السلام علیک یااباعبدالله الحسین

در بازگشت از حرم امام رضا(ع) از او پرسیده بودند که از امام چه خواستی؟ وی گفته بود: «از او خواستم قلب پدرم را نسبت به من مهربان کند.» در سفر مشهد دوستانش او را به کوه‌سنگی هم می‌برند. ادواردو پس از مشاهده تفریحگاه‌های بسیار در مشهد می‌گوید: «در ایتالیا شهری بود که به عنوان مرکزی مذهبی شناخته می‌شد، کسانی که مخالف آن محل مذهبی بودند، کوشیدند تا با پدید آوران تفریحگاه‌های بسیار پیرامون شهر، چهره شهر را دگرگون کنند و شما مراقب باشید که مشهد را تنها با نام امام رضا(ع) بشناسند.»
 
سرویس سیاسی «فردا»: ادواردو آنیلی تا 10 - 15 سال پیش شخصیت ناشناخته‎ای برای ایرانیان بود. بیشترین خبری که در این‎باره شنیده بودند این بود که مالک باشگاه فوتبال مطرح یوونتوس یک میلیاردر ایتالیایی به نام آنیلی است. اما با شهادت ادواردو برخلاف میل و تصور دشمنان او، نام و آوازه‎اش جهانی شد و در ایران برای او مجالس زیادی برگزار کردند، فیلم ساختند و کتاب نوشتند. ماجرای مسلمان شدن، پذیرش تشیع، سفر به ایران و دیدار با محبوبش امام خمینی و سرانجام مبهمی که پیدا کرد، همه در رسانه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه گزیده‌های مهمی را در رابطه با او می‌خوانید.

ادورادو آنیلی و خانواده‌اش که بودند؟

جیوانی آنیلی، پدر کاتولیک ادواردو یکی از پولدارترین و بانفوذترین افراد ایتالیا است. مادر ادواردو یک پرنسس یهودی بود. درآمد سالیانه خانواده آنیلی بیش از 60 میلیارد دلار تخمین زده می شود. بسیاری از اطرافیان ادواردو بر این باورند که ازدواج یک زن یهودی با خانواده آنیلی اتفاقی نبوده است. پس از این ازدواج، یکی از عموهای ادواردو فوت می­ کند. نکته جالب دیگر این است که خواهر ادواردو نیز با یک خبرنگار یهودی به نام "الکان” ازدواج می‎کند و از او چهار بچه دارد. بدین ترتیب به نظر می­ رسد پیوند این خانواده با صهیونیست­ ها محکم و محکم ­تر می­ شد. 
ادواردو آنیلی در 9 ژوئن 1954 در نیویورک متولد شد. ادواردو پس از اتمام تحصیلاتش در کالج آتلانتیک، برای ادامه تحصیلاتش در زمینه ادبیات مدرن و فلسفه شرق به دانشگاه پرینستون رفت. وی پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی، برای مطالعه عرفان و مذاهب شرقی به کشورهای هند و ایران سفر کرد و در جریان سفرش به کشورمان با آیت­ الله خمینی دیدار کرد و به اسلام و تشیع گروید.

ادورادو و اسلام

ادواردو دانشجوی فلسفه ادیان در دانشگاه معروف "پرینستون ” نیویورک بود. خودش هم متولد نیویورک بود. او انجیل و تورات را خوانده، اما این‎‎ها او را قانع نکرده بود. در 20 سالگی برحسب اتفاق در کتابخانه چشمش به قرآن افتاده و چند آیه از آن را می‎خواند و احساس می‎کند این نمی‎تواند کلام بشر باشد. قرآن را کامل می‎خواند و تصمیم می‎گیرد مسلمان شود؛ بدون این‎که نیاز به مشورت با کسی را احساس کند. به یک مرکز اسلامی در نیویورک می‎رود و آن‎جا می‎گوید من می‎خواهم مسلمان شوم، شهادتین را می‎گوید و آن‎جا نامش را "هشام عزیز ” می‎گذارند. 

دکتر قدیری ابیانه که از نزدیک ترین دوستان ادورادو آنیلی بود، درباره رابطه خودش با او و همچنین شیعه شدن ادواردو اینگونه می گوید: «در دهه فجر انقلاب و در شهریور ۱۳۵۸ به‎عنوان رایزن مطبوعاتی مشغول به کار در سفارت ایران در ایتالیا شدم؛ در حالی‎که هنوز دانشجو بودم. شش ماه قبل از جنگ ایران و عراق در فروردین ۱۳۵۹ من را دعوت کردند برای شرکت در مناظره‎ای با مسئولین مطبوعاتی سفارت‎خانه‎‎های آمریکا، عراق، یک خبرنگار ایتالیایی و یک مجری در شبکه دو تلویزیون ایتالیا. این زمانی بود که به‎خاطر مسئله گروگان‎گیری‎‎ها اخبار ایران در اوج رسانه‎‎ها بود. گفتم حاضر به مناظره با دیپلمات‎های آمریکا نیستم، مگر این‎که هر دو طرف به‎عنوان خبرنگار برویم. عنوان برنامه به‎نظرم "بحران خلیج‎فارس، خطری برای جهان ” بود. من آن مناظره را این‎گونه آغاز کردم: به نام خداوند بخشنده مهربان و به نام خداوند قوی‎تر از ناو‎های آمریکا و بعد گفتم من این عنوانی را که شما برای برنامه انتخاب کردید، قبول ندارم. من می‎گویم "سلطه‎گری آمریکا خطری برای جهان ” و مناظره را شروع کردم. من پیروز مطلق این مناظره بودم. بر حسب اتفاق، ادواردو این مناظره را دیده و خوشش آمده بود. یک هفته بعد ادواردو آمد منزل ما، با یک موتورسیکلت گازی دست دوم، بدون این‎که خودش را معرفی کند؛ به نگهبان در منزل ما که ایتالیایی بود، گفته بود می‎خواهم آقای "قدیری ” را ببینم. در آن زمان من خیلی مشغله داشتم. برای همین گفتم به او بگویید فردا به سفارت بیاید تا با هم صحبت کنیم. ولی چون ممکن بود در آن‎جا او را بشناسند، نمی‎خواست به آن‎جا بیاید. بنابراین پیغام داد به قدیری بگویید خداوند هر در بسته‎ای را می‎گشاید و من به محض گرفتن این پیغام گفتم، او را به داخل راهنمایی کنید. به استقبالش رفتم. او جوان قدبلندی بود. خواستم خودش را معرفی کند. گفت من ادواردو آنیلی هستم. من بدون آن‎که انتظار جواب مثبتی داشته باشم، پرسیدم شما با آن خانواده معروف آنیلی نسبتی دارید؟ گفت بلی، من پسرش هستم. گفتم تو اگر واقعا پسر آنیلی هستی پس چرا با این موتور دست دوم آمده‎ای؟ گفت این مال نگهبان‎مان است و من با این آمده‎ام تا شناخته نشوم. من مصاحبه شما را دیدم و مسلمان هستم. گفتم چه زمان مسلمان شدی؟ گفت چهار سال قبل. شرح مسلمان شدنش را گفت. می‎خواست که با هم دوست باشیم. از آن به بعد هر وقت که به شهر رم می‎آمد – منزلش در شهر تورینو بود – به من هم سر می‎زد. بعد از چند جلسه که با هم بودیم، شیعه شد. وقتی برایش راجع به تشیع توضیح دادم، خوشش آمد. بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین در نزد آقای فخرالدین حجازی، نام او را "مهدی ” گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام (ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیت‎ا… خامنه‎ای، آقای هاشمی، سیداحمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند و این دوست ایرانی ما که الان در مشهد است و نمی‎خواهد اسمش را ببریم و دوست ادواردو نیز بود، کار ترجمه را بر عهده داشت. این دوست مشترک‎مان بعد‎ها گفت که بعد از دیدار با امام به نماز جمعه رفتیم که ادواردو در صف اول بود. بنابراین من پیگیری کردم تا عکس‎‎‎ها و فیلم‎‎های مربوط به آن نماز را که ادواردو در آن حضور داشت، پیدا کنم. بعد از پخش فیلم و عکس‎‎های نماز جمعه، ایتالیایی‎‎ها موضوع را انکار کردند و روزنامه‎‎های اصلاح‎طلب هم همین‎طور. این همسویی آن‎‎ها در این زمینه با غرب شگفت‎انگیز است. البته از کسانی‎که می‎خواهند جوانان ما از دین دور شوند و حکومت دینی نباشد و الگوی‎شان نیز جوامع غربی است، بعید نیست. 


در این سفر او به مشهد، برای زیارت امام‎رضا رفت. وقتی یکی از دوستان او را به یک شهربازی که به‎تازگی در آن‎جا ساخته شده بود برد، به او گفت که مراقب باشید که مشهد جنبه مذهبی خودش را حفظ کند؛ چراکه لاییک‎‎ها برای آن‎که جنبه مذهبی شهر‎های مذهبی را بگیرند، مراکز تفریحی متعددی در آن‎جا ساختند؛ به‎طوری که در اذهان جنبه تفریحی این شهر‎ها برجسته‎تر از جنبه مذهبی آن شد. مراقب باشید مشهد هم دچار این بحران نشود. در آن‎جا به‎شدت تحت تأثیر زیارت قرار گرفته بود و می‎گفت که من وجود امام رضا را حس می‎کردم. وقتی از او پرسیدم از امام رضا چه‎چیزی خواستی؟ گفت: خواستم که از خدا بخواهد که قلب پدرم را نسبت به من مهربان کند.»



فشارهای وارده بر ادواردو 


حسین عبداللهی از صمیمی ترین دوستان ایرانی ادواردو، فشارهای وارد شده به ادواردو از سوی خانواده اش را غیرقابل باور توصیف می کند. او می گوید: "ادواردو تحت فشار اقتصادی بسیار زیادی قرار داشت. خانواده آنیلی وی را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم اقتصادی کرده بودند. به گونه ای که وی حتی برای تاکسی سوار شدن پول نداشت." حسین می گوید: "یک روز با ادواردو به نمایندگی هواپیمایی ایران ایر در ایتالیا رفتیم تا برای ادواردو بلیط سفر به ایران تهیه کنیم. کارگزار ایتالیایی شرکت ایران ایر گفت که من نمی توانم برای ادواردو بلیط بخرم. پس از مشاجره بسیار با وی مشخص شد که منشی پدر ادواردو با آن کارمند تماس گرفته بود و به وی دستور داده بود، حق ندارد برای ادواردو بلیط صادر کند."


تصویر ادواردو و حسین عبداللهی 

خانواده آنیلی برای آنکه ادواردو را از ارث محروم کنند، سعی زیادی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. به همین منظور وی را در یک بیمارستان روانی بستری کردند که به گفته خود ادواردو همه اعضای آن یهودی بودند. ادواردو می ترسید که در آن تیمارستان وی را تحت درمان های شستشوی مغزی قرار دهند و حتی یک بار از آنجا فرار کرده بود.

خودکشی یا شهادت؟!

ادوارد، جانشین بزرگترین سرمایه‌دار ایتالیا و فرزند آنیلی‌ها، از بسیاری از اسرار کشورش و سازمان‌های مافیایی و صهیونیستی آگاه بود و اکنون با مسلمان شدن و طرفداریش از انقلاب اسلامی بسیار خطرناک می‌نمود؛ به ویژه آنکه علیه سلمان رشدی در ایتالیا فعالیت می‌کرد، جنایت صهیونیست‌ها را در فلسطین اشغالی محکوم می‌نمود و برای این کارها حتی با نخست وزیر و رییس جمهور ایتالیا هم تماس تلفنی می‌گرفت. وی نگران سوء‌قصد از سوی صهیونیست‌ها بود و به رایزن مطبوعاتی ایران در ایتالیا گفته بود که «آن‌ها سرانجام او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و آن جنایت را به خودکشی، حادثه نابهنگام و یا بیماری نسبت خواهند داد.» حتی او را به زور و به صورت پنهانی در بیمارستانی ویژه میلیاردرها در نزدیکی مرز سوییس که همه پزشکان و پرستارانش یهودی بودند، بستری کرده بودند. سرانجام، همان‌گونه که خود ادواردو پیش‌بینی کرده بود، در ۲۵ آبان ۱۳۷۹ در ماجرایی ساختگی و در سن ۴۶ سالگی او را به شهادت رساندند؛ وی در آن روز برای انجام کارهای روزانه خود از منزل خارج شده بود. پیش از بیرون رفتن، به آشپز خانواده سفارش غذای دلخواهش که از گوشت حلال بود، داد، اما ساعتی بعد پیکر بی‌جان او در کنار رودخانه و زیر پل بزرگ رومانو پیدا شد. در آن روز، فرانکلینی، معاون شبکه حمل و نقل تورینو ساوونا، به هنگام گشت‌زنی روزانه‌اش، به فیات کرومای خاکستری ‌رنگی برخورد که روی پل رومانو بدون سرنشین پارک شده بود؛ چراغ راهنمای ماشین روشن بود و درها قفل نشده بودند. او ابتدا فکر می‌کند که خودرو دچار نقص فنی شده و راننده آن به تعمیرگاهی در همان نزدیکی رفته است، اما هنگامی که کارکنان تعمیرگاه از مراجعه چنین شخصی اظهار ناآگاهی می‌کنند، فرانکلینی پی می‌برد که باید اتفاق بدی افتاده باشد. وی به محل خودرو بازمی‌گردد و به آرامی از نرده‌های پل به پایین نگاه می‌کند. جسد مردی را در ارتفاع یک و نیم متری می‌بیند که با صورت بر روی زمین افتاده است. بی درنگ کلانتری محل را خبر می‌کند. ساعت ۱۱ ماموران کلانتری بالای سر جسد می‌رسند؛ چهره‌اش در اثر ضربه به سختی زخمی شده بود، ولی با کارتی که در جیب کتش بدست می‌آید، ادواردو شناسایی می‌شود. ظاهراً، مزدوران اسراییل وی را کشته و از روی پل به پایین پرت کرده بودند. دادرس پرونده بدون کالبدشکافی جسد، یک روز پس از جنایت، مرگ وی را خودکشی اعلام کرد و او را در آرامگاه آنیلی به خاک سپردند. موضوع مرگ وی تا چند روز در را‌س اخبار قرار گرفت و هزاران پایگاه اینترنتی، روزنامه و شبکه تلویزیونی درباره درگذشت او خبرهایی را پخش کردند. این رسانه‌ها، ادواردو را فردی حساس، گوشه‌گیر، خجالتی، معتاد و بیمار توصیف کردند، اما در میان انبوه خبرهای پخش شده، خبری از انجمن اسلامی دانش آموختگان ایرانی در ایتالیا منتشر گردید که ادواردو را مسلمانی «شیعه انقلابی» معرفی می‌کرد و یادآور می‌شد که مزدوران صهیونیست وی را به شهادت رسانده‌اند. با وجود ارسال این خبر برای رسانه‌های گوناگون، هیچ‌کدام حتی اشاره‌ای هم به آن نکردند.

رد دلایل ساختگی برای مرگ ادورادو

پلیس ایتالیا مرگ ادواردو را خودکشی تشخیص داد و علت آن را استفاده بیش از حد از مواد مخدر اعلام کرد. اما دلایل روشنی وجود دارد که حاکی از قتل ادورادو است. در ادامه به ذکر این دلایل می ­پردازیم:

1) نخست اینکه ادواردو به هیچ وجه معتاد نبود و حتی در مواردی مشاهده شده است که با دوستان و نزدیکانش که از مواد مخدر استفاده می­ کردند، ساعت ­ها گفت و گو می­ کرد تا آن­ها را از این کار بازدارد. دکتر قدیری ابیانه در وبلاگ شخصی خودش درباره یک مورد از تلاش ­های اینچنینی ادواردو می­ گوید: "در سفری که ادواردو به ایران داشت، با برادر یکی از دوستان ما که معتاد بود کلی صحبت کرد و خیلی تلاش کرد تا او را با منطق و استدلال از مصرف مواد مخدر منصرف کند." به هیچ وجه منطقی به نظر نمی­رسد که چنین فردی به دلیل استفاده بیش از حد از مواد مخدر خودکشی کند."

2) در اسلام خود کشی به شدت منع شده است. ادواردو شخصی به شدت آرمان­گرا بود که حتی مایل نبود برای کاستن از فشارها و تهدیدات، به صورت مصلحت­آمیز اعلام کند که از اسلام روی برگردانده است. هدف وی شناساندن اسلام به مردم ایتالیا و غربی­ها بود. چنین فردی چگونه می­تواند خودکشی کند؟ خودکشی اقدامی است که افراد بی­دین و کسانی که به آخر خط رسیده­اند، انجام می­دهند. این در حالی است که ادواردو به فردی کاملا معتقد تبدیل شده بود و هنوز در ابتدای راه بود و کارهای زیادی برای انجام دادن داشت.

3) آشپز ادواردو می‎گوید صبح روزی که وی به قتل رسید، نوع غذای ناهارش را مشخص کرده بود. حال این سوال مطرح می­شود کسی که قصد خودکشی داشته باشد، چرا باید برای دو یا سه ساعت بعدش سفارش غذا بدهد. همچنین ادواردو در صبح روز حادثه با دایی خود به صورت تلفنی مکالمه کرده بود و به گفته دایی ادواردو هیچگونه مورد مشکوکی در میان صحبت های وی به چشم نمی خورد و وی کاملا عادی صحبت می کرد. همچنین ادواردو هیچگونه یادداشتی مبنی بر تصمیمش برای خودکشی از خود به جای نگذاشته بود.

