی صهیونیستها بود و به رایزن مطبوعاتی ایران در ایتالیا گفته بود که «آنها سرانجام او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و آن جنایت را به خودکشی، حادثه نابهنگام و یا بیماری نسبت خواهند داد.» حتی او را به زور و به صورت پنهانی در بیمارستانی ویژه میلیاردرها در نزدیکی مرز سوییس که همه پزشکان و پرستارانش یهودی بودند، بستری کرده بودند. سرانجام، همانگونه که خود ادواردو پیشبینی کرده بود، در ۲۵ آبان ۱۳۷۹ در ماجرایی ساختگی و در سن ۴۶ سالگی او را به شهادت رساندند؛ وی در آن روز برای انجام کارهای روزانه خود از منزل خارج شده بود. پیش از بیرون رفتن، به آشپز خانواده سفارش غذای دلخواهش که از گوشت حلال بود، داد، اما ساعتی بعد پیکر بیجان او در کنار رودخانه و زیر پل بزرگ رومانو پیدا شد. در آن روز، فرانکلینی، معاون شبکه حمل و نقل تورینو ساوونا، به هنگام گشتزنی روزانهاش، به فیات کرومای خاکستری رنگی برخورد که روی پل رومانو بدون سرنشین پارک شده بود؛ چراغ راهنمای ماشین روشن بود و درها قفل نشده بودند. او ابتدا فکر میکند که خودرو دچار نقص فنی شده و راننده آن به تعمیرگاهی در همان نزدیکی رفته است، اما هنگامی که کارکنان تعمیرگاه از مراجعه چنین شخصی اظهار ناآگاهی میکنند، فرانکلینی پی میبرد که باید اتفاق بدی افتاده باشد. وی به محل خودرو بازمیگردد و به آرامی از نردههای پل به پایین نگاه میکند. جسد مردی را در ارتفاع یک و نیم متری میبیند که با صورت بر روی زمین افتاده است. بی درنگ کلانتری محل را خبر میکند. ساعت ۱۱ ماموران کلانتری بالای سر جسد میرسند؛ چهرهاش در اثر ضربه به سختی زخمی شده بود، ولی با کارتی که در جیب کتش بدست میآید، ادواردو شناسایی میشود. ظاهراً، مزدوران اسراییل وی را کشته و از روی پل به پایین پرت کرده بودند. دادرس پرونده بدون کالبدشکافی جسد، یک روز پس از جنایت، مرگ وی را خودکشی اعلام کرد و او را در آرامگاه آنیلی به خاک سپردند. موضوع مرگ وی تا چند روز در راس اخبار قرار گرفت و هزاران پایگاه اینترنتی، روزنامه و شبکه تلویزیونی درباره درگذشت او خبرهایی را پخش کردند. این رسانهها، ادواردو را فردی حساس، گوشهگیر، خجالتی، معتاد و بیمار توصیف کردند، اما در میان انبوه خبرهای پخش شده، خبری از انجمن اسلامی دانش آموختگان ایرانی در ایتالیا منتشر گردید که ادواردو را مسلمانی «شیعه انقلابی» معرفی میکرد و یادآور میشد که مزدوران صهیونیست وی را به شهادت رساندهاند. با وجود ارسال این خبر برای رسانههای گوناگون، هیچکدام حتی اشارهای هم به آن نکردند.
رد دلایل ساختگی برای مرگ ادورادو

1) نخست اینکه ادواردو به هیچ وجه معتاد نبود و حتی در مواردی مشاهده شده است که با دوستان و نزدیکانش که از مواد مخدر استفاده می کردند، ساعت ها گفت و گو می کرد تا آنها را از این کار بازدارد. دکتر قدیری ابیانه در وبلاگ شخصی خودش درباره یک مورد از تلاش های اینچنینی ادواردو می گوید: "در سفری که ادواردو به ایران داشت، با برادر یکی از دوستان ما که معتاد بود کلی صحبت کرد و خیلی تلاش کرد تا او را با منطق و استدلال از مصرف مواد مخدر منصرف کند." به هیچ وجه منطقی به نظر نمیرسد که چنین فردی به دلیل استفاده بیش از حد از مواد مخدر خودکشی کند."
2) در اسلام خود کشی به شدت منع شده است. ادواردو شخصی به شدت آرمانگرا بود که حتی مایل نبود برای کاستن از فشارها و تهدیدات، به صورت مصلحتآمیز اعلام کند که از اسلام روی برگردانده است. هدف وی شناساندن اسلام به مردم ایتالیا و غربیها بود. چنین فردی چگونه میتواند خودکشی کند؟ خودکشی اقدامی است که افراد بیدین و کسانی که به آخر خط رسیدهاند، انجام میدهند. این در حالی است که ادواردو به فردی کاملا معتقد تبدیل شده بود و هنوز در ابتدای راه بود و کارهای زیادی برای انجام دادن داشت.
3) آشپز ادواردو میگوید صبح روزی که وی به قتل رسید، نوع غذای ناهارش را مشخص کرده بود. حال این سوال مطرح میشود کسی که قصد خودکشی داشته باشد، چرا باید برای دو یا سه ساعت بعدش سفارش غذا بدهد. همچنین ادواردو در صبح روز حادثه با دایی خود به صورت تلفنی مکالمه کرده بود و به گفته دایی ادواردو هیچگونه مورد مشکوکی در میان صحبت های وی به چشم نمی خورد و وی کاملا عادی صحبت می کرد. همچنین ادواردو هیچگونه یادداشتی مبنی بر تصمیمش برای خودکشی از خود به جای نگذاشته بود.
4) حسین عبداللهی با اشاره به برنامه های بلندمدت ادواردو می گوید: "ادواردو می گفت می خواهم به ایران بروم و پناهنده سیاسی شوم و در قم به تحصیلاتم ادامه دهم." محمد عبداللهی نیز می گوید: "یک هفته قبل از آنکه ادواردو فوت کند، با هم نشسته بودیم و سوره بنی اسرائیل را به زبان ایتالیایی می خواندیم. ادواردو به من گفت می خواهد زبان عربی را فرابگیرد تا بتواند بهتر قرآن را درک کند. بدیهی است که فردی که برنامه های بلندمدت برای زندگی خود دارد و اهداف والایی را دنبال می کند به هیچ وجه دست به خودکشی نخواهد زد.
5) مورد مشکوک دیگری که درباره شهادت ادواردو وجود دارد این است که هیچ گونه بررسی تکمیلی در مورد نحوه قتل او انجام نشد. جسد وی کالبد شکافی نشد و مرگ وی فوراً خودکشی جلوه داده شد. حتی قبل از آنکه پلیس مرگ وی را به صورت رسمی خودکشی اعلام کند، برخی روزنامه ها خبر خودکشی پسر رئیس کارخانه فیات را چاپ کردند و ذهن مردم را کاملا به سمت گزینه خودکشی سوق دادند. جسد وی نیز تا ظهر فردای روز حادثه به خاک سپرده شد تا فرصت برای هیچ گونه تحقیقی مهیا نباشد.
6) پس از مرگ ادواردو سانسور مطلقی درباره مسلمان بودن، عقاید و حتی سفر وی به ایران انجام شد. اظهارنظرهای روزنامه های ایران به ویژه انجمن اسلامی فارغ التحصیلان ایتالیا درباره احتمال قتل وی به هیچوجه بازتاب داده نمیشد. در حالی که خانواده آنیلی یکی از بزرگترین خانواده های ایتالیا است و کوچکترین اظهارنظری درباره این خانواده به سرعت منعکس می شود، به نحوی که نخست وزیر ایتالیا درگذشت ادواردو را به خانواده آنیلی تسلیت گفت و قبل از بازی ایتالیا و انگلستان، ورزشگاه یک دقیقه به احترام ادواردو سکوت کرد. همچنین پس از مرگ ادواردو تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیت ها و زندگی وی جمع آوری شد و حتی فیلم مستندی که توسط وی ساخته شده بود و در آرشیو کانال 1 ایتالیا بود، از آرشیو این کانال خارج شد.