4) حسین عبداللهی با اشاره به برنامه های بلندمدت ادواردو می گوید: "ادواردو می گفت می خواهم به ایران بروم و پناهنده سیاسی شوم و در قم به تحصیلاتم ادامه دهم." محمد عبداللهی نیز می گوید: "یک هفته قبل از آنکه ادواردو فوت کند، با هم نشسته بودیم و سوره بنی اسرائیل را به زبان ایتالیایی می خواندیم. ادواردو به من گفت می خواهد زبان عربی را فرابگیرد تا بتواند بهتر قرآن را درک کند. بدیهی است که فردی که برنامه های بلندمدت برای زندگی خود دارد و اهداف والایی را دنبال می کند به هیچ وجه دست به خودکشی نخواهد زد.

5) مورد مشکوک دیگری که درباره شهادت ادواردو وجود دارد این است که هیچ­ گونه بررسی تکمیلی در مورد نحوه قتل او انجام نشد. جسد وی کالبد شکافی نشد و مرگ وی فوراً خودکشی جلوه داده شد. حتی قبل از آنکه پلیس مرگ وی را به صورت رسمی خودکشی اعلام کند، برخی روزنامه­ ها خبر خودکشی پسر رئیس کارخانه فیات را چاپ کردند و ذهن مردم را کاملا به سمت گزینه خودکشی سوق دادند. جسد وی نیز تا ظهر فردای روز حادثه به خاک سپرده شد تا فرصت برای هیچ گونه تحقیقی مهیا نباشد.

6) پس از مرگ ادواردو سانسور مطلقی درباره مسلمان بودن، عقاید و حتی سفر وی به ایران انجام شد. اظهارنظرهای روزنامه­ های ایران به ویژه انجمن اسلامی فارغ التحصیلان ایتالیا درباره احتمال قتل وی به هیچ­وجه بازتاب داده نمی­شد. در حالی که خانواده آنیلی یکی از بزرگترین خانواده­ های ایتالیا است و کوچکترین اظهارنظری درباره این خانواده به سرعت منعکس می­ شود، به نحوی که نخست وزیر ایتالیا درگذشت ادواردو را به خانواده آنیلی تسلیت گفت و قبل از بازی ایتالیا و انگلستان، ورزشگاه یک دقیقه به احترام ادواردو سکوت کرد. همچنین پس از مرگ ادواردو تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیت­ ها و زندگی وی جمع ­آوری شد و حتی فیلم مستندی که توسط وی ساخته شده بود و در آرشیو کانال 1 ایتالیا بود، از آرشیو این کانال خارج شد.

7) چند سال پس از قتل ادواردو، یکی از دوستان بسیار نزدیک وی به نام لوکا کائتانی لواتلی نیز با همین سناریو به قتل رسید. او دوست ادواردو بود و با وی به ایران آمده و در ایران شیعه شده بود. لوکا نیز یکی از نجیب زادگان ایتالیایی بود. پدر لوکا به سلطان شراب ایتالیا معروف بود و خانوده­اش از سرشناس­ترین خانواده­های این کشور به حساب می­آمدند. با توجه به سرنوشت مشابه او با ادواردو، به نظر می­رسد تاکتیک "خودکشی سازی" یکی از تاکتیک­ های اصلی برای از بین بردن چنین جوانانی است که حاضر نیستند در جهالت باقی بمانند.

8) دکتر مارکو باوا یکی از دوستان صمیمی ادواردو بود که به نحوه زسیدگی به پرونده ادواردو اعتراض کرد. وی در سال 2001 نامه ای به شورای عالی قضایی ایتالیا نوشت و در آن ضمن انتقاد از فرآیند رسیدگی به پرونده ادواردو، علت عدم استفاده از آدمک انسانی برای بازسازی صحنه خودکشی را جویا شد. به عقیده وی شواهد موجود درباره لباس ها و کفش ادواردو، خودکشی را تایید نمی کنند. وی همچنین عدم انجام کالبدشکافی را غیرقابل قبول خوانده بود.





تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

 

وصف شورانگیز شهریار از قنوت رهبر انقلاب + تصاویر

 
 

 

 

 

استاد شهریار در تعریف شعر و شعر شاهكار مردم می‌گوید: حقیقت شعر، حرفی است كه از دل بر بیاید و در دل بنشیند من در این دوره انقلاب، از این شعر، شاهكارتر ندیدم كه، این جمعیت یك‌دفعه فریاد می‌زنند: خدایا. خدایا. تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما

 

 

 
 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به گزارش سایت مركز اسناد انقلاب اسلامی، سرزمین ایران در تمام اعصار، مهد پرورش و بالندگی شاعران و عارفان بسیاری بوده است. به جرات می توان گفت كه این سرزمین، موعود و قبله گاه بیشتر عارفان و سالكان در قرن های گذشته بود

 

 

 

 

 آذربایجان، سرزمینی پرآوازه در عرصه فرهنگ و ادب است كه از شمس تا شهریار را به عنوان ستارگانی ماندگار در ادبیات در خود جای داده و جلوه‌گری می‌كند.

 

 

 

 

به روایت تاریخ، آذربایجان، محل پرورش شاعران نامی چون "قطران”، "خاقانی”، "نظامی”،"شیخ محمود شبستری”، "استاد سید محمد حسین شهریار”، "پروین اعتصامی” و یادآور جوشن اندیشه‌ای "مولانا” و "شمس تبریزی” و ظهور اسلام شناسان برجسته‌ای،”نظیر علامه امینی”، "علامه محمدحسین طباطبایی”، "علامه محمد تقی جعفری” و چهره های برجسته سیاسی و فرهنگی و آزادیخواهانی مانند، "ستارخان” سردار ملی و "باقرخان” سالار ملی، "شیخ محمد خیابانی” و سرزمین شهدای محرابی چون "آیت‌الله شهید مدنی” است. دانشمندان برجسته ای چون "پروفسور هشترودی”، "پروفسور عدل” و هنرمندانی مانند، "اقبال آذر” معروف به "سلطان آواز ایران” و "غلامحسین بیگچه خانی”، "فرنام” و پیشتازان تئاتر نوین ایران نیز از این دیار برخاسته‌اند.

 

 

 

 

استاد محمدحسین شهریار از جمله مشاهیر و مفاخر ارزشمند فرهنگ ادب ایران اسلامی است كه در جایگاه برترین‌های شعر و ادب گهربار ایران جای دارد، بی‌تردید وی در قرن اخیر آئینه تمام‌نمای فرهنگ و هویت اصیل ایرانی است. استاد شهریار كه برخاسته از خاك پاك آذربایجان است از منظرهای گوناگون نماد و سمبل هویت اصیل ایرانی مردم این خطه است. آذربایجان كه همواره مدافع هویت و اصالت ایرانی و ایرانیان بوده است بزرگان و فرزانگان آن پرچمدار این جبهه دفاع بوده‌اند. استاد شهریار در شعر و ادب معاصر آذربایجان از جمله این فرزانگان است كه با شعر و ادب به مصاف نبرد با بیگانگان و بیگانه‌گرایان آمد.

 

 

 

 

در طول تاریخ ادبیات هر كشوری، شاعران و نویسندگان كم شماری هستند كه به‌سان ستون‌های استوار، آسمان آن سرزمین را بر سر انبوه شاعران و نویسندگان دیگر نگه می‌دارند. چنین نوابغی هر چند سده یك بار ظهور می‌كنند و تاریخ ادبیات یك ملت نیز برای ظهور چنین نوادری به ادوار مختلف تقسیم می‌شود. شاعران بزرگی چون نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، مولوی، صائب تبریزی و... از اركان شعر به شمار می‌روند و نقش اساسی در پیدایش ادوار مهم ادبی داشته‌اند. در كنار این نوابغ شعر و فرهنگ، استاد شهریار از جایگاه ویژه‌ای در شعر و ادب ایران و آذربایجان برخوردار است. گواه این ادعا نیز علاوه بر خلق اشعار زیادی به زبان فارسی، آثار تركی وی است. ‏

 

 

 

 

مهم‌ترین ویژگی و امتیاز شهریار نسبت به سایر شعرای بزرگ در این است كه اشعارش مورد توجه خاص و عام بود. از كودكان روستایی كه حیدر بابا را زمزمه می‌كنند تا فرهیختگان كه در دقایق و لطایف اشعار وی به تفحص می‌پردازند، مسحور زیبایی و لطافت كلام شهریار هستند. ‏

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
 
 
*مهارت و تسلط شهریار بر ادب و فرهنگ دو زبان تركی و فارسی، به اتفاق نظر غالب

 

 

 

سخن‌سنجان امتیازی منحصر به اوست. با این حال زمانی كه در سال1381 سالروز وفاتش را به نام روز ملی شعر و ادب ایران نامگذاری كردند اكثر روزنامه‌ها و نشریات، با درج مقالاتی سعی در تخریب شخصیت‌ جهانی شهریار داشتند و معتقد بودند كه مناسبت روز ملی شعر و ادب ایران باید از میان شاعران فارسی زبان دیگری همچون فردوسی، حافظ، سعدی و... انتخاب شود. ‏این گروه از ادبا و صاحبنظران(!) در توجیه ادعاهایشان، اشعار شهریار را از لحظ سبك شعری و محتوای شعری غیرقابل مقایسه با اشعار این شاعران پارسی گوی می‌دانستند ولی غافل از این بودند كه مهم‌ترین عامل ماندگاری شعر شهریار جامعیت و تنوع شعر او است. شعر شهریار مخصوصاً غزلیاتش به خاطر تنوع موضوع و طرح مسائلی كه در گذشته معمولاً در قالب‌های دیگر شعر فارسی از جمله قصیده و قطعه و مثنوی مورد توجه واقع می‌شد،

 

 

 

 

در‌خور بررسی و تحلیل است. شهریار نه تنها در شیوه كلاسیك و موسوم ادب فارسی حق سخنوری را ادا كرده، بلكه در اسلوب شعر فارسی نیز اعجازی اعجاب انگیز نشان داده است. جهان بینی فلسفی، نگرش اجتماعی، جلوه‌های عاطفی، ذوقی و هنری اسلوب متین و استوار شاعری درعین حال لطافت و ظرافت‌ خاص او در آثاری چون:‌ هذیان دل، ای وای مادرم، نقاش، پیام اینشتین و... منتقدان شعر فارسی را دچار حیرت و سرگشتگی كرده است و به یقین بعضی از این آثار در صورت شرح و بسط، تبدیل به گنجینه‌ای جاودانه می‌شود. ‏جامعیت و تنوع در شعر شهریار و نیز انسانیت شهریار، وی را به شاعری مردمی و محبوب تبدیل كرد و نامگذاری سالروز وفاتش به روز ملی شعر و ادب شاید كوچك‌ترین كار در حق این شاعر متعهد و مردی است.

 

 

 

 

شهریار شاعری عاشق بود كه شعر او جلوه‌ای از پاكی وجود و تبلور حقیقی احساس بود. با آن دلی كه غزال چابك دشت‌های غزل بود، می‌خرامید و چشم زیبا دوست «شاعری» را به خود وا می‌داشت. آنجا كه در دامـن دل‌انگیز «حیدر بابا» طنین می‌افكند، دل هر عاشق وارسته‌ای به آن سو می‌شتافت. او در سیر پر دامنه خویش، در سلوك عاشقی تا بدان جا پیش رفت كه سزاوار دریافت خرقه از دستان مرشد طریقت گشت؛ اما فروتنی و خاكساری‌اش او را به عالم شاعری فرا خواند. روح پر تلاطم و پر تكاپوی نغز پرور او را می‌ستاییم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی، شاعر پرآوازه معاصر ایران است كه در شعر خود به «شهریار» تخلص می‌كرده و با چیرگی تمام به زبان‌های «فارسی» و «تركی» شعر می‌سروده است. نفوذ معنوی كلام شیرین این شاعر از یك سو در همه جای سرزمین پهناور ایران بر سراچه دل كوچك و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان نشسته و هر ایرانی غزلی، قطعه‌ای و یا لااقل بیتی از «شهریار» بر لوح خاطر خویش سپرده است و از سوی دیگر آوازه شهرت این عاشق دلسوخته از فراسوی مرزهای ایران به سرزمین‌های دیگر و به ویژه كشورهای ترك زبان رسیده و سخنان دلنشینش روشنی بخش دل شیفتگان گشته و هر ترك زبانی كه منظومه «حیدربابای» او را شنیده منقلب گشته و بر روح لطیف و دل با صفا و هنری همتای او آفرین گفته است.

 

 

 

 

استاد محمدحسین شهریار را به سبب غنا و استحكام شعری، تنوع آفرینش‌های هنری و از همه مهم‌تر جاذبه، نفاذ و رواج كلام می‌توان یكی از بزرگ‌ترین شاعران قرن حاضر ایران دانست. در قلمروی نقد ادبی ایران از دیرباز سخن ‌سنجان نكته‌پرداز همه از یك دل و یك زبان، لب به تحسین شهریار گشوده‌اند. ملك الشعرای بهار با عنایت به اشعار شهریار درباره شخصیت او می‌گوید: «شهریار نه تنها افتخار ایران است بلكه افتخار مشرق زمین به شمار می‌رود.»

 

 

 

 

 

*به خدا ملك دلی نیست كه تسخیر نكردی

 

 

 

استاد شاعرى كه سال‌ها با یكه‌تازى در میدان توحید و وادى عرفان ثمره اشعارش هم اكنون زینت‌بخش محافل خاص و عام ماست. رند پیر عالم‌سوزى كه هبه شهریاریش را از كف عطاى خواجه شیراز برگرفته بود و همچون مراد خود زمزمه غزل‌هایش عشق را در رگ‌ها به جوش مى‌آورد، گرانقدرى كه غزل على اى هماى رحمتش او را فارغ از زمان و مكان نمود و در ابتداى ابد و انتهاى ازل جایش داد.

 

 

 

 

امروزه در پهن دشت سرزمین ایران كمتر جایی را می‌توان یافت كه نام و نشانی از سروده‌های شهریار در آن نباشد و شمار اندكی از مردم با سواد را می‌توان دید كه بیتی، قطعه‌ای و غزلی از شهریار را بر لوح خاطر نسپرده باشند و این نشانه‌ای است از نفوذ معنوی كلام شاعر بر سراچه دل آشنا و بیگانه.

 

 

 

 

نام «شهریار» فرزند نامدار تبریز سال‌ها است كه از مرزهای ایران گذشته و در چهار گوشه گیتی هر جا كه از ادب فارسی و زبان حافظ، سعدی و فردوسی سخن می‌رود از لاهور و كشمیر و پیشاور و كراچی تا مدرسه السنه شرقیه پاریس و مكتب شرقی و‌ آفریقایی، از فرانكفورت و...تا راهروهای دانشگاه هاروارد، زبانزد پارسی شناسان است و دیر زمانی است كه نام شهریار با حدیث ادب معاصر ایران عنای بر عنای می‌رود و شعر فارسی با دیوان و‌ آثار شهریار پیوند استوار و ناگسستنی دارد.

 

 

 

 

امروز به جرأت می‌توان گفت «شهریار»از برجسته‌ترین مظاهر جهان شعر و پر فروغ‌ترین ستارگان آسمان ادب ایران به شمار می‌رود و آنان كه ادبیات شیرین فارسی را نیك می‌شناسند وی را نظامی، سعدی و حافظ امروز می‌خوانند و آثار وی را از نظر رعایت نكات اخلاقی، عرفانی و برانگیختن غرور ملی،حسن میهن پرستی و نوعدوستی گل سرسبد ادبیات معاصر می‌دانند.

 

 

 

 

ولیكن آنچه در این میانه گفتنی است، این است كه «شهریار» نیز به مانند هر انسان اندیشه‌ورز در راستای آفرینش‌های هنری خود با افت و خیزهایی روبرو بوده و در گذرگاه حیات خویش فراز و نشیب‌های بسیاری را دیده و از پیچ و خم‌های دور و درازی گذشته تا راه خود را در جهت حركت استكمالی و خلق آثار و سروده‌هایی جاودانه و ماندگار یافته است.

 

 

 

 

استاد ملك الشعرای بهار او را بداعت شاعری نه تنها افتخار ایران بلكه افتخار عالم شرق می‌داند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شرح شورانگیز عشق

 

 

 

استاد ملك‌الشعرا بهار او را بداعت شاعری نه تنها افتخار ایران بلكه افتخار عالم شرق می‌داند.

 

 

 

 

«سید محمدحسین بهجت تبریزی» متخلص به «شهریار» فرزند «حاج میرآقا خشگنابی» كه از وكلای درجه اول تبریز و از دانشمندان اهل قلم و ادب بود در سال 1286 شمسی هجری در تبریز متولد شد.

 

 

 

 

مسقط الراس اصلی خانواده او قریه خشگناب در بخش «قره‌چمن» آذربایجان است، شاعر ایام كودكی را كه مصادف با انقلاب‌های تبریز بود، در قرا شنگول‌آباد و قیش قرشاقو خشگناب به سر برد و خاطرات شیرین بسیاری از آن نقاط دارد.

 

 

 

 

شهریار تحصیلات خود را با قرائت گلستان و نصاب در مكتب آن قریه و پیش پدر آغاز كرد و در همان اوان با دیوان حافظ كه همواره در دسترسش بوده آشنایی پیدا كرد به طوری كه می‌گوید «هر چه دارم از دولت حافظ دارم».

 

 

 

 

بعد از گذراندن دوره سیكل در مدرسه متحده و فیوضات در سال 1300 به تهران رفت و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند و وارد مدرسه طب شد، پس از پنج سال تحصیل كمی قبل از اخذ دیپلم دكترا مدرسه را ترك گفت و مدتی در تهران بود تا اینكه بالاخره در سال 1310 وارد خدمت شد.

,
ارسال توسط محسن جعفری

 

منظور رهبر انقلاب از «نرمش قهرمانانه» چیست ؟

 

 

حضرت امام خامنه ای در جمع فرماندهان سپاه پاسداران بیانات مهمی داشتند كه قسمتی از آن در باب سیاست خارجی و بسیار تأمل برانگیز بود

 

 

 

 

حضرت امام خامنه ای  در جمع فرماندهان سپاه پاسداران بیانات مهمی داشتند كه قسمتی از آن در باب سیاست خارجی و بسیار تأمل برانگیز بود.
ایشان با اشاره به پیچیدگی های دنیای دیپلماسی افزودند: "عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و درخواست مذاكره و مذاكره است اما همه این رفتارها باید در چارچوب چالش اصلی فهم و درك شود."
رهبر انقلاب ضمن موافقت با حركت های صحیح و منطقی در سیاستهای خارجی و داخلی افزودند: "با مسئله ای كه سالهای پیش «نرمش قهرمانانه» خواندم موافقم چرا كه این حركت در مواقعی بسیار خوب و لازم است اما با پایبندی به یك شرط اصلی."
ایشان درك ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او را، شرط اصلی استفاده از تاكتیك نرمش قهرمانانه اعلام كردند و افزودند: "یك كُشتی گیر فنی نیز برخی مواقع بدلیل فنی نرمش نشان میدهد اما فراموش نمیكند كه حریفش كیست و هدف اصلی او چیست؟" 

عبارت «نرمش قهرمانانه» بی درنگ مرا یاد عنوانی انداخت كه حضرت آقا برای ترجمه ی كتاب صلح امام حسن (ع) انتخاب كرده بودند.
كتاب "صلح‌الحسن" (در تحلیل صلح امام حسن (ع) با معاویه ؛ نوشته ی شیخ راضی آل یاسین) در سال 1348 ه.ش توسط حضرت آقا ترجمه شده و عنوان «صلح امام حسن (ع) ؛ پرشكوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» توسط ایشان بر این كتاب نهاده شده است.
انتخاب این عبارت حماسی ، آن هم برای واقعه ی صلح كاملاً متناسب با محتوای كتاب و در جهت زدودن این ابهام و تردید سطحی و همراه با كوته فكری است كه "چرا امام حسن (ع) صلح كردند اما امام حسین (ع) قیام ؟! و دلیل این مسئله را ویژگی های شخصیتی این دو امام معصوم دانستن و وارد كردن تشكیك در صواب بودن اتخاذ این رویكرد از سوی امام حسن (ع) و دیگر شبهات مطروحه در باب ماجرای صلح امام حسن (ع)" 
قصد شرح چگونگی و علل واقعه ی صلح امام حسن (ع) و مقایسه ی آن را با شرایط امام حسین (ع) را ندارم و برای اهل تحقیق روشن است كه شرایط حاكم بر زمان ، امام حسن (ع) را مأمور به صلح و امام حسین (ع) را مأمور به قیام كرد و هریك از این دو بزرگوار هم اگر جای دیگری بود ، همان تصمیم متناسب با شرایط زمان را اتخاذ میكرد.و امام حسن (ع) از روی حكمت و با درنظر گرفتن مصلحت و با حفظ عزت خویش و شیعیان اقدام به صلح با معاویه كرد.

اما بكارگیری این عبارت «نرمش قهرمانانه» توسط حضرت آقا در بیانات امروزشان ، در مورد دیپلماسی و آن هم پیش از اولین سفر رئیس جمهور و هیئت دیپلماتیك همراه ایشان به نیویورك و حضور در میدان مهم و حساس دیپلماسی در مجمع عمومی سازمان ملل ، بسیار مهم و قابل تأمل است.

صحیح یا غلط نام جناب دكتر روحانی با عباراتی نظیر "تنش زدایی در سیاست خارجی" و... همراه شده است.و نحوه ی حضور و رویكرد ایشان در عرصه ی بین الملل بسیار مورد دغدغه ی دوستان و دشمنان انقلاب است.اگرچه مواضع ایشان در حوزه ی سیاست خارجی در این مدت كوتاهی كه از ریاست جمهوری شان می گذرد ، نشان از توجه ایشان به اصول بنیادی دیپلماسی جمهوری اسلامی دارد و رنگ و بوی عزت ، حكمت و مصلحت در مواضع ایشان در موضوعات مختلف (مسئله سوریه ،صحبت كردن با ایران با زبان تكریم و...) احساس می شود ، اما به هر حال چه از سوی دوستان و چه از سوی دشمنان نوعی ابهام و علامت سؤال درباره رویكرد ایشان و دولت شان در مورد مسائل مختلف متوجه جمهوری اسلامی در عرصه بین الملل (نظیر مسئله هسته ای ، رابطه با امریكا و...) وجود دارد.
در صحبت های جناب روحانی و همچنین مسئولین دولت در سیاست خارجی ، سخن از تغییر در روش ها و شیوه های كاری در عرصه ی دیپلماسی و مذاكرات و... به چشم میخورد.كه همگان منتظرند كه این تغییرات و سطح آنها را در عرصه سیاست خارجی ببینند اما مسئله ای كه مطرح است این است كه اصول و مبانی مشخص و ثابت و پایه های رویكردها در عرصه ی دیپلماسی هم تبیین شده و مشخص هستند.رهبر انقلاب پیش تر «عزت ، حكمت و مصلحت» را بعنوان یك مثلث الزامى براى چارچوب ارتباطات بین‌المللى مشخص و تبیین كرده و بارها نیز برآن تأكید كرده اند.

امروز نیز رهبر انقلاب پیش از سخن گفتن از دیپلماسی و... ابتدا از پنجره ی دشمن شناسی وارد مسئله شده و چرایی و چگونگی تقابل دشمن با انقلاب اسلامی را تبیین كردند.
رهبر انقلاب با اشاره به نظم جدیدی كه انقلاب اسلامی به بشریت ارائه میكند خاطر نشان كردند: "نظام سلطه دنیا را به دو بخش ظالم و مظلوم تقسیم كرده اما انقلاب اسلامی منطق ظلم ستیزی و پرهیز از ظلم را همراه آورده و این منطق باعث شد پیام انقلاب در مرزهای ایران محصور نماند و مورد استقبال ملتها قرار گیرد."
ایشان دولتهای جبّار، حكومتهای وابسته ی به نظام سلطه و شبكه های غارتگر بین المللی را از جمله مخالفان پیام انقلاب ملت ایران برشمردند و افزودند: نظام سلطه و وابستگان آن، سه سیاست اصلی "جنگ افروزی، فقر آفرینی و فساد انگیزی" را دنبال میكنند و اسلام با همه این سیاستها مخالف است و این مخالفت، مبنای چالش اساسی با انقلاب است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأكید بر اینكه همه تحركات و توطئه های دشمنان در 34 سال اخیر را باید در چارچوب این چالش اساسی تحلیل كرد.
و سپس به عرصه ی دیپلماسی و لبخندها و درخواست مذاكره ها اشاره كرده و فهم و درك این رفتارها را در چارچوب همانچالش اصلی دانسته و «نرمش قهرمانانه» را مقید به شرط «درك ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او» خواندند.

یعنی با در نظر داشتن چالش اساسی نظام سلطه با انقلاب و همچنین فهم صحیح از دشمن و اهداف او می توان از روش های مختلف در دیپلماسی و روابط بین الملل استفاده كرد.
اگر تاكتیك خاصی بنا بر مصلحت مدنظر است ، این رویكرد می بایست از روی حكمت و با حفظ عزت باشد.
اگر بنا بر دیپلمات بودن است ، انقلابی بودن نباید فراموش شود!

و در یك كلام اگر نرمشی هم در كار است ، این نرمش می بایست «قهرمانانه» باشد!

امید است رهنمودهای امام جامعه مورد توجه همگان ، بخصوص دولتمردان و شخص جناب رئیس جمهور قرار بگیرد و خاصتاً در جریان این سفر مهم ایشان به نیویورك و همچنین از سرگیری مذاكرات هسته ای امیدواریم شاهد دفاع همه جانبه ی مسئولین امر از اسلام و انقلاب و حقوق حقه ی ملت باشیم





تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری
              عده اي با سينماي ارزشي مشهور شدند و حالا در جبهه دشمن عليه نظام
           می جنگند      
 
          
 مدیرعامل موسسه شھید آوینی ماندگاری سینماگران بر سر ارزش ھا را بر اساس ظرفیت و اعتقاد واقعی آنھا دانست
و گفت: عده ای با سینمای ارزشی مطرح شدند ولی بعدا به جبھه دشمن پیوستند که نمونه آن بھمن قبادی است.
خبرگزاری مھر - گروه فرھنگ و ھنر: حمید بھمنی مدیریت یکی از نھادھای مھم فرھنگی ھنری در کشور را برعھده
دارد. موسسه فرھنگی ھنری شھید آوینی ھمانطور که از نامش پیداست یکی از مراکزی است که به مفاھیم ارزشی و
انقلابی می پردازد و مجموعه تولیدات آن در طول این سال ھا نیز موید ھمین امر است. با وی درباره ساخت و تولید
فیلم ھای ارزشی، انقلابی و دفاع مقدسی در سینمای ایران به گفتگو نشستیم. وی بر این باور است که سینمای ایران از
پتانسیل موجود برای ساخت فیلم ھای ارزشی استفاده نکرده و تولید این فیلم ھا را در حداقل تولیدات سینمایی قرار
داده است.
* با توجه به فرمایشات مقام معظم رھبری درباره سینمای ارزشی و توجه به تولید آثاری از این دست در
سینمای ایران، وضعیت این گونه آثار را چگونه ارزیابی می کنید؟
- اگر برای بررسی سینمای ایران یک قاعده کلی گذاشته شود و بخواھیم نسبت سلامت آن را به سینمای جھان مورد
توجه قرار دھیم، باید بگویم که مجموعه تولیدات سینمای ایران نسبت به کل دنیا بھتر بوده و از نظر سلامت سینمای ما را
به سینمای پاک می شناسند؛ سینمایی که از حواشی سینمای روز جھان فاصله گرفته و از المان ھایی چون زن، خشونت
و .. به عنوان ابزار برای جذب مخاطب استفاده نمی کند.
حال اگر مجموع سینمای ایران را نسبت به تولیدات آن مقایسه کنیم، باید بگویم که سینمای ایران طی 30 سال گذشته
دارای افت و خیزھای مختلفی بوده است ولی قاعده کلی این بوده که ھر چه فیلم ھای تولیدی بعد از انقلاب اسلامی
بیشتر به سمت اھداف اصلی انقلاب پیش رفته آثار متفاوت و قابل توجه تری تولید شده است.
البته نباید فیلم ھایی را که به مفاھیم انقلاب ربطی نداشته اما براساس ارزش ھای اسلام و جامعه اسلامی ساخته شده
است، فراموش کرد. این دسته از فیلم ھا نیز توانسته اند جایگاه قابل توجھی را در سینمای ارزشی به دست آورد. اما
مسئله این جاست که آیا سینمای ایران در تمام وجوه خود توانسته شان و جایگاه انقلاب اسلامی را رعایت کند یا خیر.
نگاھی کوتاه به تولیدات سینمای ایران نشان می دھد که ھرچند ما به انقلاب اسلامی اعتقاد داریم اما تولید فیلم ھایی با
مضمون انقلاب اسلامی را در حداقل تولیدات سینمایی قرار دادیم.
* به اعتقاد شما تولیدات سینمای ارزشی در ھمین حداقل ھا چقدر از لحاظ کیفیت قابل دفاع است؟
- کافی است تولیدات تمامی نھادھای دولتی سینما از جمله وزارت فرھنگ و ارشاد اسلامی، حوزه ھنری و بنیاد
سینمایی فارابی را بررسی کنیم آنگاه می بینیم که تولید فیلم ھای ارزشی از سوی این نھادھا نسبت به گذشت سال ھا
از انقلاب اسلامی بسیار کم بوده است. ھرچند در این میان فیلمسازان سینمایی از پرچم انقلاب حراست کرده و آثار
معدود ولی خوبی تولید کرده اند، اما کمتر به سینمای انقلابی و ارزشی توجه شده است ھمان طور که به سینمایی با
مضمون داستان ھای قرآنی کمتر توجه شده است، در حالی که با مطالعه قرآن بھترین و ناب ترین سوژه ھای ارزشی در
دست سینماگران خواھد بود.
در کنار این دو سوژه مورد نظر، ساخت فیلم ھای ارزشی مانند "بچه ھای آسمان" و "به رنگ خدا" کمتر مورد توجه قرار
گرفته و سینماگران بیشتر به سمت سیاه نمایی رفته اند تا بتوانند در جشنواره ھای بین المللی جوایز مختلفی را کسب
کنند. در حالی که نباید تنھا به خاطر حضور در جشنواره ھای خارجی و مطرح شدن در آن، ارزش ھای خود را زیر پا بگذاریم.
تولیدات سینمای ایران با مفھوم انقلاب و ارزش ھای انقلابی طی 33 سال گذشته اندک بوده به جرات می توان گفت که
بیش از 60 درصد از ظرفیت این نوع از سینما مورد استفاده قرار نگرفته است.
 
با مراجعه به مفاھیم ارزشی بعد از انقلاب اسلامی، به زوایای جذابی دست پیدا می کنیم که نیازمند تحقیق و پژوھش است، زوایایی که از سوی بسیاری از سینماگران ما مورد توجه قرار نگرفته است. حتی بسیاری از نھادھای سینمایی که
 
         
وظیفه آنھا تولید آثار انقلابی و ارزشی است کمتر به آن توجه می کنند. به عنوان مثال حوزه ھنری که زیر نظر سازمان
تبلیغات اسلامی است در مقطعی از تولید آثار انقلابی فاصله گرفته بود که این روند اصلاح شد. ھمچنین می توان به
فعالیت ھای بنیاد شھید اشاره کرد، بنیادی که نام شھید بر تارک آن می درخشد. با وجود چنین بنیادی سالانه باید بین 5
تا 10 فیلم فاخر در حوزه شھدا داشته باشیم، اما این بنیاد نیز کمتر در این زمینه ورود پیدا کرده است.
* ھر چند تولید سینمای ارزشی در ایران کم شده است اما ھمان تعداد فیلمی که ساخته می شود به دلیل
استفاده از سوژه ھای نخ نما و دم دستی از جذابیت آن می کاھد. علت این تکرار در سینمای ارزشی چیست؟
- متاسفانه به دلیل نبود حمایت در حوزه تولیدات ارزشی کمتر سینماگران به سمت چنین تولیداتی می روند اگر ھم یک
نفر علاقه مند به حضور در عرصه سینمای ارزشی باشد به دلیل وجود مخارج بالا در تولید این گروه از فیلم ھا ترجیح می
دھد به سطح نزدیک شود تا با ساخت یک فیلم سطحی، خرج تولید فیلم کمتر شده و زودتر به حاصل تلاش خود دست
یابد.
از اواسط سال ھای 73 تا 74 فیلم ھای دفاع مقدس بیشتر به صورت اکشن ساخته می شد. ھرچند این دسته از فیلم ھا
ھیچ نشانه فاخر فرھنگی نداشت اما حسن آن این بود که مخاطب را به سینما می کشاند اما این دسته از فیلم ھا به
دلیل وجود برخی از انتقادھا کنار گذاشته شد. در حالیکه به اعتقاد من نباید به دلیل ضعف در برخی از ژانرھا در سینمای
ایران آن را فراموش کرد بلکه به راحتی می توان مسیر پیشرفت سینمای ارزشی را درست طی کرده و با شناسایی نقاط
قوت و ضعف این سینما آن را بھتر کنیم.
در زمینه سینمای ارزشی و انقلابی باید آسیب شناسی جدی صورت گیرد، چراکه این بحث زوایای ناگفته بسیاری دارد که
کمتر به آن پرداخته شده است. یکی دیگر از مسائلی که در این زمینه بسیار مورد توجه قرار گرفته این است که اگر یک
نفر به سراغ ساخت یک سوژه سینمایی برود و آن را تجربه کند، دیگران نباید دست بر روی آن سوژه بگذارند و ھمان را
تکرار کنند. به عنوان مثال این روزھا شاھد ساخت فیلم سینمایی محمد (ص) به کارگردانی مجید مجیدی ھستیم،
مجیدی این راه را باز کرده تا دیگران نیز بتوانند درباره زندگی پیامبر اسلام فیلم بسازند و نگاه خود را در این رابطه در
سینما تجربه کنند. این در حالی است که سینمای ھالیوود تمام بخش ھا را تجربه کرده و براساس ضعف و قوت ھای خود
به سمت پیشرفت قدم بر می دارد.
سینمای ایران نیز باید در این زمینه مسیر ھالیوود را طی کرده و از ظرفی که آنھا برای ساخت فیلم ھای خود استفاده
می کنند، برای ریختن آن چه که مدنظر ما ھست، استفاده کند.
* چگونه می توان کارگردانان را به این نوع از سینما کشانده و ماندگار کرد؟
- حضور و ماندگاری کارگردانان در حوزه سینمای ارزشی، بستگی به ظرفیت کارگردان دارد. بسیاری از کارگردانان در
سینمای ایران کار خود را با سینمای ارزشی شروع کردند اما بعد که به اوج رسیدند، ھرچه که با سینمای ارزشی برای
خود ساخته بودند خراب کرده و در جبھه دشمن بر علیه سینمای ارزشی جنگیده اند از جمله این کارگردانان می توان به
بھمن قبادی اشاره کرده که با فیلم ھای دفاع مقدس فعالیت خود را در سینمای ایران آغاز کرده و امروز بر علیه ایران فیلم می سازد.
 