7) چند سال پس از قتل ادواردو، یکی از دوستان بسیار نزدیک وی به نام لوکا کائتانی لواتلی نیز با همین سناریو به قتل رسید. او دوست ادواردو بود و با وی به ایران آمده و در ایران شیعه شده بود. لوکا نیز یکی از نجیب زادگان ایتالیایی بود. پدر لوکا به سلطان شراب ایتالیا معروف بود و خانودهاش از سرشناسترین خانوادههای این کشور به حساب میآمدند. با توجه به سرنوشت مشابه او با ادواردو، به نظر میرسد تاکتیک "خودکشی سازی" یکی از تاکتیک های اصلی برای از بین بردن چنین جوانانی است که حاضر نیستند در جهالت باقی بمانند.
8) دکتر مارکو باوا یکی از دوستان صمیمی ادواردو بود که به نحوه زسیدگی به پرونده ادواردو اعتراض کرد. وی در سال 2001 نامه ای به شورای عالی قضایی ایتالیا نوشت و در آن ضمن انتقاد از فرآیند رسیدگی به پرونده ادواردو، علت عدم استفاده از آدمک انسانی برای بازسازی صحنه خودکشی را جویا شد. به عقیده وی شواهد موجود درباره لباس ها و کفش ادواردو، خودکشی را تایید نمی کنند. وی همچنین عدم انجام کالبدشکافی را غیرقابل قبول خوانده بود.
وصف شورانگیز شهریار از قنوت رهبر انقلاب + تصاویر

استاد شهریار در تعریف شعر و شعر شاهكار مردم میگوید: حقیقت شعر، حرفی است كه از دل بر بیاید و در دل بنشیند من در این دوره انقلاب، از این شعر، شاهكارتر ندیدم كه، این جمعیت یكدفعه فریاد میزنند: خدایا. خدایا. تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما
به گزارش سایت مركز اسناد انقلاب اسلامی، سرزمین ایران در تمام اعصار، مهد پرورش و بالندگی شاعران و عارفان بسیاری بوده است. به جرات می توان گفت كه این سرزمین، موعود و قبله گاه بیشتر عارفان و سالكان در قرن های گذشته بود
آذربایجان، سرزمینی پرآوازه در عرصه فرهنگ و ادب است كه از شمس تا شهریار را به عنوان ستارگانی ماندگار در ادبیات در خود جای داده و جلوهگری میكند.
به روایت تاریخ، آذربایجان، محل پرورش شاعران نامی چون "قطران”، "خاقانی”، "نظامی”،"شیخ محمود شبستری”، "استاد سید محمد حسین شهریار”، "پروین اعتصامی” و یادآور جوشن اندیشهای "مولانا” و "شمس تبریزی” و ظهور اسلام شناسان برجستهای،”نظیر علامه امینی”، "علامه محمدحسین طباطبایی”، "علامه محمد تقی جعفری” و چهره های برجسته سیاسی و فرهنگی و آزادیخواهانی مانند، "ستارخان” سردار ملی و "باقرخان” سالار ملی، "شیخ محمد خیابانی” و سرزمین شهدای محرابی چون "آیتالله شهید مدنی” است. دانشمندان برجسته ای چون "پروفسور هشترودی”، "پروفسور عدل” و هنرمندانی مانند، "اقبال آذر” معروف به "سلطان آواز ایران” و "غلامحسین بیگچه خانی”، "فرنام” و پیشتازان تئاتر نوین ایران نیز از این دیار برخاستهاند.
استاد محمدحسین شهریار از جمله مشاهیر و مفاخر ارزشمند فرهنگ ادب ایران اسلامی است كه در جایگاه برترینهای شعر و ادب گهربار ایران جای دارد، بیتردید وی در قرن اخیر آئینه تمامنمای فرهنگ و هویت اصیل ایرانی است. استاد شهریار كه برخاسته از خاك پاك آذربایجان است از منظرهای گوناگون نماد و سمبل هویت اصیل ایرانی مردم این خطه است. آذربایجان كه همواره مدافع هویت و اصالت ایرانی و ایرانیان بوده است بزرگان و فرزانگان آن پرچمدار این جبهه دفاع بودهاند. استاد شهریار در شعر و ادب معاصر آذربایجان از جمله این فرزانگان است كه با شعر و ادب به مصاف نبرد با بیگانگان و بیگانهگرایان آمد.
در طول تاریخ ادبیات هر كشوری، شاعران و نویسندگان كم شماری هستند كه بهسان ستونهای استوار، آسمان آن سرزمین را بر سر انبوه شاعران و نویسندگان دیگر نگه میدارند. چنین نوابغی هر چند سده یك بار ظهور میكنند و تاریخ ادبیات یك ملت نیز برای ظهور چنین نوادری به ادوار مختلف تقسیم میشود. شاعران بزرگی چون نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، مولوی، صائب تبریزی و... از اركان شعر به شمار میروند و نقش اساسی در پیدایش ادوار مهم ادبی داشتهاند. در كنار این نوابغ شعر و فرهنگ، استاد شهریار از جایگاه ویژهای در شعر و ادب ایران و آذربایجان برخوردار است. گواه این ادعا نیز علاوه بر خلق اشعار زیادی به زبان فارسی، آثار تركی وی است.
مهمترین ویژگی و امتیاز شهریار نسبت به سایر شعرای بزرگ در این است كه اشعارش مورد توجه خاص و عام بود. از كودكان روستایی كه حیدر بابا را زمزمه میكنند تا فرهیختگان كه در دقایق و لطایف اشعار وی به تفحص میپردازند، مسحور زیبایی و لطافت كلام شهریار هستند.
سخنسنجان امتیازی منحصر به اوست. با این حال زمانی كه در سال1381 سالروز وفاتش را به نام روز ملی شعر و ادب ایران نامگذاری كردند اكثر روزنامهها و نشریات، با درج مقالاتی سعی در تخریب شخصیت جهانی شهریار داشتند و معتقد بودند كه مناسبت روز ملی شعر و ادب ایران باید از میان شاعران فارسی زبان دیگری همچون فردوسی، حافظ، سعدی و... انتخاب شود. این گروه از ادبا و صاحبنظران(!) در توجیه ادعاهایشان، اشعار شهریار را از لحظ سبك شعری و محتوای شعری غیرقابل مقایسه با اشعار این شاعران پارسی گوی میدانستند ولی غافل از این بودند كه مهمترین عامل ماندگاری شعر شهریار جامعیت و تنوع شعر او است. شعر شهریار مخصوصاً غزلیاتش به خاطر تنوع موضوع و طرح مسائلی كه در گذشته معمولاً در قالبهای دیگر شعر فارسی از جمله قصیده و قطعه و مثنوی مورد توجه واقع میشد،
درخور بررسی و تحلیل است. شهریار نه تنها در شیوه كلاسیك و موسوم ادب فارسی حق سخنوری را ادا كرده، بلكه در اسلوب شعر فارسی نیز اعجازی اعجاب انگیز نشان داده است. جهان بینی فلسفی، نگرش اجتماعی، جلوههای عاطفی، ذوقی و هنری اسلوب متین و استوار شاعری درعین حال لطافت و ظرافت خاص او در آثاری چون: هذیان دل، ای وای مادرم، نقاش، پیام اینشتین و... منتقدان شعر فارسی را دچار حیرت و سرگشتگی كرده است و به یقین بعضی از این آثار در صورت شرح و بسط، تبدیل به گنجینهای جاودانه میشود. جامعیت و تنوع در شعر شهریار و نیز انسانیت شهریار، وی را به شاعری مردمی و محبوب تبدیل كرد و نامگذاری سالروز وفاتش به روز ملی شعر و ادب شاید كوچكترین كار در حق این شاعر متعهد و مردی است.