                                                                                            WWW.MEHRNEWS.COM




تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

                                              پرونده ویژه ضرورت مدیریت جامع فرهنگی:

 به گزارش بولتن نیوز، مدیریت جامع فرهنگی عنوان پرونده ای بود که حدودا یکسال پیش طی مطالبی در رویش نیوز به آن پرداخته شد. حجم و گستره وسیع این پرونده، همکاری نکردن برخی مسئولان مرتبط و دخیل در موضوع و برخی مسائل دیگر باعث شد تا تحریریه ی سایت نتواند کار این پرونده را به سرانجام برساند. اینک و پس از این وقفه نسبتا طولانی و به جهت اهمیت زائد الوصف این مسئله و غفلت سنگین مسئولان و جامعه در این موضوع رویش نیوز قصد دارد در مطالبی این ضرورت را در عرصه فرهنگی کشور تبیین نماید.

رویش نیوز- پرونده ویژه ضرورت مدیریت جامع فرهنگی: انسان موجودی چند بعدی است به قول شهید مطهری همزمان که انسانی در گوشه ای نشسته است هم می توان در وی فرشته ای خوب روی و نیکو سرشت مشاهده کرد و هم درنده ای که وحشی ترین حیوانات هم به پای او نمی رسند. یکی از وظایف دین ایجاد تعادل در میان همین ابعاد مختلف انسان است. به پرتوه ی همین وظیفه، یکی از فلسفه های تشکیل حکومت اسلامی نیز در همین موضوع خلاصه می شود. درواقع آنچه وجه تمایز یک حکومت دینی و یک حکومت غیر دینی است فراهم کردن شرایط رشد و کمال روح آدمی است برای رسیدن به کمالی که خدا برای انسان ها در نظر گرفته است و الا صرف رسیدن به نیازهای مادی آدمی مثل خواب، خوراک و ... که در حکومت های غیر دینی هم وجود دارد. فراهم کردن شرایط برای نیل به  آزادی معنوی انسانهاست که حکومت دینی را از حکومت غیر دینی متمایز می ساز و سوالی که اینجا باید مطرح نمود این است که وضعیت "آزادی معنوی"در جامعه ما چگونه است؟

 

alt

 

اما موضوعی که انگیزه اصلی نگارش این یادداشت شد وضعیت یکی از ابعاد مهم و تاثیرگذار در بحث آزادی معنوی است. بعدی که اگر کنترل شده با آن برخورد نشود و دائما مورد تحریک و تشدید قرار گیرد به دیوی تبدیل خواهد شد که همه ی وجود فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد؛ بعد لذات و "تمایلات جنسی"آدمی. وقتی در ادبیات قرآن دقت کنیم ملاحظه می کنیم که نوع نگاه معجزه جاوید رسول گرامی اسلام در مورد این بعد از وجود آدمی بسیار محتاطانه است. قرآن وقتی می خواهد درباره انحرافات جنسی هشدار دهد چنین می فرماید: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنا إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً»

روش قرآن در این زمینه "ولا تقربوا" است. قرآن نمی گوید زنا نکنید، می گوید نزدیک زنا نروید. اسلام می گوید برای اینکه گرفتار دام مفاسد مهلک قوه شهوت نشوید اصلا نزدیک مفاسد آن نشوید. شاید چرایی این صحبت قرآن این باشد که اگر آدمی وارد این گونه حیطه ها گردد دیگر خیلی توانایی کنترل خود را ندارد چرا که اینقدر دیو سرکش وجودش بر او مسلط می شود که دیگر حاکمیت مملکت وجودی وی به طور کلی با آن خواهد بود. شاید یکی از نتایج بسیار مهم این آیه شریفه این باشد که بین تغییر در "غلظت محرک های غرائز جنسی"بشر و وقوع مفاسد آن از قبیل روابط نامشروع  و ... همبستگی شدیدی وجود دارد.

 

حال بگذارید با استفاده از این عینک به جامعه خود نگاه کنیم: باید اذعان نمود که متاسفانه این روزها فضای جامعه چه در خانه ها و چه در محیط بیرون از خانه یعنی فضا های عمومی فضای ناامنی از باب ازدیاد بیش از حد این محرک ها شده است. حمله شدید رسانه ای که متاسفانه در برخی موارد رسانه ملی هم آن را همراهی می نماید به همراه فضای مسموم مجازی که این روزها به طور ویژه جزئی از زندگی همه افراد خصوصا نسل حوان شده است به عنوان نا امن کنندگان اصلی سلامت اخلاقی جامعه و همراهی عناصری که از دو منبع اشاره شده تاثیر پذیرفته اند در قالب بی حجابی و بد پوششی به شدت غلظت محرک های جنسی جامعه را افزایش داده است و با استدلالی که ریشه قرآنی آن گفته شد انتظار می رود با افزایش هر یک درصد از غلظت این محرک ها شاهد اثر افزایشی چند درصدی در فساد های مرتبط با قوه ی شهویه باشیم. و این به معنای گرفتار شدن جامعه ی جوان ایران در چنگال دیوی که اگر بر وجود تک تک آحاد جامعه مسلط شود مولفه های هویت دینی و ملی جامعه ایرانی را با چالش اساسی مواجه خواهد ساخت. مولفه هایی چون حیا و پاکدامنی زنان، غیرت مردان، نقش کلیدی خانواده و... .

 

اجازه دهید برای گفته های خود شاهدی از سخنان رهبر انقلاب بیاورم:

"يكى از مسؤولان طراز اوّلِ كشور صهيونيستىِ غاصب اسرائيل، در سال 1380 توصيه‌اى به امريكاييها كرد. اين توصيه كاملاً در مطبوعات خارجى و اينترنت منعكس شد و امر پنهانى و مخفيانه‌اى نيست. توصيه‌ى وى به امريكاييها اين بود كه بيهوده وقت خود را با عراق و كره‌ى شمالى و كشورهايى از اين قبيل تلف نكنيد. مسأله‌ى اصلى شما ايران است. اگر خاورميانه را مى‌خواهيد، وقتتان را مصروف عراق نكنيد، سراغ ايران برويد؛ كانون و سرچشمه آن‌جاست؛ اما ايران مثل عراق و كره‌ى شمالى و افغانستان نيست كه بتوان با حمله‌ى نظامى آن را تسخير كرد. نظام و حكومت اسلامى به مردم متّكى است، مردم آن را حفظ كرده‌اند. بايد كارى كنيد كه مردم آن را رها كنند.

راهش اين است كه مردم را با ترويج فرهنگ و ادبيّات غربى و فرهنگ و تربيت امريكايى، به واگرايى نسبت به دين و فرهنگ و سنّت و تاريخشان سوق داد. وقتى مردم اين تعلّقات را رها كردند، بعد از گذشت چند سال، بدون اين‌كه سرمايه‌اى صرف كنيد، با يك حمله و تحرّك احياناً نظامى مختصر مى‌توانيد اين مانع بزرگ، يعنى نظام اسلامى را از سر راه برداريد!

 پيش از اين در سالهای گذشته نيز، وقتى روستاها و شهرهاى افغانستان بر اثر موشكهاى امريكايى ويران مى‌شدند و ملّت مظلوم افغانستان زير بمباران امريكاييها دست و پا مى‌زد، يك استراتژيست نظامى امريكا گفت: اگر به جاى اين موشكها، براى جوانان افغان لباس زيرِ زنانه و وسايل شهوترانى و پوششهاى سبك غربى و امريكايى بفرستيد، بدون صرف اين هزينه‌ها مى‌توانيد افغانستان را تصرّف كنيد و خرج تسليحات در كيسه‌تان باقى مى‌ماند! به جاى بمب و موشك و راكت، سى‌دى‌هاى پُرنوگرافى و منظره‌ها و ادبيّات مهيج شهوت را ميان آنها ترويج كنيد، آن وقت كار بر شما آسان مى‌شود."

 

شیب تند رشد این محرک های جنسی و عملکرد عموما منفعلانه و در بسیاری از موارد حتی عدم عملکرد دستگاه های مسئول در مورد این مسئله نشان از غفلت مسئولان در این زمینه است. این مسئله هم شامل دستگاه های تدوین کننده استراتژی شامل شورای عالی انقلاب فرهنگی، حوزه های علمیه و هم شامل دستگاه های پیاده کننده استراتژی ها  شامل صدا و سیما، وزارت علوم، وزارت آموزش و و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم شامل دستگاه های قضایی و نظارتی مانند قوه قضاییه و نیروی انتظامی است. برای نمونه به دو مورد اشاره می شود:

 

 

alt

1-  چندین سال پیش رهبر معظم انقلاب در سخنان خود اقدام به طرح ایده ای با عنوان طراحی لباسی ملی کردند و فرمودند مرادشان از لباس ملی حرکت به سمت لباس هایی است که شاخص های فرهنگ دینی و ملی ما را داشته باشد. اگر چه وزارت ارشاد در این زمینه با تشکیل بنیاد ساماندهی مد و لباس اسلامی حرکت هایی انجام داده اما هنوز این مسئله خروجی عملی قابل مشاهده ای در بر نداشته است. هنوز در ویترین فروشگاه های عرضه کننده لباس خبری از حضور لباس ملی نیست. حتی هنوز ایرانیان یک برند که لباس هایی با چنین مشخصه هایی تولید کند نمی شناسند(ضعف دستگاه های تدوین کننده استراتژی و دستگاه های عملیاتی) از طرف دیگر اما گویا حرکات سازماندهی شده ای برای ارائه پوشش های نامتعارف در جامعه هم، با پاسخ در خور از سوی دستگاه های نظراتی مواجه نمی شوند که یک نمونه آن رواج پوششی به نام "ساپورت"در میان زنان جامعه است که به طور قطع با موازین شرعی و عرفی کشور در تضاد است ولی متاسفانه نه با فروشندگان و ترویج دهندگان این نوع پوشش برخوردی صورت می گرد و نه با کسانی که از این نوع پوشش در مجامع عمومی استفاده می کنند.

 

 

 

2-  یکی از شاخصه های رشد یافتگی از دید جوامع غربی و مثلا سازمان ملل میزان ضریب نفوذ اینترنت و پهنای باند اینترنت در کشور های مختلف است. مسئولان کشور هم بر همین اساس و بر اساس نیاز کشور به بستر هایی که زمینه ساز تحقق مواردی چون دولت الکترونیک است این موضوع را در اولویت های کاری وزارتخانه مربوط قرار داده اند؛ بدون اینکه به موازات توسعه سخت افزاری، ایجاد پیوست های فرهنگی و بستر های  نرم افزاری را نیز در این حوزه مورد توجه قرار دهند. متاسفانه اگر چه روز به روز بر مشترکین و ضریب نفوذ اینترنت در کشور افزوده می شود ولی هیچگاه رصد نمی شود که ورود این تکنولوژی به جمع خانواده های ایرانی چه اتفاقات ناگواری را در حال پی ریزی است. شاهد ادعای من کلمات پر تعداد جست و جو شده در بزرگترین موتور جست و جوی جهان یعنی سایت گوگل است و این یعنی فاجعه!

 

و باز به این سوالات توجه کنید:

چرا ایران یکی از کشورهای نخست در مصرف محصولات آرایشی در جهان و اولین کشور در منطقه است؟

علت رشد استفاده زنان از آرایش های غلیط در مکان های عمومی در میان جامعه ایران چیست؟

علت روی آوردن جامعه به پوشش هایی که مصداق بارز بد پوششی از نظر شرع مقدس چیست؟

علت رشد به تفاوتی در برخی مردان نسبت به پوشش بستگان زن درجه یک خود چیست؟

علت افزایش استفاده از مشروبات الکلی در جامعه ی ایرانی چیست؟

علت گرایش روز افزون به انجام عمل های زیبایی در جامعه ی ایرانی و خصوصا در میان زنان جامعه چیست؟

 

alt

 

 

این سوالات اگر چه هر یک پاسخ خودشان را دارند اما باید گفت فارغ از دلایل آن ها یک نکته مسلم است: این موارد یعنی غلظت محرک های جنسی در جامعه در حال افزایش است و افزایش محرک های جنسی هم باز به رشد موارد طرح شده در سوالات بالا می انجامد واین یعنی در عرصه آزادی های معنوی یک فیدبک مثبت ناپایدار کننده در جامعه ما در حال رخدادن است در یک کلام دیو شهوت در جامعه ایرانی در حال بیدار شدن است و این یعنی در خوش بینانه ترین حالت، جامعه ای با معضلات اخلاقی تمدن غرب چشم انداز فرهنگی و هویتی جامعه ماست. البته خدای ناکرده در صورت بروز چنین فاجعه ای، آینده ای از جنس تمدن غرب در انتظار ما نیست. وضعیت در کشوری چون ایران که سالهاست به خاطر اهتزاز پرچم تشیع در آن و نیز رخدادی چون انقلاب اسلامی، خار چشم مستکبران عالم است احتمالا وضعیتی شبیه به مصر و یا سوریه ی امروز است. آری مردم کشور ما موحد و محب اهلبیت هستند اما خدا با هیچ کس پیمان اخوت نبسته است...





تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

                                                خیانت های اصلاح طلبان


بی مقدمه میروم سر اصل مطلب،انقلابی را که امام خمینی( ره) سال 57با پشتیبانی مردم به وجود اوردند، سه رکن دارد:

1-اسلام

2-مردم

3- رهبری

که رکن رهبری را میشود به این صورت تفسیر کرد، که ما به طور مثال یک هواپیمای پیشرفته بسازیم ولی این هواپیما خلبان نداشته باشد ، ایا این هواپیما میتواند پرواز کند؟؟؟؟؟مسلما نه.

که دشمن برای از بین بردن این نظام مقدس روی رکن رهبری سرمایه گذاری کرده است.

کلینتون در یک سخنرانیش گفت:ما مدت ها برنامه ریزی می کنیم ولی رهبر ایران با صحبتایی که میکنند، همه نقشه های ما را بهم می ریزند.

ببینید دقت و هوشمندی حضرت اقا را ،ببینید احاطه و تسلط حضرت اقا و همینطور تدبیرهای خردمندانه شان  را که حتی دشمن را هم وادار به اذعان کرده است!!

خود رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتند: "خاتمی سیاست های مرا ادامه داده "

در دوره  اصلاحات جایی از اسلام نمانده بود که به ان حمله نکنند ، اون از وزیر و وزرای فراری شان ، اونم از اقای سروش   که کلا منکر وحی و... شد و قران را کلام پیامبر میدانست و معتقد بود قسمت هایی از قران باید حذف بشود و بخشهایی از قران نیزباید عوض بشود!!!!

ظلمی را که اقای حجاریان به حضرت اقا کردن ، هیچ کس دیگه نکرد!

اصلاح طلبان دو تئوری دارند : 1-فتح سنگر به سنگر :یعنی اول قوه مجریه رو گرفتند ، بعد رفتن سراغ قوه مقننه ( مجلس ششم) و......

2-فشار از پایین ، چانه زنی از بالا:که با این کارشان میخواستند با فشار به رهبری به مقاصد شوم خودشان برسند.

بعد هم تئوری قتل های زنجیره ای را،راه انداختند و گفتند" که بسیجیا ملت را میکشن"!!!!!!

از بقیه خیانت هایی که به انقلاب کردند این بود که، لوایح دو قلو را  آقای خاتمی مطرح کردند به این مضمون ، که باید عزل و نصب همه مسئولین از جمله رهبری در دست من باشد!!!!

که این نمونه بارز خودخواهی و نادیده گرفتن حق ملت است ، ملتی که طبق قانون اساسی ولی فقیه را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تعیین می کنند .

از تئوری های دیگر اصطلاح طلبان این است که باید مردم را از رهبری جدا کرد ،ان موقع  است که می توان رهبری را زمین زد.

واضح است با خیانت هایی که اقایان اصلاح طلب در حق ملت ایران و رهبری انجام داده اند اگر در انتخابات اینده پیروز شوند معلوم نیست که این کشور را به ناکجا اباد می برند. وخون هزاران شهید را با افکار لیبرالی ، سکولاری ، تکنوکراتی و... خود پایمال خواهند کرد . واز همه مهمتر ان سخن امام سفر کرده را که گفت: پشتیبان ولایت فقیه باشد تا به مملکت شما اسیبی نرسد ، لگد مال میکنند و وصیت شهدا را نادیده میگیرند .

پس بر ماست که وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده و حقایق را بازگو کنیم تا نگذاریم این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.