شهریار شاعری عاشق بود كه شعر او جلوهای از پاكی وجود و تبلور حقیقی احساس بود. با آن دلی كه غزال چابك دشتهای غزل بود، میخرامید و چشم زیبا دوست «شاعری» را به خود وا میداشت. آنجا كه در دامـن دلانگیز «حیدر بابا» طنین میافكند، دل هر عاشق وارستهای به آن سو میشتافت. او در سیر پر دامنه خویش، در سلوك عاشقی تا بدان جا پیش رفت كه سزاوار دریافت خرقه از دستان مرشد طریقت گشت؛ اما فروتنی و خاكساریاش او را به عالم شاعری فرا خواند. روح پر تلاطم و پر تكاپوی نغز پرور او را میستاییم.
استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی، شاعر پرآوازه معاصر ایران است كه در شعر خود به «شهریار» تخلص میكرده و با چیرگی تمام به زبانهای «فارسی» و «تركی» شعر میسروده است. نفوذ معنوی كلام شیرین این شاعر از یك سو در همه جای سرزمین پهناور ایران بر سراچه دل كوچك و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان نشسته و هر ایرانی غزلی، قطعهای و یا لااقل بیتی از «شهریار» بر لوح خاطر خویش سپرده است و از سوی دیگر آوازه شهرت این عاشق دلسوخته از فراسوی مرزهای ایران به سرزمینهای دیگر و به ویژه كشورهای ترك زبان رسیده و سخنان دلنشینش روشنی بخش دل شیفتگان گشته و هر ترك زبانی كه منظومه «حیدربابای» او را شنیده منقلب گشته و بر روح لطیف و دل با صفا و هنری همتای او آفرین گفته است.
استاد محمدحسین شهریار را به سبب غنا و استحكام شعری، تنوع آفرینشهای هنری و از همه مهمتر جاذبه، نفاذ و رواج كلام میتوان یكی از بزرگترین شاعران قرن حاضر ایران دانست. در قلمروی نقد ادبی ایران از دیرباز سخن سنجان نكتهپرداز همه از یك دل و یك زبان، لب به تحسین شهریار گشودهاند. ملك الشعرای بهار با عنایت به اشعار شهریار درباره شخصیت او میگوید: «شهریار نه تنها افتخار ایران است بلكه افتخار مشرق زمین به شمار میرود.»
*به خدا ملك دلی نیست كه تسخیر نكردی
استاد شاعرى كه سالها با یكهتازى در میدان توحید و وادى عرفان ثمره اشعارش هم اكنون زینتبخش محافل خاص و عام ماست. رند پیر عالمسوزى كه هبه شهریاریش را از كف عطاى خواجه شیراز برگرفته بود و همچون مراد خود زمزمه غزلهایش عشق را در رگها به جوش مىآورد، گرانقدرى كه غزل على اى هماى رحمتش او را فارغ از زمان و مكان نمود و در ابتداى ابد و انتهاى ازل جایش داد.
امروزه در پهن دشت سرزمین ایران كمتر جایی را میتوان یافت كه نام و نشانی از سرودههای شهریار در آن نباشد و شمار اندكی از مردم با سواد را میتوان دید كه بیتی، قطعهای و غزلی از شهریار را بر لوح خاطر نسپرده باشند و این نشانهای است از نفوذ معنوی كلام شاعر بر سراچه دل آشنا و بیگانه.
نام «شهریار» فرزند نامدار تبریز سالها است كه از مرزهای ایران گذشته و در چهار گوشه گیتی هر جا كه از ادب فارسی و زبان حافظ، سعدی و فردوسی سخن میرود از لاهور و كشمیر و پیشاور و كراچی تا مدرسه السنه شرقیه پاریس و مكتب شرقی و آفریقایی، از فرانكفورت و...تا راهروهای دانشگاه هاروارد، زبانزد پارسی شناسان است و دیر زمانی است كه نام شهریار با حدیث ادب معاصر ایران عنای بر عنای میرود و شعر فارسی با دیوان و آثار شهریار پیوند استوار و ناگسستنی دارد.
امروز به جرأت میتوان گفت «شهریار»از برجستهترین مظاهر جهان شعر و پر فروغترین ستارگان آسمان ادب ایران به شمار میرود و آنان كه ادبیات شیرین فارسی را نیك میشناسند وی را نظامی، سعدی و حافظ امروز میخوانند و آثار وی را از نظر رعایت نكات اخلاقی، عرفانی و برانگیختن غرور ملی،حسن میهن پرستی و نوعدوستی گل سرسبد ادبیات معاصر میدانند.
ولیكن آنچه در این میانه گفتنی است، این است كه «شهریار» نیز به مانند هر انسان اندیشهورز در راستای آفرینشهای هنری خود با افت و خیزهایی روبرو بوده و در گذرگاه حیات خویش فراز و نشیبهای بسیاری را دیده و از پیچ و خمهای دور و درازی گذشته تا راه خود را در جهت حركت استكمالی و خلق آثار و سرودههایی جاودانه و ماندگار یافته است.
استاد ملك الشعرای بهار او را بداعت شاعری نه تنها افتخار ایران بلكه افتخار عالم شرق میداند.
شرح شورانگیز عشق
استاد ملكالشعرا بهار او را بداعت شاعری نه تنها افتخار ایران بلكه افتخار عالم شرق میداند.
«سید محمدحسین بهجت تبریزی» متخلص به «شهریار» فرزند «حاج میرآقا خشگنابی» كه از وكلای درجه اول تبریز و از دانشمندان اهل قلم و ادب بود در سال 1286 شمسی هجری در تبریز متولد شد.
مسقط الراس اصلی خانواده او قریه خشگناب در بخش «قرهچمن» آذربایجان است، شاعر ایام كودكی را كه مصادف با انقلابهای تبریز بود، در قرا شنگولآباد و قیش قرشاقو خشگناب به سر برد و خاطرات شیرین بسیاری از آن نقاط دارد.
شهریار تحصیلات خود را با قرائت گلستان و نصاب در مكتب آن قریه و پیش پدر آغاز كرد و در همان اوان با دیوان حافظ كه همواره در دسترسش بوده آشنایی پیدا كرد به طوری كه میگوید «هر چه دارم از دولت حافظ دارم».
بعد از گذراندن دوره سیكل در مدرسه متحده و فیوضات در سال 1300 به تهران رفت و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند و وارد مدرسه طب شد، پس از پنج سال تحصیل كمی قبل از اخذ دیپلم دكترا مدرسه را ترك گفت و مدتی در تهران بود تا اینكه بالاخره در سال 1310 وارد خدمت شد.
,
منظور رهبر انقلاب از «نرمش قهرمانانه» چیست ؟

حضرت امام خامنه ای در جمع فرماندهان سپاه پاسداران بیانات مهمی داشتند كه قسمتی از آن در باب سیاست خارجی و بسیار تأمل برانگیز بود
ایشان با اشاره به پیچیدگی های دنیای دیپلماسی افزودند: "عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و درخواست مذاكره و مذاكره است اما همه این رفتارها باید در چارچوب چالش اصلی فهم و درك شود."
رهبر انقلاب ضمن موافقت با حركت های صحیح و منطقی در سیاستهای خارجی و داخلی افزودند: "با مسئله ای كه سالهای پیش «نرمش قهرمانانه» خواندم موافقم چرا كه این حركت در مواقعی بسیار خوب و لازم است اما با پایبندی به یك شرط اصلی."
ایشان درك ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او را، شرط اصلی استفاده از تاكتیك نرمش قهرمانانه اعلام كردند و افزودند: "یك كُشتی گیر فنی نیز برخی مواقع بدلیل فنی نرمش نشان میدهد اما فراموش نمیكند كه حریفش كیست و هدف اصلی او چیست؟"
عبارت «نرمش قهرمانانه» بی درنگ مرا یاد عنوانی انداخت كه حضرت آقا برای ترجمه ی كتاب صلح امام حسن (ع) انتخاب كرده بودند.
كتاب "صلحالحسن" (در تحلیل صلح امام حسن (ع) با معاویه ؛ نوشته ی شیخ راضی آل یاسین) در سال 1348 ه.ش توسط حضرت آقا ترجمه شده و عنوان «صلح امام حسن (ع) ؛ پرشكوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» توسط ایشان بر این كتاب نهاده شده است.
قصد شرح چگونگی و علل واقعه ی صلح امام حسن (ع) و مقایسه ی آن را با شرایط امام حسین (ع) را ندارم و برای اهل تحقیق روشن است كه شرایط حاكم بر زمان ، امام حسن (ع) را مأمور به صلح و امام حسین (ع) را مأمور به قیام كرد و هریك از این دو بزرگوار هم اگر جای دیگری بود ، همان تصمیم متناسب با شرایط زمان را اتخاذ میكرد.و امام حسن (ع) از روی حكمت و با درنظر گرفتن مصلحت و با حفظ عزت خویش و شیعیان اقدام به صلح با معاویه كرد.
صحیح یا غلط نام جناب دكتر روحانی با عباراتی نظیر "تنش زدایی در سیاست خارجی" و... همراه شده است.و نحوه ی حضور و رویكرد ایشان در عرصه ی بین الملل بسیار مورد دغدغه ی دوستان و دشمنان انقلاب است.اگرچه مواضع ایشان در حوزه ی سیاست خارجی در این مدت كوتاهی كه از ریاست جمهوری شان می گذرد ، نشان از توجه ایشان به اصول بنیادی دیپلماسی جمهوری اسلامی دارد و رنگ و بوی عزت ، حكمت و مصلحت در مواضع ایشان در موضوعات مختلف (مسئله سوریه ،صحبت كردن با ایران با زبان تكریم و...) احساس می شود ، اما به هر حال چه از سوی دوستان و چه از سوی دشمنان نوعی ابهام و علامت سؤال درباره رویكرد ایشان و دولت شان در مورد مسائل مختلف متوجه جمهوری اسلامی در عرصه بین الملل (نظیر مسئله هسته ای ، رابطه با امریكا و...) وجود دارد.
در صحبت های جناب روحانی و همچنین مسئولین دولت در سیاست خارجی ، سخن از تغییر در روش ها و شیوه های كاری در عرصه ی دیپلماسی و مذاكرات و... به چشم میخورد.كه همگان منتظرند كه این تغییرات و سطح آنها را در عرصه سیاست خارجی ببینند اما مسئله ای كه مطرح است این است كه اصول و مبانی مشخص و ثابت و پایه های رویكردها در عرصه ی دیپلماسی هم تبیین شده و مشخص هستند.رهبر انقلاب پیش تر «عزت ، حكمت و مصلحت» را بعنوان یك مثلث الزامى براى چارچوب ارتباطات بینالمللى مشخص و تبیین كرده و بارها نیز برآن تأكید كرده اند.
امروز نیز رهبر انقلاب پیش از سخن گفتن از دیپلماسی و... ابتدا از پنجره ی دشمن شناسی وارد مسئله شده و چرایی و چگونگی تقابل دشمن با انقلاب اسلامی را تبیین كردند.
رهبر انقلاب با اشاره به نظم جدیدی كه انقلاب اسلامی به بشریت ارائه میكند خاطر نشان كردند: "نظام سلطه دنیا را به دو بخش ظالم و مظلوم تقسیم كرده اما انقلاب اسلامی منطق ظلم ستیزی و پرهیز از ظلم را همراه آورده و این منطق باعث شد پیام انقلاب در مرزهای ایران محصور نماند و مورد استقبال ملتها قرار گیرد."
ایشان دولتهای جبّار، حكومتهای وابسته ی به نظام سلطه و شبكه های غارتگر بین المللی را از جمله مخالفان پیام انقلاب ملت ایران برشمردند و افزودند: نظام سلطه و وابستگان آن، سه سیاست اصلی "جنگ افروزی، فقر آفرینی و فساد انگیزی" را دنبال میكنند و اسلام با همه این سیاستها مخالف است و این مخالفت، مبنای چالش اساسی با انقلاب است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأكید بر اینكه همه تحركات و توطئه های دشمنان در 34 سال اخیر را باید در چارچوب این چالش اساسی تحلیل كرد.
یعنی با در نظر داشتن چالش اساسی نظام سلطه با انقلاب و همچنین فهم صحیح از دشمن و اهداف او می توان از روش های مختلف در دیپلماسی و روابط بین الملل استفاده كرد.
اگر تاكتیك خاصی بنا بر مصلحت مدنظر است ، این رویكرد می بایست از روی حكمت و با حفظ عزت باشد.
و در یك كلام اگر نرمشی هم در كار است ، این نرمش می بایست «قهرمانانه» باشد!
امید است رهنمودهای امام جامعه مورد توجه همگان ، بخصوص دولتمردان و شخص جناب رئیس جمهور قرار بگیرد و خاصتاً در جریان این سفر مهم ایشان به نیویورك و همچنین از سرگیری مذاكرات هسته ای امیدواریم شاهد دفاع همه جانبه ی مسئولین امر از اسلام و انقلاب و حقوق حقه ی ملت باشیم
پرونده ویژه ضرورت مدیریت جامع فرهنگی:
به گزارش بولتن نیوز، مدیریت جامع فرهنگی عنوان پرونده ای بود که حدودا یکسال پیش طی مطالبی در رویش نیوز به آن پرداخته شد. حجم و گستره وسیع این پرونده، همکاری نکردن برخی مسئولان مرتبط و دخیل در موضوع و برخی مسائل دیگر باعث شد تا تحریریه ی سایت نتواند کار این پرونده را به سرانجام برساند. اینک و پس از این وقفه نسبتا طولانی و به جهت اهمیت زائد الوصف این مسئله و غفلت سنگین مسئولان و جامعه در این موضوع رویش نیوز قصد دارد در مطالبی این ضرورت را در عرصه فرهنگی کشور تبیین نماید.