   

 





تاريخ : پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

 معجزه‌اي که تيم ملي کشتي آزاد ايران انتظارش را مي‌کشيد در ميدان جهاني بوداپست به وقوع پيوست و با راهيابي عزت‌الله اکبري به فينال وزن 74 کيلوگرم، تيم ملي کشتي آزاد ايران پس از 11 سال بار ديگر قهرمان جهان شد.

در روز پاياني رقابت‌هاي کشتي آزاد قهرماني جهان کشتي‌گيران وزن 74 کيلوگرم به ميدان رفتند. اين در حالي بود که روس‌ها تا پايان 6 وزن اول 7 امتياز از ايران پيش بودند و قهرماني ايران در آن زمان چيزي شبيه معجزه بود اما اين اتفاقات يکي يکي رخ داد تا با پيروزي عزت الله اکبري مقابل رشيد قربان اف ازبکستاني و راه يابي اين کشتي‌گير به فينال، ايران سرانجام فرمانروايي روس‌ها را سرنگون کند و پس از 11 سال دوباره آقاي کشتي جهان شود.

آخرين باري که ايران قهرمان جهان شده بود به سال 2002 و مسابقات جهاني تهران بازمي‌گشت و حالا پس از 11 سال جام قهرماني دوباره به خانه برمي‌گردد. اين، پنجمين قهرماني ايران در کشتي آزاد جهان است. همچنين تيم ايران پس از 48 سال در خارج از خانه قهرمان جهان شد.

مسابقه‌هاي جهاني 1961 يوکوهاما، 1965 منچستر، 1998 تهران و 2002 تهران چهار عنوان قهرماني پيشين ايران در مسابقه‌هاي جهاني هستند.

اما در رقابت‌هاي وزن 74 کيلوگرم شکست کاباهر هوبژتي از روسيه مقابل ياداو از هند اولين حادثه بزرگ بود که ايران انتظارش را مي‌کشيد. باخت اين کشتي‌گير هندي مقابل جردن باروفس قهرمان جهان و المپيک از آمريکا باعث شد تا نماينده روس‌ها بدون هيچ بردي حذف شود. در اين شرايط ايران تنها به مدال عزت‌الله اکبري (به هر رنگي هم که باشد) احتياج داشت تا قهرمان جهان شود. اکبري که پيش از اين تجربه بين‌المللي بسيار کمي داشت و تنها در آسيا برنز گرفته بود، قدم به قدم پيش رفت و اوج گرفت.

او ابتدا الکساندر بورکا از مولداوي را 10 بر 2 برد سپس ياکوب ماکاراشويلي از گرجستان را 7 بر صفر شکست داد و مقابل مورا بلانکو از کوبا هم 5 بر 2 پيروز شد. تاکاتاني از ژاپن قرباني بعدي جانشين صادق گودرزي بود (با نتيجه 6 بر 4) تا ملي‌پوش 74 کيلوگرم ايران خود را در نيمه نهايي ببيند.

اکبري در نيمه نهايي هم با نتيجه 4 بر 3 رشيد قربان‌اف از ازبکستان را برد و فيناليست شد.





تاريخ : چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

  

                               علل تجاوزعراق وشروع جنگ تحمیلی

مقدمه
جنگ هشت ساله که با تحريک و حمايت همه جانبه استکبار جهاني، توسط رژيم بعثي عراق بر مردم ايران تحميل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمين اسلامي ما اعم از شهرها و روستاها را در برگرفت.
از آن جا که نظام جمهوي اسلاي در تعارض مستقيم با قدرت هاي سلطه گر قرار داشت، لذا از همان ابتدا با مقابله ي جدي آنان مواجه شد که به عنوان مثال: مي توان به کودتاها عمليات هاي براندازي، درگيري هاي داخلي و شورش هاي محلي در قالب ادعاي خودمختاري ها اشاره کرد.
در جريان يک مبارزه ي سياسي در مقابل پناهندگي شاه به امريکا، سفارت امريکا در تهران به تصرف دانشجويان پيرو خط امام در آمد. اين واقعه شکل جديدي به رويارويي ايران با اين قدرت استکباري بخشيد، امريکا تاب چنين تحقيري را نداشت، لذا با حمله ي نظامي به طبس تلاش کرد اين حقارت را جبران نمايد ليکن به صورتي مفتضحانه شکست خورد. از اين رو امريکا در يک بررسي منطقه اي جهت مهار گسترش انقلاب اسلامي و نيز جبران شکست هاي پي در پي خويش، ابتدا اقدام به تحريک اقتصادي و تسليحاتي ايران نمود و سپس توسط رژيم بعثي عراق به عمليات نظامي عليه ايران پرداخت.
در عراق نيز صدام با روحيه ي قدرت طلبي و سلطه گري، حسن البکر را طي کودتايي از صحنه قدرت راند و با طمع رهبري جهان عرب و پر کردن خلأ قدرت در منطقه و به دست آوردن امتيازات از دست داده در قرارداد 1975، خود را به عنوان وسيله اي که غرب مي تواند توسط او به اهداف سلطه گرانه اش دست يابد معرفي کرد. لذا در اولين اقدام به سرکوبي شيعيان عراق دستزد و هم زمان به بمب گذاري در تأسيسات نفتي ايران توسط گروه هاي ضد انقلاب مبادرت نمود. در عين حال جنگ تبليغاتي شديدي عليه ايران اسلامي آغاز کرد و در تلويزيون دولتي به بهانه بازپس گيري سه جزيره ي ابوموسي و تنب هاي بزرگ و کوچک، حملات مستقيم و غيرمستقيم تبليغاتي را متوجه ايران کرد و سرانجام پس از يک دوره مذاکرات مسؤولين عراقي با مسؤولين امريکايي و حضور برخي فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن کشور به صورت رسمي در 26/6/59، طي يادداشتي قرارداد 1975، الجزاير را لغو نمود و ارتش عراق نيز در تاريخ 31/6/1359، حمله سراسري خود را آغاز کرد.
اين امر در حالي صورت پذيرفت که امام خميني قدس سره از ماه ها قبل از آغاز حمله عراق جهت آمادگي و افزايش توان نظامي ايران تلاش مي نمودند.
ايشان در مورخه 31 شهريور 1359، در پيامي به مناسبت باز شدن مدارس درباره ي آغاز جنگ تحميلي فرمودند:
اين جنگ، جنگ با اسلام است به هواداري کفر و يک همچنين جنگي برخلاف رضاي خداست. و خداي تبارک و تعالي نخواهد بخشيد بر اين کساني که بر ضد اسلام قيام کنند به واسطه ي همراهي با کفر. همچنين امام قدس سره اولين فرمان خود را درباره جنگ در تاريخ 1/7/1359، صادر فرمودند. ( 1)

بسم الله الرحمن الرحيم 

مطالب زير ابلاغ مي گردد:

1- بايد اطاعت از شوراي فرماندهي بدون کوچکترين تخلف انجام گيرد و متخلفين با سرعت و قاطعيت بايد تعيين و مجازات شوند.

2- بايد اشخاص و مقامات غيرمسؤول از دخالت در امر فرماندهي خودداري کند و فرمانده کل قوا به نمايندگي اين جانب و شوراي فرماندهي، مسؤول امور جنگي هستند.

3- در شرايط فعلي اقدام دادگاه هاي ارتش در اموري که شوراي فرماندهي صلاح نمي داند بدون اطلاع اين جانب ممنوع اعلام مي گردد.

4- راديو و تلويزيون موظفند اخباري را نقل کنند که صد در صد صحت آن ثابت مي باشد و براي عدم اضطراب و تشويش اذهان، اخبار را از غير منابع موثّق نقل ننمايند.

5- نيروهاي انتظامي موظف هستند، کساني را که دست به شايعه سازي مي زنند از هر قشر و گروهي که باشند، فوراً دستگير و به دادگاه هاي انقلاب تسليم و دادگاه هاي مذکور آنان را در حد ضد انقلابيون مجازات نمايند. مردم مبارز ايران موظف هستند، شايعه سازان را به دادگاه هاي انقلاب معرفي و با نيروهاي انتظامي همکاري نمايند.

6- روزنامه ها در وضع فعلي موظفند از نشر مقالات و اخباري که قواي مسلح را تضعيف مي نمايد، جداً خودداري نمايند که امروز تضعيف اين قوا عملاً و شرعاً حرام و کمک به ضد انقلاب است. من کراراً از نيروهاي مسلح عزيز پشتيباني نموده ام و امروز که آنان در جبهه جنگ با صدام کافر هستند، تشکر مي کنم و از زحمات آنان قدرداني مي نمايم و از خداوند متعال توفيق و پيروزي براي آنان طلب مي نمايم.

7- اکيداًهمه قشرهاي ملت و ارگان هاي دولتي موظف شرعي هستند که دست از مخالفت هاي جزئي که دارند، بردارند و با مخالفت خود کمک به دشمنان اسلام ننمايند.

والسلام 

ادوار مختلف جنگ تحميلي

دوره ي اول جنگ از شروع جنگ تحميلي تا آزادي خرمشهر و دوره دوم آن از آزادي خرمشهر تا پايان جنگ مي باشد.

اين دو دوره به 6 مقطع (2 مقطع مربوط به دوره اول و 4 مقطع مربوط به دوره دوم) تقسيم شده است.

دوره ي اول: دشمن پس از يک ارزيابي غلط از اوضاع ايران اسلامي و عدم شناخت از پشتوانه هاي مردمي انقلاب، با يک زمينه سازي وسيع اقدام به تهاجمي همه جانبه کرد و تا اندازه اي توانست در خاک ايران اسلامي نفوذ کند؛ اما با حضور نيروهاي مدافع انقلاب، دشمن زمين گير شد و پس از يک تحول سياسي و نظامي و با برکناري عناصر غيرمؤمن به انقلاب، امکان حضور نيروهاي مردمي در جبهه ها فراهم گرديد. با اين برتري نظامي، ابتکار عمل در دست نيروهاي خودي قرار گرفت و طي يک سلسله عمليات، خرمشهر آزاد شد.

دوره ي دوم جنگ در حالي آغاز شد که دشمنان در جستجوي راه هايي جهت مهار قدرت رزمندگان اسلام بودند. لذا، اين دوره شاه حضور و فعاليت قدرت هاي خارجي در صحنه مستقيم نبرد و تلاش هاي بي حد و حصر اقتصادي و سياسي براي مهار نظامي ايران است. اين امر در حالي صورت پذيرفت که دشمن منفعلانه با يک تغيير استراتژي شتاب زده، شعار صلح خواهي را محور ادعاهاي خويش قرار داده و عمده ي نيروهايش به پشت مرزهاي بين المللي رانده شده بود.

الف دوره اول

1- مقطع اول: آغاز حملات عراق

در 31 شهريور سال 1359، نيروهاي عراق با آمادگي قبلي و زمينه سازي مناسب، حمله به مرزهاي ايران را در طول نوار مرزي از آبادان تا قصرشيرين آغاز کردند. هم زمان با اين حمله، هواپيماهاي دشمن بسياري از مراکز نظامي و استراتژيک و فرودگاه هاي ايران و نيز 19 شهر را مورد بمباران قرار دادند. اهداف اصلي عراق در اين تهاجم عبارت بودند از:

- حاکميت بر اروند رود و باز پس گيري سه جزيره ي ايراني خليج فارس به منظور جبران قرارداد 1975، الجزاير.

- جداسازي استان خوزستان و الحاق آن به عراق و يا استقلال آن به نام عربستان.

- تضعيف جمهوري نوپاي اسلامي تا مرز سقوط.

به منظور دستيابي به اين اهداف، عراق يک استراتژي جنگ سريع ( سه روزه) را طراحي کرد با اين تصور که نيرويي که توانايي مقابله با ارتش آن کشور را داشت باشد وجود ندارد.

عراق با انتخاب مناطق جغرافيايي و تقسيم آنها بين يگان هاي رزمي، اين استراتژي را در پناه يک جو تبليغاتي شديد و ديپلماسي پر تحرک و نيز با در اختيار داشتن ستون پنجم، در حالي که پاسگاه هاي مرزي تاب مقاومت در برابرتهاجم دشمن را نداشتند، هجوم خود را آغاز کرد و به دليل عدم آمادگي نيروهاي ايراني به راحتي وارد خاک جمهوري اسلامي شد. بدين ترتيب ارتش عراق طي 48 ساعت به نزديکي شهرهاي مرزي رسيد. ليکن آنچه مورد ارزيابي و توجه دشمن قرار نگرفته بود، ميران فداکاري مردم و مقاومت عناصر بومي بود. بدين شکل استراتژي جنگ سريع به شکست انجاميد.

در اين ميان، به دليل حضور نيروهاي ليبرال در رأس امور، از جمله وجود بني صدر به عنوان رياست جمهوي، تحريمي داخلي عليه مدافعان انقلاب، صورت گرفت و با شهادت فرماندهان محلي و جوانان در شهرها، عراق موفق به تصرف بسياري از شهرهاي مرزي و سرانجم خرمشهر گرديد. به اين ترتيب گرچه عراق نتوانست به اهداف اوليه خويش دست يابد، ليکن قسمت هايي از خاک ايران را تصرف کرد. در اين مرحله، عراق موضع سياسي خود را تغيير داد و در تمامي مناطق اشغال شده، اقدام به پدافند نمود و به ايران پيشنهاد آتش بس و مذاکره نمود. ايران هرگونه پذيرش آتش بس را، پيش از خروج نيروهاي عراقي رد کرد.

پس از پاسخ ايران، عراق تلاش کرد خطوط پدافندي خود را اصلاح نموده و براي يک جنگ درازمدت، نقاط مناسب و حساس استراتژيک را به دست آورد. لذا، همچنان به فشار خود به منظور تصرف آبادان و اهواز ادامه داد. اما با مقاومت عناصر پراکنده ي محلي و مردمي که بدون سازمان خود را به جبهه رسانده بودند، روبرو و متوقف شد. در اين زمان عملاً فرصتي مناسب براي رزمندگان ايراني فراهم شد تا به سازماندهي و تقويت خود بپردازند.

در طي اين فرصت، ايران دست به انجام چندين عمليات محدود منظم زد. ليکن توفيق چنداني نيافت. ولي برخي عمليات محدود ايذايي که به صورت مشترک توسط يگان هاي ارتش و سپاه و نيروهاي مردمي انجام شد از موفقيت بيشتري برخوردار گرديد.

امام خميني قدس سره با توجه به موضع منفي بني صدر در قبال پيروزي هاي رزمندگان ارتش اسلام در تاريخ 21/3/1360، وي را از فرماندهي نيروهاي مسلح عزل و بلافاصله مجلس، عدم کفايت وي را تصويب کرد. بدين ترتيب مقطع دوم جنگ آغاز شد.

2- مقطع دوم: دفع تجاوز عراق

با عزل بني صدر، شرايط در جبهه هاي نبرد متحول گرديد، به گونه اي که عمليات نسبتاً بزرگي، در همان شب عزل وي در جبهه هاي جنوب با رمز فرماندهي کل قوا خميني روح خدا انجام گرفت که به پيروزي منجر شد. اين پيروزي سرآغاز طراحي عمليات هاي مشترک ارتش و سپاه با پشتيباني نيروهاي مردم گرديد. از طرف ديگر، امريکا با از دست دادن مهره مؤثر خود يعني بني صدر، گروه هاي سياسي مخالف انقلاب را وادار کرد که عليه نظام اسلامي ايران وارد جنگ مسلحانه شوند. اين حرکت نيروهاي مخالف که به طور عمده در دانشگاه تهران تجلي يافته بود، منجر به صدور فرمان انقلاب فرهنگي در دانشگاه ها از سوي امام قدس سره گرديد؛ و با خلع بني صدر و انتخاب شهيدان رجايي و باهنر ايران از نظر سياسي يکپارچه گرديد.

تنها پس از گذشت يک ماه از شهادت شهيدان رجايي و باهنر، بزرگترين عمليات مشترک ارتش و سپاه تحت عنوان ثامن الائمه آغاز شد. پيروزي هاي پي در پي منجر به تقويت روح وحدت ملي در کشور گرديد و عملاً حضور ضد انقلاب در ايجاد درگيري ها کاهش يافت و در پي آن ثبات ساختار سياسي و اقتصادي جلوه گر شد. در اين اثنا رزمندگان اسلام به طراحي عمليات بزرگ ديگري در اولين شب سال 1361، با نام فتح المبين( 2)دست زدند. متعاقب اين عمليات اولين گردان هاي تانک، توپخانه و پدافند هوايي و مهندسي از غنايم به دست آمده شکل گرفت.

عراق در پي شکست هاي متوالي، داعيه صلح خواهي و آتش بس را سرداد در حالي که منتظر حرکت رزمندگان در يک تهاجم بزرگ براي فتح خرمشهر بود. سپاهيان اسلام با يک تدبير ماهرانه و توکل بر خدا از چند محور کارون و جاده اهواز خرمشهر عمليات خود را طي سه مرحله آغاز و سرانجام در سوم خرداد سال 1361، وارد خرمشهر شدند. حرکت رزمندگان در اين منطقه منجر به پاکسازي کامل مناطق جنوبي از نيروهاي عراقي گرديد.

بدين ترتيب با فتح خرمشهر، دوره دوم جنگ که در طي آن امريکا به صورت مستقيم وارد صحنه نبرد گرديد، آغاز شد.

ب: دوره دوم

1- مقطع اول: تعقيب و تنبيه متجاوز

دوره ي اول جنگ، در حالي پايان پذيرفت که اغلب ضعف هاي ناشي از بحران انقلاب در يک بسيج مردمي برطرف گرديد و ساختار نظامي ايران شکل خود را به خوبي بازيافت.