رویش نیوز- پرونده ویژه ضرورت مدیریت جامع فرهنگی: انسان موجودی چند بعدی است به قول شهید مطهری همزمان که انسانی در گوشه ای نشسته است هم می توان در وی فرشته ای خوب روی و نیکو سرشت مشاهده کرد و هم درنده ای که وحشی ترین حیوانات هم به پای او نمی رسند. یکی از وظایف دین ایجاد تعادل در میان همین ابعاد مختلف انسان است. به پرتوه ی همین وظیفه، یکی از فلسفه های تشکیل حکومت اسلامی نیز در همین موضوع خلاصه می شود. درواقع آنچه وجه تمایز یک حکومت دینی و یک حکومت غیر دینی است فراهم کردن شرایط رشد و کمال روح آدمی است برای رسیدن به کمالی که خدا برای انسان ها در نظر گرفته است و الا صرف رسیدن به نیازهای مادی آدمی مثل خواب، خوراک و ... که در حکومت های غیر دینی هم وجود دارد. فراهم کردن شرایط برای نیل به آزادی معنوی انسانهاست که حکومت دینی را از حکومت غیر دینی متمایز می ساز و سوالی که اینجا باید مطرح نمود این است که وضعیت "آزادی معنوی"در جامعه ما چگونه است؟
اما موضوعی که انگیزه اصلی نگارش این یادداشت شد وضعیت یکی از ابعاد مهم و تاثیرگذار در بحث آزادی معنوی است. بعدی که اگر کنترل شده با آن برخورد نشود و دائما مورد تحریک و تشدید قرار گیرد به دیوی تبدیل خواهد شد که همه ی وجود فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد؛ بعد لذات و "تمایلات جنسی"آدمی. وقتی در ادبیات قرآن دقت کنیم ملاحظه می کنیم که نوع نگاه معجزه جاوید رسول گرامی اسلام در مورد این بعد از وجود آدمی بسیار محتاطانه است. قرآن وقتی می خواهد درباره انحرافات جنسی هشدار دهد چنین می فرماید: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنا إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً»
روش قرآن در این زمینه "ولا تقربوا" است. قرآن نمی گوید زنا نکنید، می گوید نزدیک زنا نروید. اسلام می گوید برای اینکه گرفتار دام مفاسد مهلک قوه شهوت نشوید اصلا نزدیک مفاسد آن نشوید. شاید چرایی این صحبت قرآن این باشد که اگر آدمی وارد این گونه حیطه ها گردد دیگر خیلی توانایی کنترل خود را ندارد چرا که اینقدر دیو سرکش وجودش بر او مسلط می شود که دیگر حاکمیت مملکت وجودی وی به طور کلی با آن خواهد بود. شاید یکی از نتایج بسیار مهم این آیه شریفه این باشد که بین تغییر در "غلظت محرک های غرائز جنسی"بشر و وقوع مفاسد آن از قبیل روابط نامشروع و ... همبستگی شدیدی وجود دارد.
حال بگذارید با استفاده از این عینک به جامعه خود نگاه کنیم: باید اذعان نمود که متاسفانه این روزها فضای جامعه چه در خانه ها و چه در محیط بیرون از خانه یعنی فضا های عمومی فضای ناامنی از باب ازدیاد بیش از حد این محرک ها شده است. حمله شدید رسانه ای که متاسفانه در برخی موارد رسانه ملی هم آن را همراهی می نماید به همراه فضای مسموم مجازی که این روزها به طور ویژه جزئی از زندگی همه افراد خصوصا نسل حوان شده است به عنوان نا امن کنندگان اصلی سلامت اخلاقی جامعه و همراهی عناصری که از دو منبع اشاره شده تاثیر پذیرفته اند در قالب بی حجابی و بد پوششی به شدت غلظت محرک های جنسی جامعه را افزایش داده است و با استدلالی که ریشه قرآنی آن گفته شد انتظار می رود با افزایش هر یک درصد از غلظت این محرک ها شاهد اثر افزایشی چند درصدی در فساد های مرتبط با قوه ی شهویه باشیم. و این به معنای گرفتار شدن جامعه ی جوان ایران در چنگال دیوی که اگر بر وجود تک تک آحاد جامعه مسلط شود مولفه های هویت دینی و ملی جامعه ایرانی را با چالش اساسی مواجه خواهد ساخت. مولفه هایی چون حیا و پاکدامنی زنان، غیرت مردان، نقش کلیدی خانواده و... .
اجازه دهید برای گفته های خود شاهدی از سخنان رهبر انقلاب بیاورم:
"يكى از مسؤولان طراز اوّلِ كشور صهيونيستىِ غاصب اسرائيل، در سال 1380 توصيهاى به امريكاييها كرد. اين توصيه كاملاً در مطبوعات خارجى و اينترنت منعكس شد و امر پنهانى و مخفيانهاى نيست. توصيهى وى به امريكاييها اين بود كه بيهوده وقت خود را با عراق و كرهى شمالى و كشورهايى از اين قبيل تلف نكنيد. مسألهى اصلى شما ايران است. اگر خاورميانه را مىخواهيد، وقتتان را مصروف عراق نكنيد، سراغ ايران برويد؛ كانون و سرچشمه آنجاست؛ اما ايران مثل عراق و كرهى شمالى و افغانستان نيست كه بتوان با حملهى نظامى آن را تسخير كرد. نظام و حكومت اسلامى به مردم متّكى است، مردم آن را حفظ كردهاند. بايد كارى كنيد كه مردم آن را رها كنند.
راهش اين است كه مردم را با ترويج فرهنگ و ادبيّات غربى و فرهنگ و تربيت امريكايى، به واگرايى نسبت به دين و فرهنگ و سنّت و تاريخشان سوق داد. وقتى مردم اين تعلّقات را رها كردند، بعد از گذشت چند سال، بدون اينكه سرمايهاى صرف كنيد، با يك حمله و تحرّك احياناً نظامى مختصر مىتوانيد اين مانع بزرگ، يعنى نظام اسلامى را از سر راه برداريد!
پيش از اين در سالهای گذشته نيز، وقتى روستاها و شهرهاى افغانستان بر اثر موشكهاى امريكايى ويران مىشدند و ملّت مظلوم افغانستان زير بمباران امريكاييها دست و پا مىزد، يك استراتژيست نظامى امريكا گفت: اگر به جاى اين موشكها، براى جوانان افغان لباس زيرِ زنانه و وسايل شهوترانى و پوششهاى سبك غربى و امريكايى بفرستيد، بدون صرف اين هزينهها مىتوانيد افغانستان را تصرّف كنيد و خرج تسليحات در كيسهتان باقى مىماند! به جاى بمب و موشك و راكت، سىدىهاى پُرنوگرافى و منظرهها و ادبيّات مهيج شهوت را ميان آنها ترويج كنيد، آن وقت كار بر شما آسان مىشود."
شیب تند رشد این محرک های جنسی و عملکرد عموما منفعلانه و در بسیاری از موارد حتی عدم عملکرد دستگاه های مسئول در مورد این مسئله نشان از غفلت مسئولان در این زمینه است. این مسئله هم شامل دستگاه های تدوین کننده استراتژی شامل شورای عالی انقلاب فرهنگی، حوزه های علمیه و هم شامل دستگاه های پیاده کننده استراتژی ها شامل صدا و سیما، وزارت علوم، وزارت آموزش و و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم شامل دستگاه های قضایی و نظارتی مانند قوه قضاییه و نیروی انتظامی است. برای نمونه به دو مورد اشاره می شود:
1- چندین سال پیش رهبر معظم انقلاب در سخنان خود اقدام به طرح ایده ای با عنوان طراحی لباسی ملی کردند و فرمودند مرادشان از لباس ملی حرکت به سمت لباس هایی است که شاخص های فرهنگ دینی و ملی ما را داشته باشد. اگر چه وزارت ارشاد در این زمینه با تشکیل بنیاد ساماندهی مد و لباس اسلامی حرکت هایی انجام داده اما هنوز این مسئله خروجی عملی قابل مشاهده ای در بر نداشته است. هنوز در ویترین فروشگاه های عرضه کننده لباس خبری از حضور لباس ملی نیست. حتی هنوز ایرانیان یک برند که لباس هایی با چنین مشخصه هایی تولید کند نمی شناسند(ضعف دستگاه های تدوین کننده استراتژی و دستگاه های عملیاتی) از طرف دیگر اما گویا حرکات سازماندهی شده ای برای ارائه پوشش های نامتعارف در جامعه هم، با پاسخ در خور از سوی دستگاه های نظراتی مواجه نمی شوند که یک نمونه آن رواج پوششی به نام "ساپورت"در میان زنان جامعه است که به طور قطع با موازین شرعی و عرفی کشور در تضاد است ولی متاسفانه نه با فروشندگان و ترویج دهندگان این نوع پوشش برخوردی صورت می گرد و نه با کسانی که از این نوع پوشش در مجامع عمومی استفاده می کنند.