دشمن که توانايي انقلاب اسلامي را درک کرده بود در پي چاره اي براي گريز از اين مهلکه بود؛ لذا رييس جمهور عراق دو هفته پس از باز پس گيري خرمشهر توسط رزمندگان اسلام به کليه نيروهاي خود دستور عقب نشيني به مرزهاي بين المللي را داد و در همين حال به دعوت از مجامع بين المللي پرداخت در حالي که هدف اصلي، تقويت بنيه نظامي ارتش عراق بود. در همين راستا، اسرائيل به تهاجمي همه جانبه به منظور تصرف لبنان دست زد. اين اقدام هم زمان با طرح سه شرط اساسي ايران به منظور خاتمه دادن به جنگ بود.

اين شرط ها عبارت بودند از:

خروج نيروهاي اشغالگر، تعيين و تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت.

در بين شرايط بالا، تنبيه متجاوز شرطي بود که استکبار حاضر به پذيرش آن نبود.

به همين منظور با طرح مسأله ي حمله اسرائيل، عراق شعار صلح خواهي را با شعار اتحاد عليه اسرائيل درهم آميخت و تلاش کرد ايران در مقابل کشورهاي اسلامي قرار دهد و با استفاده از اين فرصت به تحکيم مواضع خود بپردازد. در اين ميان نيروهاي ايراني از طريق مرز سوريه سعي کردند به تجاوز اسرائيل پاسخي دندان شکن دهند. امام خميني قدس سره با هوشياري تمام و طرح شعار راه قدس از کربلا مي گذرد توجه نيروهاي رزمنده را به جبهه هاي داخلي معطوف گرداند.

به همين منظور عمليات رمضان، در سال 1361، طراحي شد تا هدف تنبيه متجاوز به صورت عملي جلوه گر شود. اگر چه اين عمليات دستاورد مهم نظامي در پي نداشت، ليکن عزم راسخ مردم ايران را متجلي نمود.

در اين مقطع از جنگ، تلاش عراق تنها معطوف به ايجاد استحکامات در مرزها و آمادگي مقابله با نيروهاي ايراني بود.

هر چند در طي اين مدت عمليات هاي پراکنده کوچک و بزرگي صورت گرفت، اما هيچ يک جاي پاي بزرگي براي نيروهاي ايراني نگشود. ناگفته نماند که در اين مقطع عناصر جاسوسي دشمن و تجهيزات ماهواره اي استکبار جهاني يکي از عوامل مؤثر بود، به همين جهت فرماندهي جنگ تصميم گرفت به طراحي عملياتي دست نزند که از ديد دستگاه هاي جاسوسي دشمن پنهان بماند. نتيجه ي چنين عملياتي( 3) تصرف جزاير مجنون بود که مي توان پس از فتح خرمشهر آن را بزرگترين دستاورد سياسي، اقتصادي و نظامي دانست. پس از اين عمليات و اتمام مأموريت، نيروهاي ايراني از منطقه خارج شدند و تا فاصله زماني يک سال عمليات بزرگي اجرا نشد.

در اواخر سال 1363، عمليات بَدْر به وقوع پيوست و پس از اين عمليات نيروهاي ايران تهاجمات ايذايي و پراکنده بسياري انجام دادند که منجر به اشتغال دشمن از يک سو و فراهم کردن زمينه به منظور طراحي عمليات بزرگ بعدي گرديد.

عمليات والفجر 8 که در 20/11/1364، صورت گرفت، تصرف بندر فاو عراق را در پي داشت و منجر به ايجاد مرز زميني ايران و کويت شد. اين ضربه آن چنان هولناک بود که عراق با تمام استعداد زرهي و هوايي خود طي 70 روز تلاش کرد بخش هاي تصرف شده را باز پس گيرد، ليکن به دليل اهميت استراتژيک اين منطقه، علي رغم حمايت هاي بين المللي اعم از ارائه سلاح هاي شيميايي و هواپيماهاي پيشرفته، کاري از پيش نبرد. بدين ترتيب دستورالعمل تهاجم دوباره، تحت عنوان دفاع متحرک براي ارتش عراق صادر گرديد.

2- مقطع دوم: رويارويي دوباره عراق

در مقطع اول از دوره دوم عراق در مقابل عمليات والفجر 8 و تصرف فاو به زانو درآمد و در باز پس گيري اين منطقه نيز با شکست مواجه گرديد.

از آنجا که نيروهاي بسيجي کشوردر پايان مأموريت هاي عملياتي 3 ماه از يگان ها جدا مي شدند، عراق در چند جبهه و در ظرف مدت کمتر از سه ماه به بيش از 11 نقطه، از مرزهاي ايران حمله کرد و توانست در 26 ارديبهشت 1365، شهر مهران را تصرف کند. رزمندگان اسلام با شايستگي به تمام حملات دشمن پاسخ گفتند و با انجام عمليات متعدد مهران و حاج عمران را باز پس گرفتند.

در زمستان همان سال نيروهاي ايراني عمليات بزرگ ديگري را طراحي کرده، به مورد اجرا گذاشتند. عمليات هاي کربلاي 3 و 4 و بلافاصله کربلاي 5 آغاز گرديد و شلمچه که بزرگترين دژ دفاعي عراق بود، توسط ايرانيان تسخير شد. متعاقب آنها عمليات هاي کربلاي 8، نصر 4 و 7 صورت گرفت، تا سرانجام در تير ماه 1366، قطعنامه ي 598، تصويب و بلافاصله پس از آن نيروهاي بيگانه رسماً وارد خليج فارس شدند.

اين اقدامات و فشارهاي اقتصادي شديد، بمباران شديد شهرها و حتي فاجعه شکستن حريم امن مکه مکرمه، هيچ کدام خللي در روند برنامه ها ايجاد نکرد و سرانجام در اواخر سال 1366، حلبچه نيز فتح شد. امام خميني قدس سره در پيامي به همين مناسبت چنين فرمودند:

امروز روز حضور در حجله ي شهادت و ميدان نبرد است. روز نشاط عاشقان خداست. روز جشن و سرور عارفان الهي است. امروز روز نغمه سرايي فرشتگان در ستايش انسان هاي مجاهد ماست امروز بايد لباس محبت دنيا را از تن بيرون نمود و زره مقدس جهاد و مقاومت پوشيد و در افق طليعه فجر تا ظهور شمس به پيش تاخت و ضامن بقاي خون شهيدان بود، فرزندانم! دشمن در بمباران شيميايي مناطق مسکوني نهايت قساوت و درندگي خود را نشان داده است و با حمله ي شيميايي به مردم بي دفاع عراق حتي پايه هاي حمايت حاميان خود را نيز سست کرده است. به سوي جبهه ها هجوم بريد تا ضربات پي در پي شما قرار و امان او را بگيرد که انشاء الله پيروز خواهيد شد. ( 4)


- مقطع سوم: تهاجم دوباره سراسري عراق

مقطع دوم، از دوره دوم، حدود يک سال و نيم به طول انجاميد، در طي اين مدت تهاجمات زميني دشمن، به شدت سرکوب شد و علي رغم تمامي فشارهاي اقتصادي و سياسي و نيز بمباران شهرها، ايران از مواضع خود عقب نشيني نکرد.

عراق با استفاده از تبعات، پيروزي در فاو، شلمچه و پس از گذشت زماني اندک به مرز دهلران رسيد.

اين تهاجمات در حالي صورت پذيرفت که کشتي هاي امريکايي در خليج فارس به سکوهاي نفتي ايران حمله کرده و راه را بر کشتي هاي غير نظامي ايران بسته بودند. در اين بين، يک فروند هواپيماي مسافربري توسط ناوگان امريکايي در خليج فارس سرنگون گشت و کليه مسافران و خدمه آن مظلومانه به شهادت رسيدند. با توجه به فشارهاي شديد نظامي، سياسي و اقتصادي در تاريخ 27/4/1367، جمهوري اسلامي ايران 598، را مشروط به تنبيه و توبيخ متجاوز پذيرفت.

با اين اقدام غير منتظره ايران، تمام اهرم هاي فشار بين المللي و محاصره هاي اقتصادي و سياسي در ترديد واقع گرديدند. قواي نظامي عراق که احساس قدرت مطلق مي نمود، ابزار خود (قطعنامه) را رو در روي خويش ديد، ليکن به تهاجم خود ادامه داد، چرا که تصور مي کرد خواهد توانست اهدافي را که در آغاز جنگ به دست نياورده است به چنگ آورد، بنابراين دگرباره وارد سرزمين مقدس ايران اسلامي شد. بدين ترتيب مقطع چهارم پديدار گرديد.

4- مقطع چهارم: دفع دوباره تهاجم عراق

آخرين مقطع جنگ در موقعيتي شکل گرفت که تمامي شرايط عليه ايران بود. فشارهاي شديد اقتصادي، تهاجم گسترده ي ناوهاي امريکايي، موشکباران و بمباران شهرهاي ايران، حضور فعّال منافقين در همراهي با دشمن و بسياري موانع عظيم ديگر باعث گرديد تا عراق به حملات پياپي خود بيفزايد.

عراق در رزوهاي 30 و 31 مرداد 1367، حمله خود را به منظور تصرف اهواز و خرمشهر آغاز کرد. اما اين شرايط يکي از حماسي ترين دوران دفاع مقدس را رقم زد. زيرا در همين ايام پيام امام قدس سره باعث ايجاد جرياني مردمي گرديد. در طي اين جريان، جماعت کثيري اعم از رزمنده و غير رزمنده به سمت جبهه ها هجوم آوردند و ظرف کمتر از چند روز نيروهاي مهاجم عراقي را به آن سوي مرزها راندند.

منافقيني که در محور غرب فعاليت داشتند نيز محاصره و به کلي منهدم شدند.

عملياتي در 5/5/1367، براي عبور از مرزهاي عراق تدارک ديده شد. ليکن به فرمان امام قدس سره و اين که در پذيرش قطعنامه استوار هستيم، حملات مزبور متوقف شد.

با حملات متهورانه نيروهاي رزمنده در تاريخ 10/5/67، عراق پس از گذشت دو هفته فشار همه جانبه، قطعنامه را پذيرفت و با حضور نيروهاي فعّال سازمان ملل در تاريخ 29/5/67 توپخانه جنگ از آتش باز ايستاد. اين مقطع از جنگ نشان داد که ابتکار عمل در دست رزمندگان ايراني قرار داشته و علي رغم کمبود امکانات، همچنان بر سر ارزش هاي خويش استوار باقي مانده اند و اين همان چيزي بود که دشمن از آن واهمه داشت.

نتيجه گيري:

تجاوز عراق به ايران که در سپتامبر 1980، آغاز شد و به مدت 8 سال ادامه يافت، طولاني ترين و بي سابقه ترين جنگ متعارف قرن حاضر به شمار مي رود، چرا که جنگ جهاني اول و دوم مدتي کمتر از هشت سال ادامه يافتند و جنگ هاي ديگر، مانند جنگ ويتنام شمالي و جنوبي نيز به عنوان يک جنگ متعارف همانند جنگ ايران و عراق شناخته نشده است. تاريخ از هشت سال جنگ براي ايران، شرف و آزادگي و مقاومت و ايمان به خدا را در صفحات خود ثبت کرد، اما از متجاوز و متحدان او که طي هشت سال او را ياري و تشويق کردند، جز به زشتي ياد نخواهد کرد.

پي نوشتها:

1- صحيفه نور مجموعه رهنمود هاي امام خميني قدس سره بهمن ماه 1362 جلد 13 ص 94.

2- تاريخ دقيق اين عمليات 2/6/1361 مي باشد.

3- عمليات خيبر 3/12/1362.

4- صحيفه ي نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني قدس سره، انتشارات سازمان مدارک انقلاب اسلامي، چاپ اول، جلد بيستم، 1369، ص 165.





تاريخ : یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

 امام صادق علیه السلام می فرمایند:

 

اگر دوست دارى كه خداوند عمرت را زیاد كند، پدر و مادرت را شاد كن.

 

 

 

وسایل الشیعه ج18 ، ص372 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 81





تاريخ : یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

 حضرت فاطمه زهرا(س) می فرمایند:

 

روزی رسول خدا(ص) خطاب به من فرمودند:ای فاطمه،هرکس برتوصلوات بفرستد خداونداوراموردآمرزش خودقرارداده وهرکجای بهشت که من باشم اورابه من ملحق خواهدساخت.

صحیفه فاطمیه - ص ۱۸۹- حکمت۳۵





تاريخ : یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

 

هرکه خود رای گردید به هلاکت رسید، وهرکه با مردمان رای برانداخت خود را در خرد آنان شریک ساخت.

نهج البلاغه/کلمات قصار/شماره۱۶۱





تاريخ : یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

 

هیچ بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را ترک کند، چه شوخی باشد و چه جدی.

 منبع: اصول کافی/جلد۴/صفحه۳۷





تاريخ : یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

  

تا سال 1945 میلادی غالب جنگ‏ها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏کردند.

 

با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

 

جنگ نرم

 

این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیت‏زدایی گردید و از طریق جنبش‏های مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.

 

جنگ نرم در قالب‏های مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی ، جنگ رسانه‏ای، با استفاده از ابزار رسانه‏ای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.

 

تعریف جنگ نرم

 

مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعريف واحدی كه مورد پذيرش همگان باشد ندارد.

 

«جان كالينز» تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود”، مي داند.

 

ارتش ايالات متحده آمریکا در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد”.با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه “قدرت نرم” نسبت مي دهند. وي در سال1990 ميلادي در مجله “سياست خارجي” شماره 80 ، قدرت نرم را “توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران” تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي «پروفسور حميد مولانا» در سال1986 در كتاب “اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل” به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال2004 ، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني” منتشر نمود.

 

بنابراين جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از اشكال جنگ نرم است .

 

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسياري در علوم سياسي و نظامي مي باشد. در علوم نظامي از واژه هايي مانند جنگ رواني يا عمليات رواني استفاده مي شود و در علوم سياسي مي توان به واژه هايي چون براندازي نرم، تهديد نرم، انقلاب مخملين و اخيراً به واژه انقلاب رنگين اشاره كرد.در تمامي اصطلاحات بالا هدف مشترك تحميل اراده گروهي بر گروه ديگر بدون استفاده از راه هاي نظامي است.

 

در يك تعريف كامل تر مي توان گفت، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان متشكل از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي توسط قدرت هاي بزرگ جهان براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در كشورهاي هدف است

 

دلایل استفاده از جنگ نرم

 

انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریه‏پرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

 

براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.

 

در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد. براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند. این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.

 

بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.

 

جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است. بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند. در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.

 

تفاوت‏های جنگ نرم و جنگ سخت

 

1- حوزه تهديد نرم اجتماعي، فرهنگي و سياسي است، در حالي كه حوزه‌ تهديد سخت امنيتي و نظامي مي‌باشد؛

 

2- تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين اندازه‌گيري آن مشكل است، در حالي كه تهديدهاي سخت؛ عيني، واقعي و محسوس است و مي‌توان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازه‌گيري كرد؛

 

3- روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالي كه در نرم ، از روش القاء و اقناع بهره‌گيري مي‌شود. و تصرف و اشغال سرزمين است در حالي كه در تهديد نرم ، هدف تاثير‌گذاري بر انتخاب‌ها، فرآيند تصميم‌گيري و الگوهاي رفتاري حريف و در نهايت سلب هويت‌هاي فرهنگي است؛

 

4- مفهوم امنيت در رويكردهاي نرم شامل امنيت ارزش‌ها و هويت‌هاي اجتماعي مي‌شود، در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي تلقي مي‌گردد.

 

5- تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است، در حالي كه تهديدهاي نرم به دليل ماهيت غير عيني و محسوس آن، اغلب فاقد عكس‌العمل است.

 

6-مرجع امنيت در حوزه تهديدهاي سخت، به طور عمده دولت‌ها هستند، در حالي كه مرجع امنيت در تهديدهاي نرم محيط فروملي و فراملي (هويت‌هاي فروملي و جهاني) است؛

 

7- كاربرد تهديد سخت در رويكرد امنيتي جديد عمدتاً مترادف با فروپاشي نظام‌هاي سياسي- امنيتي مخالف يا معارض است، در حالي كه كاربرد تهديد نرم در رويكردهاي امنيتي جديد عليه نظام‌هاي سياسي مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگ‌سازي و نهادسازي در چارچوب انديشه و الگوهاي رفتاري نظام‌هاي ليبرال و دموكراسي تلقي مي‌شود.

 

جنگ نرم نيز همانند جنگ سخت اهداف مختلفي دارد و قاعدتا هدف غايي هر دو آنها تغيير كامل نظام سياسي يك كشور است كه البته با اهداف محدودتر هم انجام مي گيرد. در حقيقت جنگ نرم و جنگ سخت يك هدف را دنبال مي كنند و اين وجه مشترك آنهاست، در هر صورت هدف اصلي اين جنگ، اعمال فشار براي ايجاد تغيير در اصول و رفتار يك نظام و يا به طور خاص تغيير خود نظام است.

 

اهداف جنگ نرم

 

1- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.

 

2- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.

 

3- ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.

 

4- اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.

 

5- ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.

 

6- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور.

 

7- كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.

 

8- ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.

 

9- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و...

 

10- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.

 

11- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز.

 

جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

 

ابزارهاي جنگ نرم

 

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم را بايد به عنوان ابزارهاي جنگ نرم مورد توجه و شناسايي قرار داد. اين ابزارها انتقال دهنده پيام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات با تنوع ابزاري براي انتقال پيام از يك نقطه به نقطه ديگر هستيم. رسانه ها شامل راديو، تلويزيون و مطبوعات، عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي، انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني در زمره ابزار جنگ نرم به شمار مي‏آيند.

 

با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزار مختلفي استفاده مي شود مي توان گفت كه به همان نسبت نيز گروه هاي مختلفي را مورد هدف و مبارزه قرار مي دهد.

 

چه افراد و تشكل‏هايي هدف جنگ نرم هستند؟

 

همه افراد جامعه مي‏توانند بخش هاي مشخصي باشند كه مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته اين موضوع وابسته به هدفي است كه باني جنگ نرم آن را دنبال مي كند. اقشار مورد نظر بانيان جنگ نرم بستگي به هدف آنها دارد كه ميان مدت است يا عمومي و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر مي گيرند اما در حالت كلي مي توان گفت كه گروه هاي هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده هاي مردم هستند. نخبگان نيروهاي مياني را تشكيل مي دهند و مي توانند به عنوان تصميم گيران و تصميم سازان يك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدني مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگي ذهني خود، مي توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ايجاد كنند و روحيه ملت را درهم بشكنند.

 

در بعضي موارد براي رسيدن به اهداف مورد نظر خود گروه ها و اشخاص خاص و تأثيرگذار را مورد هدف قرار مي دهند و از آن گروه يا فرد براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي كنند. مانند استفاده از قوميت هاي مختلف يا خواص و نخبگان فرهنگي وعلمي.

 

با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزارهاي رسانه اي، فرهنگي و علمي استفاده مي شود پوشش آن براي طبقات مختلف بيشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه اي مي تواند توده هاي مردم را تحت تأثير قرار بدهد و به همين شكل در جنگ علمي نخبگان را مورد هدف قرار دهد. افراد مورد نظر جنگ هاي نرم وابسته به هدف جنگ هاي نرم نيستند بلكه به دليل اينكه در جنگ نرم ابزارهاي مختلفي مورد استفاده قرار مي گيرد در نتيجه افراد بيشتري درگير مي شوند اما در جنگ سخت كه تنها ابزار مورد استفاده ابزار نظامي است تنها گروه هاي نظامي (و در موارد معدودي غير نظاميان) در طرف مقابله قرارمي گيرند.

 

در جنگ نرم علاوه بر استفاده از ابزارهای رسانه های، فرهنگی و علمی برای نفوذ در طبقات و اقشار مختلف از تاکتیک های متنوعی مختلفی استفاده می شود.

 

تاكتيك‏هاي جنگ نرم

 

1- برچسب زدن: بر اساس اين تاكتيك، رسانه ها، واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و منفي تبديل كرده و آنها را به آحاد يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند

 

2- تلطيف و تنوير: از تلطيف و تنوير (مرتبط ساختن چيزي با كلمه اي پر فضيلت) استفاده مي شود تا چيزي را بدون بررسي شواهد بپذيريم و تصديق كنيم.

 

3- انتقال: انتقال يعني اينكه اقتدار، حرمت و منزلت امري مورد احترام به چيزي ديگر براي قابل قبول تر كردن آن منتقل شود.

 

4. تصديق: تصديق يعني اينكه شخصي كه مورد احترام يا منفور است بگويد فكر، برنامه يا محصول يا شخص معيني خوب يا بد است. تصديق فني رايج در تبليغ، مبارزات سياسي و انتخاباتي است.

 

5- شايعه: شايعه در فضايي توليد مي شود كه امكان دسترسي به اخبار و اطلاعات موثق امكان پذير نباشد.

 

6- كلي‏گويي: محتواي واقعي بسياري از مفاهيمي كه از سوي رسانه هاي غربي مصادره و در جامعه منتشر مي شود، مورد كنكاش قرار نمي گيرد. توليدات رسانه هاي غربي در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، مملو از مفاهيمي مانند جهاني شدن، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر و... است. اينها مفاهيمي هستند كه بدون تعريف و توجيه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمينه اي مشخص بكار گرفته مي‏شوند.

 

7- دروغ بزرگ: اين تاكتيك قديمي كه هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً براي مرعوب كردن و فريب ذهن حريف مورد استفاده قرار مي‏گيرد.

 

8- پاره حقيقت‏گويي: گاهي خبر يا سخني مطرح مي شود كه از نظر منبع، محتواي پيام، مجموعه اي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد.

 

9- انسانيت‏زدايي و اهريمن‏سازي: يكي از موثرترين شيوه هاي توجيه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و يا سخت)، «انسانيت‏زدايي» است. چه اينكه وقتي حريف از مرتبه انساني خويش تنزيل يافت و در قامت اهريمني در ذهن مخاطب ظاهر شد، مي توان اقدامات خشونت آميز عليه اين ديو و اهريمن را توجيه كرد.

 

10- ارائه پيشگويي‏هاي فاجعه‏آميز: در اين تاكتيك با استفاده از آمارهاي ساختگي و ساير شيوه هاي جنگ رواني (از جمله كلي‏گويي، پاره حقيقت‏گويي، اهريمن‏سازي و ...) به ارائه پيشگويي‏هاي مصيبت‏بار مي‏پردازند كه بتوانند حساسيت مخاطب را نسبت به آن افزايش داده و بر اساس ميل و هدف خويش افكار وي را هدايت نمايند.

 

11- قطره‏چكاني: در تاكتيك قطره‏چكاني، اطلاعات و اخبار در زمان هاي گوناگون و به تعداد بسيار كم و به صورتي سريالي ولي نا منظم در اختيار مخاطب قرار مي گيرد تا مخاطب نسبت به پيام مربوطه حساس شده و در طول يك بازه زماني آن را پذيرا باشد.

 

12- حذف و سانسور: در اين تاكتيك سعي مي شود فضايي مناسب براي ساير تاكتيك هاي جنگ نرم به ويژه شايعه خلق شود تا زمينه نفوذ آن افزايش يابد. در اين تاكتيك با حذف بخشي از خبر و نشر بخشي ديگر به ايجاد سوال و مهمتر از آن ابهام مي پردازند و بدين ترتيب زمينه توليد شايعات گوناگون خلق مي شود.

 

13- جاذبه هاي جنسي: استفاده از غریزه‏ی جنسی و نمادهاي اروتيكال از تاكتيك‏هاي مهم مورد استفاده رسانه هاي غربي است به طوري كه مي توان گفت اكثر قريب به اتفاق برنامه هاي رسانه هاي غربي از اين جاذبه در جهت جذب مخاطبان خويش به ويژه جوانان كه فعالترين بخش جامعه هستند، بهره مي‏گيرند.

 

14- ماساژ پيام: در ماساژ پيام، از انواع تاكتيك هاي گوناگون (حذف، كلي گويي، پاره حقيقت گويي، زمان بندي، قطره چكاني و...) جنگ نرم استفاده مي شود تا پيام بر اساس اهداف تعيين شده شكل گرفته و بتواند تصوير مورد انتظار را در ذهن مخاطب ايجاد كند. در واقع در اين متد ، پيام با انواع تاكتيك ها ماساژ داده مي شود كه از آن مفهوم و مقصودي خاص برآيد.

 

15- ايجاد تفرقه و تضاد: ازجمله اموري كه در فرآيند جنگ نرم مورد توجه واقع مي شود، تضعيف از طريق تزريق تفرقه در جامعه هواداران و حاميان حريف است. ايجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقيب باعث عدم انسجام و يكپارچگي شده و رقيب را مشغول مشكلات دروني جامعه حاميان خود مي كند و از اين طريق از اقتدار و انرژي آن كاسته و قدرتش فرسوده شود.

 

16- ترور شخصيت: در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است. در زماني كه نمي‏توان و يا نبايد فردي مورد ترور فيزيكي قرار گيرد با استفاده از نظام رسانه اي و انواع تاكتيك ها از جمله بزرگ نمايي، انسانيت‏زدايي و اهريمن سازي، پاره حقيقت گويي و... وي را ترور شخصيت مي كنند و از اين طريق باعث افزايش نفرت عمومي و كاهش محبوبيت وي مي شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامي نیز با استفاده از اين تاكتيك و بهره گيري از ابزار طنز، كاريكاتور، شعر، كليپ هاي كوتاه و... كه عموماً از طريق اينترنت و تلفن همراه ، پخش مي شود به ترور شخصيت برخي افراد سياسي و فرهنگي موجه و معتبر در نزد مردم مي پردازند.

 

17- تكرار: براي زنده نگه داشتن اثر يك پيام با تكرار زمان بندي شده، سعي مي كنند اين موضوع تا زماني كه مورد نياز هست زنده بماند. در اين روش با تكرار پيام، سعي در القاي مقصودي معين و جا انداختن پيامي در ذهن مخاطب دارند

 

18- توسل به ترس و ايجاد رعب: در اين تاكتيك از حربه تهديد و ايجاد رعب و وحشت ميان نيروهاي دشمن، به منظور تضعيف روحيه و سست كردن اراده آنها استفاده مي شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهديد و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنين القاء مي كنند كه خطرات و صدمه هاي احتمالي و حتي فراواني بر سر راه آنان ممكن كرده است و از اين طريق، آينده اي مبهم و توام با مشكلات و مصائب براي افراد ترسيم مي كنند.

 

19- مبالغه: مبالغه يكي از روشهايي است كه با اغراق كردن و بزرگ نمايي يك موضوع، سعي در اثبات يك واقعيت دارد. كارشناسان جنگ رواني، از اين فن در مواقع و وقايع خاص استفاده مي كنند. غربي ها همواره با انعكاس مبالغه آميز دستاوردهاي تكنولوژيك خود و اغراق در ناكامي هاي كشورهاي جهان اسلام سعي در تضعيف روحيه مسلمانان در تقابل با تمدن غربي دارند.

 

20- مغالطه: مغالطه شامل گزينش و استفاده از اظهارات درست يا نادرست، مشروح يا مغشوش و منطقي يا غيرمنطقي است، به اين منظور كه بهترين يا بدترين مورد ممكن را براي يك فكر، برنامه ، شخص يا محصول ارائه داد. متخصصين جنگ نرم، مغالطه را با «تحريف» يكسان مي دانند. اين روش ، انتخاب استدلال ها يا شواهدي است كه يك نظر را تاييد مي كند و چشم پوشي از استدلال ها يا شواهدي كه آن نظر را تائيد نمي كند

 

اصول و روش‏های مقابله با جنگ نرم

 

اما چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره‏گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم و یا از دامنه اثرات اجتماعی فرهنگی و سیاسی آن ها را کاست و یا از میان برد.

 

براي مقابله با جنگ نرم، نخست بايد ويژگي‌هاي اين نوع جنگ را آناليز كرده و خوب بشناسيم و بدانيم كه جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌هايي دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار مي‌گيرد، جان انسان‌ها، تجهيزات، امكانات و بناهاست كه معمولا در اين مواقع با استفاده از همين مسائلي كه مورد هدف قرار گرفته است، افكار عمومي عليه دشمن فعال مي‌شود، در حالي كه در جنگ نرم آن چه هدف قرار مي‌گيرد، افكار عمومي است.

 

براي دستيابي به اين هدف، بايد بيش از گذشته رسانه‌ها را مورد توجه قرار دهيم و افكار عمومي داخلي و جهاني را نسبت به دروغ‌پردازي رسانه‌هاي خارجي، آگاه كنيم.

 

اين دو مهم فقط با تقويت رسانه‌هاي خودي و تلاش براي بين‌المللي كردن اين رسانه‌ها، ميسر است. ديپلماسي رسانه‌اي در سياست خارجي هر كشور به دو صورت تحقق مي‌يابد؛ يكي مديريت رسانه‌ها توسط سازمان‌هاي ديپلماتيك رسمي كشور و ديگري به صورت خودجوش و در راستاي سياست‌هاي كلان كشورها.

 

هر ملتي و كشوري داراي منابع قدرت نرم است كه شناسايي و تقويت و سازماندهي آن ها مي تواند براساس يك طرح جامع تبديل به يك فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ايران را مي توانيم «ايدئولوژي اسلامي»، «قدرت نفوذ رهبري»، «حماسه‏آفريني‏ها» و «درجه بالاي وفاداري ملت به حكومت» برشمریم.

 

 

برخی راه‏های مقابله با جنگ نرم

 

 

1. گسترش دامنه و شمول فعاليت‏هاي فرهنگي.

 

2. افزايش محصولات فرهنگي تأثيرگذار بر جامعه و جوانان.

 

3. ایجاد راه‏های مشروع برای ارضاء نیازهای مردم.

 

4. استفاده از ديپلماسي عمومي.

 

5. استفاده از راهبردهاي ويژه در مورد اقوام و اقليت‏ها: اقليت‏هاي جامعه اغلب به سبب داشتن احساس نابرابري، مستعد مخالفت‏ورزي عليه نظام حاكم هستند و دشمنان فرامنطقه اي يكي از ميدان هاي فعاليت خود را در كشورهايي كه داراي تنوع قوميت هاست، قرار مي دهند. اما زماني كه نظام مستقر با انجام راهبردهاي مناسب در مناطق محروم و دور از مركز و اختصاص بودجه هاي لازم در قالب طرح هاي توسعه همه جانبه خصوصا طرح هاي اشتغال زا و به كارگيري مديريت هاي توانمند در اين مناطق و با روحيه جهادي و بسيجي مشغول خدمت به مردم شدند، مي توانند آن احساس را كم كنند يا از ميان بردارند.

 

6. عمليات رواني متقابل: در مقابله با جنگ نرم نبايستي منفعلانه عمل كرد. عاملان تهديد نرم از انواع تبليغات، فنون مجاب سازي روش هاي نفوذ اجتماعي و عمليات رواني به منزله روش هاي تغيير نگرش ها، باورها و ارزش هاي جامعه هدف استفاده مي كنند. انجام تبليغات هوشمندانه، سريع با قدرت منطق و انديشه و احاطه ذهني بر مخاطبان جنگ نرم مي تواند يكي از روش‏هاي مقابله باشد.

 

7. آگاهی‏بخشی عمومی.