2- یکی از شاخصه های رشد یافتگی از دید جوامع غربی و مثلا سازمان ملل میزان ضریب نفوذ اینترنت و پهنای باند اینترنت در کشور های مختلف است. مسئولان کشور هم بر همین اساس و بر اساس نیاز کشور به بستر هایی که زمینه ساز تحقق مواردی چون دولت الکترونیک است این موضوع را در اولویت های کاری وزارتخانه مربوط قرار داده اند؛ بدون اینکه به موازات توسعه سخت افزاری، ایجاد پیوست های فرهنگی و بستر های نرم افزاری را نیز در این حوزه مورد توجه قرار دهند. متاسفانه اگر چه روز به روز بر مشترکین و ضریب نفوذ اینترنت در کشور افزوده می شود ولی هیچگاه رصد نمی شود که ورود این تکنولوژی به جمع خانواده های ایرانی چه اتفاقات ناگواری را در حال پی ریزی است. شاهد ادعای من کلمات پر تعداد جست و جو شده در بزرگترین موتور جست و جوی جهان یعنی سایت گوگل است و این یعنی فاجعه!
و باز به این سوالات توجه کنید:
چرا ایران یکی از کشورهای نخست در مصرف محصولات آرایشی در جهان و اولین کشور در منطقه است؟
علت رشد استفاده زنان از آرایش های غلیط در مکان های عمومی در میان جامعه ایران چیست؟
علت روی آوردن جامعه به پوشش هایی که مصداق بارز بد پوششی از نظر شرع مقدس چیست؟
علت رشد به تفاوتی در برخی مردان نسبت به پوشش بستگان زن درجه یک خود چیست؟
علت افزایش استفاده از مشروبات الکلی در جامعه ی ایرانی چیست؟
علت گرایش روز افزون به انجام عمل های زیبایی در جامعه ی ایرانی و خصوصا در میان زنان جامعه چیست؟
این سوالات اگر چه هر یک پاسخ خودشان را دارند اما باید گفت فارغ از دلایل آن ها یک نکته مسلم است: این موارد یعنی غلظت محرک های جنسی در جامعه در حال افزایش است و افزایش محرک های جنسی هم باز به رشد موارد طرح شده در سوالات بالا می انجامد واین یعنی در عرصه آزادی های معنوی یک فیدبک مثبت ناپایدار کننده در جامعه ما در حال رخدادن است در یک کلام دیو شهوت در جامعه ایرانی در حال بیدار شدن است و این یعنی در خوش بینانه ترین حالت، جامعه ای با معضلات اخلاقی تمدن غرب چشم انداز فرهنگی و هویتی جامعه ماست. البته خدای ناکرده در صورت بروز چنین فاجعه ای، آینده ای از جنس تمدن غرب در انتظار ما نیست. وضعیت در کشوری چون ایران که سالهاست به خاطر اهتزاز پرچم تشیع در آن و نیز رخدادی چون انقلاب اسلامی، خار چشم مستکبران عالم است احتمالا وضعیتی شبیه به مصر و یا سوریه ی امروز است. آری مردم کشور ما موحد و محب اهلبیت هستند اما خدا با هیچ کس پیمان اخوت نبسته است...
خیانت های اصلاح طلبان
بی مقدمه میروم سر اصل مطلب،انقلابی را که امام خمینی( ره) سال 57با پشتیبانی مردم به وجود اوردند، سه رکن دارد:
1-اسلام
2-مردم
3- رهبری
که رکن رهبری را میشود به این صورت تفسیر کرد، که ما به طور مثال یک هواپیمای پیشرفته بسازیم ولی این هواپیما خلبان نداشته باشد ، ایا این هواپیما میتواند پرواز کند؟؟؟؟؟مسلما نه.
که دشمن برای از بین بردن این نظام مقدس روی رکن رهبری سرمایه گذاری کرده است.
کلینتون در یک سخنرانیش گفت:ما مدت ها برنامه ریزی می کنیم ولی رهبر ایران با صحبتایی که میکنند، همه نقشه های ما را بهم می ریزند.
ببینید دقت و هوشمندی حضرت اقا را ،ببینید احاطه و تسلط حضرت اقا و همینطور تدبیرهای خردمندانه شان را که حتی دشمن را هم وادار به اذعان کرده است!!
خود رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتند: "خاتمی سیاست های مرا ادامه داده "
در دوره اصلاحات جایی از اسلام نمانده بود که به ان حمله نکنند ، اون از وزیر و وزرای فراری شان ، اونم از اقای سروش که کلا منکر وحی و... شد و قران را کلام پیامبر میدانست و معتقد بود قسمت هایی از قران باید حذف بشود و بخشهایی از قران نیزباید عوض بشود!!!!
ظلمی را که اقای حجاریان به حضرت اقا کردن ، هیچ کس دیگه نکرد!
اصلاح طلبان دو تئوری دارند : 1-فتح سنگر به سنگر :یعنی اول قوه مجریه رو گرفتند ، بعد رفتن سراغ قوه مقننه ( مجلس ششم) و......
2-فشار از پایین ، چانه زنی از بالا:که با این کارشان میخواستند با فشار به رهبری به مقاصد شوم خودشان برسند.
بعد هم تئوری قتل های زنجیره ای را،راه انداختند و گفتند" که بسیجیا ملت را میکشن"!!!!!!
از بقیه خیانت هایی که به انقلاب کردند این بود که، لوایح دو قلو را آقای خاتمی مطرح کردند به این مضمون ، که باید عزل و نصب همه مسئولین از جمله رهبری در دست من باشد!!!!
که این نمونه بارز خودخواهی و نادیده گرفتن حق ملت است ، ملتی که طبق قانون اساسی ولی فقیه را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تعیین می کنند .
از تئوری های دیگر اصطلاح طلبان این است که باید مردم را از رهبری جدا کرد ،ان موقع است که می توان رهبری را زمین زد.
واضح است با خیانت هایی که اقایان اصلاح طلب در حق ملت ایران و رهبری انجام داده اند اگر در انتخابات اینده پیروز شوند معلوم نیست که این کشور را به ناکجا اباد می برند. وخون هزاران شهید را با افکار لیبرالی ، سکولاری ، تکنوکراتی و... خود پایمال خواهند کرد . واز همه مهمتر ان سخن امام سفر کرده را که گفت: پشتیبان ولایت فقیه باشد تا به مملکت شما اسیبی نرسد ، لگد مال میکنند و وصیت شهدا را نادیده میگیرند .
پس بر ماست که وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده و حقایق را بازگو کنیم تا نگذاریم این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
ولادت باسعادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیهاو برادر گرامیشان و آغاز دهه مبارک و میمون کرامت بر همگان مبارک باد.
دهه کرامت،دهه اول ماه ذیالعقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه(علیهالسلام) و پایانش با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسیالرضا(علیه السلام) میباشد.این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیفترین علائق و مهر و وفاهای کمنظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.
مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است. مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهماالسلام) سابقه ندارد. دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان و الامقام و گرانقدر جهان میباشد. تمام مفاهیم سازندهای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی میشوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است. دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که میتوانند رهبری دلهای صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهدهدار بشوند. دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (علیهماالسلام) است. تمام مفاهیم سازندهای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی میشوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است. دهه کرامت یادآور تمام خوبیهاست. و یادآور جمال انسانی است
«دکتر محمدقلی مجد» محقق ايرانی، متولد سال 1324 ش. تحصيلاتش را در دانشگاههاي سن اندريو (1970) و منچستر (1975) و کرنل (1978) با درجه دکترا به پايان برد و سپس در دانشگاههاي مختلف آمريکا، از جمله دانشگاه پنسيلوانيا، شروع به تدريس کرد. ایشان مقيم ايالات متحده آمريکاست.
تاریخ دو سده اخیر ایران سرشار از حوادث مهمی است که به دلیل فقر تاریخنگاری معاصر مسکوت یا ناشناخته مانده است. تاکنون درباره قحطی بزرگ سالهای 1917-1919 میلادی در ایران چیز زیادی نمیدانستیم و اهمیت و جایگاه بزرگ این حادثه را در تعیین سرنوشت جامعه ایران، بهویژه صعود دیکتاتوری پهلوی، نمیشناختیم. اینک به همت «دکتر محمدقلی مجد» میتوانیم با نخستین پژوهش جدّی درباره این حادثه سرنوشتساز آشنا شویم .
دکتر محمد قلی مجد، بر اساس اسناد غنی موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متحده آمریکا (نارا)، تصویری هولناک از ایران در سالهای جنگ جهانی اوّل و پس از آن به دست اورده است. اسناد علنی شده دولت آمریکا درباره دوره تاریخی فوق، که در کتاب (قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1917-1919)، برای نخستین بار عرضه میگردد، ثابت میکند که بزرگترین نسلکشی سده بیستم میلادی در ایران رخ داد و ایران بزرگترین قربانی جنگ اوّل جهانی بود. طبق تحقیق دکتر مجد، در طول سالهای 1917-1919 بین هشت تا ده میلیون نفر از مردم ایران در اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه از میان رفتند و جمعیت ایران به شدت کاهش یافت.
دکتر مجد، به بررسی علل این قحطی نیز پرداخته و دولت بریتانیا را به عنوان عامل و مسبب اصلی این نسلکشی بزرگ تاریخ شناسانده است. قحطی در زمانی رخ داد که ایران در زیر سلطه ارتش اشغالگر بریتانیا بود. در آن زمان، ایران تأمینکننده اصلی مواد غذایی مورد نیاز ارتش بریتانیا در منطقه بهشمار میرفت و بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران بهوسیله ارتش بریتانیا و پیمانکاران آن خریداری میشد. این سیاست سبب کاهش شدید مواد غذایی در ایران شد. عجیبتر اینجاست که ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بینالنهرین و هند و حتی از ایالات متحده آمریکا به ایران میشد. در حالیکه در بینالنهرین (عراق) و هند وفور غله وجود داشت، در میانه این دو سرزمین، ایران از کمبود غله در رنج بود. در این سالها، دولت بریتانیا، ایران را از درآمدهای نفتی خود نیز محروم کرد. بهطور خلاصه، به تعبیر دکتر مجد، بریتانیا از قحطی و نسلکشی در ایران به عنوان ابزاری برای سلطه بر سرزمین ما بهره برد. عجیب اینجاست که، بهرغم گذشت سالها، تاکنون درباره این قحطی بزرگ و شگفتانگیز و تأثیر آن در سرنوشت تاریخی ایران، پژوهشی منتشر نشده و این حادثه عظیم بهکلی مسکوت مانده و به یکی از رازهای بزرگ سده بیستم بدل شده بود. قحطی بزرگ سالهای 1917-1919 در ایران را میتوان «هالوکاست واقعی» دانست. بیتردید، شناخت این حادثه مدهش بر نگرش پژوهشگرانی که درباره علل عقبماندگی ایران در سده بیستم و ریشههای صعود دیکتاتوری پهلوی و پیامدهای آن کار میکنند، تأثیر عمیق بر جای خواهد نهاد.
کتاب :قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1917-1919) به فارسی ترجمه شده است.که اسم ان قحطی بزرگ نام دارد.
(فکر میکنم که این مقاله توسط اقای عبدالله شهبازی تهیه شده. ) در پایان این مقاله لینک مصاحبه را برایتان تهیه میکنم.
«عبدالله شهبازی» مصاحبه مفصلی با «اقای محمدقلی مجد» انجام داد، دکتر مجد در مصاحبه فوق درباره این کتاب و موانع فراوانی که در راه انتشار آن ایجاد شد چنین گفت: یافتههای من در این زمینه واقعاً شگفتانگیز است و در داوری تاریخی ما تحول بزرگی ایجاد خواهد کرد. بزرگترین فاجعه نسلکشی قرن بیستم در کشور ما، ایران، اتفاق افتاده است. طبق اسناد آمریکایی، در سال 1914 جمعیت ایران بیست میلیون نفر بود که در سال 1919 به یازده میلیون نفر کاهش یافت. توجه بفرمایید. یعنی حدود 8 الی ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند. در اسناد آمریکایی مدارک مستندی دربارۀ این تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلعوقمع و نابود شدند. تنها در سال 1956 بود که ایران توانست به جمعیت 20 میلیونی سال 1914 برسد
عجیبتر از همه، نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسیها بود. ولی انگلیسیها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آنها اوضاع را وخیمتر کرد و سبب مرگ میلیونها نفر از ایرانیان شد. درست در زمانی که مردم ایران بهدلیل قحطی نابود میشدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب میشد و هم مردم ایران را از این مواد محروم میکرد. جالبتر اینکه انگلیسیها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بینالنهرین به ایران شدند. بهعلاوه، در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسیها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعاً باید جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت بهشمار آورد. هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسلکشی بهعنوان وسیلهای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند. بهرغم اهمیت این کتاب و یافتههای پژوهشی کاملاً مستند و معتبر آن، من با دشواری بزرگی برای چاپ آن مواجه شدم.
بسیاری از ناشرین دانشگاهی آمریکا حتی حاضر نشدند این کتاب را تورق کنند. تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسیار روشنگرانه است. این بنگاه انتشاراتی، در سال گذشته کتابی دربارۀ نسلکشی در رواندا چاپ کرده بود که بسیار شهرت یافت. ولی همین ناشر حاضر نشد حتی کتاب من را ببیند. این نشان میدهد که ناشر فوق به کتابی علاقه دارد که نسلکشی آفریقائیان سیاهپوست بهوسیله سایر آفریقائیان را نشان دهد ولی نمیخواهد کتابی را منتشر کند مشتمل بر اسنادی که نسلکشی مردم ایران را بهوسیله اروپائیان سفیدپوست (انگلیسیها) نشان میدهد. سرانجام، انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک حاضر شد کتاب من را بررسی کند. بعد متوجه شدم که این کتاب برای بررسی به افراد زیر داده شده است: «دکتر فرهنگ رجایی» (مدرس علوم سیاسی در دانشگاه کارلتون کانادا) و« دکتر مونیکا رینگر »مدرس تاریخ در کالج ویلیام و دبیر اجرایی انجمن موسوم به مطالعات ایرانی
طبعاً انتظار میرفت کتابی که بیانگر نسلکشی انگلیسیها در ایران در دوران جنگ اوّل جهانی است، علاقه فراوانی را در میان خوانندگان ایرانی و خارجی برانگیزاند. ولی بهزودی روشن شد که (دکتر فرهنگ رجایی و دکتر مونیکا رینگر) بهشدت نگران شدهاند و میخواهند این جنایت عظیم دولت بریتانیا علیه مردم ایران، این بزرگترین نسلکشی قرن بیستم، را بپوشانند. پس از ماهها انتظار، دکتر رجایی اظهار نظر کرد که کتاب تنها بر بنیاد اسناد وزارت خارجه آمریکا نگاشته شده و از اسناد انگلیسی استفاده نشده است. روشن است که من نمیتوانستم، به دلایلی که شرح دادم، از اسناد انگلیسی استفاده کنم. همانطور که گفتم، اسناد وزارت جنگ و سایر اسناد نظامی بریتانیا دربارۀ ایران سالهای 1914-1921 هنوز طبقهبندیشده است و در دسترس محققین نیست و تا پنجاه سال دیگر در اختیار محققان قرار نخواهد گرفت. اسناد علنی شده وزارت خارجه بریتانیا هم حاوی هیچ مطلبی دربارۀ موضوع تحقیق من نیست.
ایراد دیگر «فرهنگ رجایی» به کتاب من حتی عجیبتر از مطلب قبل بود. او پیشنهاد میکرد که من دوره مجله مذاکرات مجلس طی سالهای 1917-1919 را مطالعه کنم و افزوده بود که نسخهای از این نشریه در کتابخانه کنگره در واشنگتن موجود است. مسلماً، هر کسی که با تاریخ ایران آشنا باشد میداند که مجلس سوّم در نوامبر 1915 تعطیل شد یعنی در زمانی که ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال باراتوف به تهران رسید. و اعضای دمکرات مجلس از تهران گریختند. این دوره از مجلس تنها در ژوئن 1921 کار خود را از سر گرفت. یعنی زمانیکه قوامالسلطنه نخستوزیر شد. بنابراین، در دوره تاریخی مورد بررسی من نه مجلس در کار بود نه مجله مذاکرات مجلس.
برخورد آن خانم به کتاب من نیز مانند برخورد دکتر فرهنگ رجایی بسیار عجیب بود. دکتر مونیکا رینگر ابتدا با من تماس گرفت و از کتاب ستایش کرد. ولی بعد، پس از ماهها تأخیر، حاضر نشد گزارش مکتوبی در تأیید یا رد کتاب ارائه دهد. من بعداً از طریق مسئولین انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک متوجه شدم که وی شفاهاً علیه کتاب من اظهارنظر کرده است. رینگر بهطرز آشکاری میترسید اظهارنظر خود را مکتوب کند.
خیلی روشن است که هدف (فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر) لاپوشانی جنایات بریتانیا و حمایت از آن است و وفادارانه این امر را دنبال میکنند.
ما بهطور خیلی واضحی با بقایا و بازماندههای شصت سال حاکمیت استعماری بر ایران (سالهای 1919-1979) سروکار داریم. نکته دیگری که من متوجه شدم این است که تأثیر و قدرت آنها در آمریکا مثل بریتانیا نیست. البته، دانشگاههای آمریکا و کانادا پر از چنین آدمهایی است. یکی از مأموریتهای آنها جلوگیری از انتشار کتابهایی است که دیدگاهی مغایر با دیدگاه آنها را بیان میدارند. این سیستمی است شبیه به سیستم سانسور ساواک در اوج قدرت آن.
خوشبختانه، زمانیکه فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر به این حرکات بیمعنی دست میزدند، ناشر دیگری پیدا شد و علاقه جدّی خود را به کتاب من ابراز داشت و پس از مطالعه و بررسی کتاب، پذیرفت که آن را در پائیز 2003 چاپ کند. به هر حال، تجربه این کتاب برای من و دیگران خیلی
هشداردهنده و افشاگر است.»
===================================
چند کتاب دیگر دکتر مجد که از نظر پژوهش تاریخی قابل اهمیت است: کتاب( سياست تقسيم اراضي محمدرضا پهلوي است). مجد نشان داده که چگونه شاه براي اينکه از خود در برابر دولت ايالات متحده آمريکا يک چهره اصلاح طلب نشان دهد، که توانايي جلوگيري از گسترش کمونيسم را دارد، اراضي حدود 2 ميليون خانوار خرده مالک ايراني را گرفت و بين حدود 2 ميليون دهقان تقسيم کرد. يعني هرج و مرجي ايجاد کرد که تبعات آن هنوز باقي است و باقي خواهد ماند. دکتر مجد در اين کتاب، درواقع< تز> خانم <لمبتون> را رد کرده است که ساختار مالکيت ايران را فئودالي ميديد و مدعي بود که گويا بيشتر اراضي کشاورزي ايران در تملک 200- 300 خانوار بزرگ مالک است. مجد ثابت ميکند که چنين نيست و ساختار مالکيت ارضي در ايران اساسا خرده مالکي بوده است.
کتاب ديگر دکتر مجد درباره( ايران دوران رضاشاه) است. مجد اولين محقق ايراني است که بر اساس اسناد علني شده دولت آمريکا به تحقيق درباره تاريخ ايران در دوران رضاشاه پرداخته است. اين اسناد بي نظير است. مجد معتقد است که انگليسيها علاقه اي به علني کردن اسناد تاريخي مداخلات استعماري شان ندارند و هيچ قانوني نيز آنها را مجبور به اين کار نميکند. برعکس، در آمريکا دولت طبق قانون* موظف است اسناد را پس از مدت محدودي علني کند و اگر چنين نکند محقق ميتواند از طريق دادگاه عليه سازمان مربوطه اقامه دعوي کند و با حکم دادگاه سند را به دست بياورد. نکته جالب اين کتاب ميزان ثروت رضاشاه است. دکتر مجد بر اساس اسناد معتبر دولتي آمريکا نشان ميدهد که رضاشاه در زمان کناره گيري از سلطنت (1941) حدود< دويست ميليون دلار> در حسابهاي بانکي اش در لندن و نيويورک و تورنتو ذخيره پولي داشت. اين بغير از معادل است که در بانک ملي تهران داشت و غير از حدود (7000 )روستاي ششدانگ و کارخانه هايي که در ايران داشت. بعبارت ديگر، رضاشاه در زمان خود يکي از ثروتمندترين مردان جهان بود. دو کتاب فوق را انتشارات دانشگاه فلوريدا چاپ کرده است.
کتاب دیگر دکتر مجد درباره غارت آثار باستاني ايران در دوران رضاشاه است. با توجه به حادثه مدهش غارت سازمان يافته موزه بغداد اين کتاب خيلي به روز است و به همين دليل ناشر زمان انتشار آن را جلو انداخت. دکتر مجد، باز بر اساس اسناد علني شده دولت آمريکا، نشان ميدهد که «پروفسور پوپ» معروف، که تاکنون او را به عنوان خدمتگزار فرهنگ ايران ميشناختيم، کارش سرقت و قاچاق آثار باستاني ايران و فروش آن در آمريکا بود و محمدعلي فروغي (ذکاءالملک) و پسرش (مهندس محسن فروغي) نماينده و کارگزار او بودند. اين کتاب را نیز انتشارات دانشگاهي آمريکا چاپ کرده است.
فکر میکنم که منبع این گفتگو از اقای شهبازی باشد.
http://www.shahbazi.org/pages/majd3.htm
خواندن کتابهای دکتر مجد را به همه کسانی که علاقمند به دانستن دقیق تاریخ ایران هستند، توصیه میکنم.