تاريخ : یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

                                                     بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحيم‌‌
و الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا محمّد المصطفى و ءاله الأطيبين‌‌ و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين‌‌.
به شما ميهمانان عزيز خوشامد ميگويم و از خداوند عزيز و رحيم ميخواهم كه به اين تلاش جمعى بركت دهد و آن را گام مؤثرى در جهت بهروزى مسلمانان سازد. «انّه سميع مجيب«.
موضوع «بيدارى اسلامى» كه شما در اين اجلاس به آن خواهيد پرداخت، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامى است؛ پديده‌‌ى شگرفى است كه اگر باذن الله سالم بماند و ادامه يابد، قادر خواهد بود سربرآوردنِتمدن‌‌اسلامى را در چشم‌‌اندازى نه چندان دوردست، براى امت اسلامى و آنگاه براى جهان بشريت رقم زند.
آنچه امروز در برابر چشم ما است و هيچ انسان مطّلع و هوشمندى نميتواند آن را انكار كند، آن است كه اكنون اسلام از حاشيه‌‌ى معادلات اجتماعى و سياسى جهان خارج شده و در مركز عناصر تعيين‌‌كننده‌‌ى حوادث عالم، جايگاهى برجسته و نمايان يافته است و نگاه تازه‌‌اى را در عرصه‌‌ى زندگى و سياست و حكومت و تحولات اجتماعى عرضه ميكند؛ و اين در دنياى كنونى كه پس از شكست كمونيزم و ليبراليزم، دچار خلأ عميق فكرى و نظرى است، پديده‌‌اى مهم و پرمعنى به شمار ميرود. اين نخستين اثرى است كه حوادث سياسى و انقلابى در شمال آفريقا و منطقه‌‌ى عربى، در مقياس جهانى بر جاى گذاشته است، و خود مبشّر حقايق بزرگترى است كه در آينده اتفاق خواهد افتاد.
بيدارى اسلامى كه سخنگويان جبهه‌‌ى استكبار و ارتجاع حتّى از به زبان آوردن نام آن نيز پرهيز ميكنند و ميترسند، حقيقتى است كه اكنون تقريباً در سراسر دنياى اسلام ميتوان نشانه‌‌هاى آن را ديد. بارزترين نشانه‌‌ى آن، اشتياق افكار عمومى و بويژه در قشرهاى جوان، به احياء مجد و عظمت اسلام و آگاه شدن آنان از ماهيت نظام سلطه‌‌ى بين‌‌المللى و آشكار شدن چهره‌‌ى وقيح و ستمگر و مستكبر دولتها و كانونهائى است كه بيش از دويست سال شرق اسلامى و غيراسلامى را در زير پنجه‌‌هاى خونين خود فشرده و با نقاب تمدن و فرهنگ، هستى ملتها را دستخوش قدرت‌‌طلبىِ بيرحمانه و تجاوزگرانه‌‌ى خود كرده‌‌اند.
ابعاد اين بيدارى مبارك بسى گسترده و داراى امتدادى رمزگونه است؛ ولى آنچه از دستاوردهاى نقد آن در چند كشور شمال آفريقا ديده شد، ميتواند دلها را به نتائج بزرگ و شگرف آينده به اطمينان برساند. همواره تحقق معجزگون وعده‌‌هاى الهى، نشانه‌‌ى اميدبخشى است كه تحقق وعده‌‌هاى بزرگتر را نويد ميدهد. حكايت قرآن از دو وعده‌‌اى كه خداوند به مادر موسى  داد، نمونه‌‌اى از اين تاكتيك ربوبى است
در آن هنگامه‌‌ى دشوار كه فرمان به آب افكندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهى وعده فرمود كه: «انّا رادّوه اليك و جاعلوه من المرسلين».(1) تحقق وعده‌‌ى اول كه وعده‌‌ى كوچكتر و مايه‌‌ى دلخوشى مادر بود، نشانه‌‌ى تحقق وعده‌‌ى رسالت شد، كه بسى بزرگتر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فرددناه الى امّه كى تقرّ عينها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد الله حقّ».(2) اين وعده‌‌ى حق، همان رسالت بزرگ است كه پس از چند سال تحقق يافت و مسير تاريخ را تغيير داد.
نمونه‌‌ى ديگر، يادآورى قدرت فائقه‌‌ى الهى در سركوب مهاجمان به بيت شريف است، كه خداوند به وسيله‌‌ى پيامبر اعظم، براى تشويق مخاطبان، به امتثال امرِ: «فليعبدوا ربّ هذا البيت»(3) به كار ميبَرد و ميفرمايد: «أ لم يجعل كيدهم فى تضليل».(4)
يا براى تقويت روحى پيامبر محبوبش و باور وعده‌‌ى : «ما ودّعك ربّك و ما قلى»،(5) از يادآورى نعمت معجزگون : «أ لم يجدك يتيما فأوى. و وجدك ضالّا فهدى» بهره ميگيرد. و چنين نمونه‌‌هائى در قرآن بسيار است.
آن روز كه اسلام در ايران پيروز شد و توانست دژ آمريكا و صهيونيزم را در يكى از حساسترين كشورهاى اين منطقه‌‌ى بسيار حساس فتح كند، اهل عبرت و حكمت دانستند كه اگر صبر و بصيرت را به كار گيرند، فتوحات ديگر پى‌‌درپى فرا خواهد رسيد؛ و فرا رسيد
واقعيتهاى درخشان در جمهورى اسلامى كه دشمنان ما بدان اعتراف ميكنند، همه در سايه‌‌ى اعتماد به وعده‌‌ى الهى و صبر و مقاومت و استمداد از خداوند به دست آمده است. مردم ما همواره در برابر وسوسه‌‌ى ضعفائى كه در مقاطع اضطراب‌‌انگيز، نداى: «انّا لمدركون»(6) سر ميدادند، نهيب زده‌‌اند كه : «كلاّ انّ معى ربّى سيهدين».(7)
امروز اين تجربه‌‌اى گرانبهاء در دسترس ملتهائى است كه در برابر استكبار و استبداد قد علم كرده و توانسته‌‌اند حكومتهاى فاسد و گوش‌‌به‌‌فرمان و وابسته به آمريكا را سرنگون ساخته يا متزلزل كنند.
ايستادگى و صبر و بصر و اعتماد به وعده‌‌ى: «و لينصرنّ الله من ينصره انّ الله لقوىّ عزيز»(8) خواهد توانست اين مسير افتخار را تا رسيدن به قله‌‌ى تمدن اسلامى، در برابر امت اسلامى هموار كند.
اكنون در اين جلسه‌‌ى مهم كه جمعى از علماى امت از كشورها و مذاهب گوناگون اسلامى در آن حضور يافته‌‌اند، شايسته ميدانم به بيان چند نكته‌‌ى لازم در مسائل بيدارى اسلامى بپردازم:
اولين مطلب آن است كه نخستين امواج بيدارى در كشورهاى اين منطقه كه همزمان با آغاز ورود پيشقراولهاى استعمار آغاز شد، غالباً به وسيله‌‌ى علماى دين و مصلحان دينى پديد آمد. نام رهبران و شخصيتهاى برجسته چون سيدجمال‌‌الدين و محمد عبده و ميرزاى شيرازى و آخوند خراسانى و محمود الحسن و محمدعلى و شيخ فضل‌‌الله و حاج آقا نورالله و ابوالاعلى مودودى و دهها روحانى معروف بزرگ و مجاهد و متنفذ از كشورهاى ايران و مصر و هند و عراق در صفحات تاريخ براى هميشه ثبت و ضبط است.
در دوران معاصر هم نام درخشان «امام خمينى» عظيم چون ستاره‌‌ى پرفروغى بر تارك انقلاب اسلامى ايران ميدرخشد. در اين ميان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غيرمعروف نيز، امروز و ديروز، نقش‌‌آفرين حوادث اصلاحىِ بزرگ و كوچك در كشورهاى گوناگون بوده‌‌اند. فهرست مصلحان دينى از قشرهاى غيرروحانى همچون حسن‌‌البناء و اقبال لاهورى نيز بلند و اعجاب‌‌انگيز است.
روحانيان و رجال دين‌‌شناس كمابيش در همه جا مرجع فكرى و سنگ صبور روحى مردم بوده‌‌اند و هرجا كه در هنگامه‌‌ى تحولات بزرگ، در نقش هدايتگر و پيشرو ظاهر شده و در پيشاپيش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حركت كرده‌‌اند، پيوند فكرى ميان آنان و مردم افزايش يافته و انگشت اشاره‌‌ى آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. اين به همان اندازه كه براى نهضت بيدارى اسلامى داراى سود و بركت است، براى دشمنان امت و كينه‌‌ورزان با اسلام و مخالفان حاكميت ارزشهاى‌‌اسلامى ، دغدغه‌‌آفرين و نامطلوب است و سعى ميكنند اين مرجعيت فكرى را از پايگاه‌‌هاى دينى سلب كرده و قطبهاى جديدى براى آن بتراشند؛ كه به تجربه دريافته‌‌اند كه با آنان ميتوان بر سر اصول و ارزشهاى ملى  براحتى معامله كرد! چيزى كه در مورد عالمان باتقوا و رجال دينىِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
اين، وظيفه‌‌ى عالمان دين را سنگين‌‌تر ميكند. آنها بايد با هوشيارى و دقت فراوان، و با شناخت شيوه‌‌ها و ترفندهاى فريبنده‌‌ى دشمن، راه نفوذ را بكلى ببندند و فريب دشمن را ناكام كنند. نشستن بر سفره‌‌ى رنگين متاع دنيا، از بزرگترين آفتها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمك‌‌گير شدن در برابر طاغوتهاى شهوت و قدرت، خطرناك‌‌ترين عامل جدائى از مردم و از دست دادن اعتماد و صميميت آنها است. منيّت و قدرت‌‌طلبى كه سست‌‌عنصران را به گرايش به سوى قطبهاى قدرت فرا ميخواند، بستر آلودگى به فساد و انحراف است. اين آيه‌‌ى قرآن  را همواره بايد در گوش داشته باشند كه: «تلك الدّار الأخرة نجعلها للّذين لايريدون علوّا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتّقين».(9)
امروز در دوران حركتهاى اميدبخش بيدارى اسلامى، گاه صحنه‌‌هائى ديده ميشود كه نمايشگر تلاش عمله‌‌ى آمريكا و صهيونيسم براى تراشيدن مرجعيتهاى فكرىِ نامطمئن از يك سو، و تلاش قارونهاى شهوتران براى كشاندن اهل دين و تقوا بر سر بساط مسموم و آلوده‌‌ى خود، از سوى ديگر است. علماى دين و رجال ديندار و دين‌‌مدار، بايد بشدت مراقب و دقيق باشند.
 دومين نكته، لزوم ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى در كشورهاى مسلمان است؛ نقطه‌‌ى متعالى و والائى كه بيدارى ملتها را بايد سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائى اين نقطه است كه ميتوان نقشه‌‌ى راه را ترسيم كرد و هدفهاى ميانى و نزديك را در آن مشخص نمود.
 اين هدف نهائى نميتواند چيزى كمتر از «ايجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همه‌‌ى ابعاض خود در قالب ملتها و كشورها، بايد به جايگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست يابد. شاخصه‌‌ى اصلى و عمومى اين تمدن، بهره‌‌مندى انسانها از همه‌‌ى ظرفيتهاى مادى و معنوى‌‌اى است كه خداوند براى تأمين سعادت و تعالى آنان، در عالم طبيعت و در وجود خود آنان تعبيه كرده است. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبه‌‌نوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژه‌‌خوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصه‌‌هاى گوناگون، ازعلوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى، و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانه‌‌هاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بين‌‌الملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدن‌‌سازى است.
تجربه نشان داده است كه اينها همه، كارهاى ممكن و در دسترس توانائيهاى جوامع ما است. نبايد با نگاه شتابزده يا بدبينانه به اين چشم‌‌انداز نگريست. بدبينى به توانائيهاى‌‌خود، كفران نعمت الهى است؛ و غفلت از امداد الهى و كمك سنتهاى آفرينش، فرو لغزيدن به ورطه‌‌ى: «الظّانّين بالله ظنّ السّوء»(10) است. ما ميتوانيم حلقه‌‌ى انحصارات علمى و اقتصادى و سياسىِ قدرتهاى سلطه‌‌گر را بشكنيم و امت اسلامى را پيشروِ احقاق حق اكثريت ملتهاى جهان كه اينك مقهور اقليت مستكبرند، باشيم.
تمدن اسلامى ميتواند با شاخصه‌‌هاى ايمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، انديشه‌‌ى پيشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامى و به همه‌‌ى بشريت هديه دهد و نقطه‌‌ى رهائى از جهان‌‌بينى مادى و ظالمانه و اخلاقِ به لجن كشيده‌‌اى كه اركان تمدن امروزىِ غربند، باشد.
مطلب سوم آن است كه در نهضتهاى بيدارى اسلامى بايد تجربه‌‌ى تلخ و دهشتناك تبعيت از غرب در سياست و اخلاق و رفتار و سبك زندگى، مورد توجه دائم باشد. كشورهاى مسلمان در بيش از يك قرن تبعيت از فرهنگ و سياست دولتهاى مستكبر، به آفات مهلكى همچون وابستگى و ذلت سياسى، فلاكت و فقر اقتصادى، سقوط فضيلت و اخلاق، عقب‌‌ماندگى خجلت‌‌آور علمى، دچار شدند؛ و اين در حالى بود كه امت اسلامى از سابقه‌‌اى افتخارانگيز در همه‌‌ى اين عرصه‌‌ها برخوردار بود.
اين سخن را نبايد به معنى دشمنى با غرب دانست. ما با هيچ گروهى از انسانها به خاطر تمايز جغرافيائى، دشمنى نداريم. ما از على (عليه‌‌السّلام) آموخته‌‌ايم كه در باره‌‌ى انسانها فرمود : «امّا اخ لك فى الدّين او نظير لك فى الخلق».(11) ادعانامه‌‌ى ما، عليه ظلم و استكبار، و تحكّم و تجاوز، و فساد و انحطاط اخلاقى و عملى است كه از سوى قدرتهاى‌‌استعمارى  و استكبارى بر ملتهاى ما وارد شده است. هم‌‌اكنون نيز تحكّمها و دخالتها و زورگوئيهاى آمريكا و برخى دنباله‌‌روانش در منطقه را در كشورهائى كه نسيم بيدارى در آنها به طوفان قيام و انقلاب بدل شده است، مشاهده ميكنيم.
وعده‌‌ها و وعيدهاى آنان نبايد در تصميمها و اقدامهاى نخبگان سياسى و در حركت عظيم مردمى اثر بگذارد. در اينجا نيز بايد از تجربه‌‌ها درس بياموزيم. آنها كه در طول ساليان به وعده‌‌هاى آمريكا دل خوش كرده و ركون به ظالم را مبناى مشى و سياست خود ساختند، نتوانستند گرهى از كار ملت خود بگشايند، يا ستمى را از خود يا ديگران برطرف كنند. آنها با تسليم در برابر آمريكا نتوانستند از ويرانىِ حتّى يك خانه‌‌ى فلسطينى در سرزمينى كه متعلق به فلسطينيان است، جلوگيرى كنند. سياستمداران و نخبگانى‌‌كه فريفته‌‌ى  تطميع يا مرعوب تهديد جبهه‌‌ى استكبار شوند و فرصت بزرگ بيدارى اسلامى را از دست دهند، بايد از اين تهديد الهى بيمناك باشند كه فرمود: «أ لم تر الى الّذين بدّلوا نعمت الله كفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم يصلونها و بئس القرار».(12)
نكته‌‌ى چهارم آن است كه امروز يكى از خطرناك‌‌ترين چيزهائى كه نهضت بيدارى اسلامى را تهديد ميكند، اختلاف‌‌افكنى و تبديل اين نهضتها به معارضه‌‌هاى خونين فرقه‌‌اى و مذهبى و قومى و ملّى است. اين توطئه هم‌‌اكنون از سوى سرويسهاى جاسوسى غرب و صهيونيزم، با كمك دلارهاى نفتى و سياستمداران خودفروخته، از شرق آسيا تا شمال آفريقا و بويژه در منطقه‌‌ى‌‌عربى ، با جد و اهتمام دنبال ميشود و پولى كه ميتوانست در خدمت بهروزى خلق خدا باشد، خرج تهديد و تكفير و ترور و بمبگذارى و ريختن خون مسلمانان و برافروختن آتش كينه‌‌هاى درازمدت ميگردد. آنها كه قدرت يكپارچه‌‌ى اسلامى را مانع هدفهاى خبيث خود ميدانند، دامن‌‌زدن به اختلافها در درون امت اسلامى را آسانترين راه براى مقصود شيطانى خود يافته‌‌اند و تفاوتهاى نظرى در فقه و كلام و تاريخ و حديث را - كه طبيعى و اجتناب‌‌ناپذير است - دستاويز تكفير و خونريزى و فتنه و فساد ساخته‌‌اند.
نگاه هوشمندانه به صحنه‌‌ى درگيريهاى داخلى، دست دشمن را در پس اين فاجعه‌‌ها بروشنى نشان ميدهد. اين دست غدّار، بى‌‌شك از جهلها و عصبيتها و سطحى‌‌نگرى‌‌ها در ميان جوامع ما بهره‌‌بردارى ميكند و بر روى آتش، بنزين ميريزد. وظيفه‌‌ى مصلحان و نخبگان دينى و سياسى در اين ماجرا بسيار سنگين است
اكنون ليبى به گونه‌‌اى، مصر و تونس به گونه‌‌اى، سوريه به گونه‌‌اى، پاكستان به گونه‌‌اى، و عراق و لبنان به گونه‌‌اى درگير يا در معرض اين شعله‌‌هاى خطرناكند. بايد بشدت مراقب و در پى علاج بود. ساده‌‌انديشى است كه اين همه را به عوامل و انگيزه‌‌هاى عقيدتى و قومى نسبت دهيم. تبليغات غرب و رسانه‌‌هاى منطقه‌‌اىِ وابسته و مزدور، جنگ ويرانگر در سوريه را نزاع شيعه و سنّى وانمود ميكند و حاشيه‌‌ى امنى براى صهيونيستها و دشمنان مقاومت در سوريه و لبنان پديد مى‌‌آورد. اين در حالى است كه دو طرف نزاع در سوريه، نه سنّى و شيعه، بلكه طرفداران مقاومت ضدصهيونيستى و مخالفان آنند. نه دولت سوريه يك دولت شيعى، و نه معارضه‌‌ى سكولار و ضد اسلامِ آن يك گروه سنّى‌‌اند. تنها هنر گردانندگان اين سناريوى فاجعه‌‌آميز آن است كه توانسته‌‌اند از احساسات مذهبىِ ساده‌‌انديشان در اين آتش‌‌افروزى مهلك استفاده كنند. نگاه به صحنه و دست‌‌اندركاران سطوح مختلف آن، ميتواند مسئله را براى هر انسان منصفى روشن كند.
اين موج تبليغات در مورد بحرين نيز به گونه‌‌اى ديگر به دروغ و فريب سرگرم است. در بحرين، اكثريتى مظلوم كه سالهاى متمادى است از حق رأى و ديگر حقوق اساسى‌‌يك ملت، محرومند، به مطالبه‌‌ى حق خود برخاسته‌‌اند. آيا چون اين اكثريتِ مظلوم شيعه‌‌اند و حكومت جبارِ سكولار، متظاهر به سنى‌‌گرى است، بايد اين را نزاع شيعه و سنّى دانست؟ استعمارگران اروپائى و آمريكائى و همپياله‌‌هاى آنان در منطقه البته ميخواهند چنين وانمود كنند، ولى آيا  اين حقيقت است؟
اينها است كه علماى دين و مصلحان منصف را به تأمل و دقت و احساس مسئوليت فرا ميخواند و شناختن هدفهاى دشمنان در عمده كردن اختلافات مذهبى و قومى و حزبى را بر همه فرض ميسازد.
نكته‌‌ى پنجم آن است كه درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئله‌‌ى فلسطين جستجو كرد. از 60 سال پيش تاكنون داغى‌‌بزرگتر از غصب كشور فلسطين بر دل امت اسلامى  نهاده نشده است. فاجعه‌‌ى فلسطين از روز اوّل تاكنون، تركيبى از كشتار و ترور و ويرانگرى و غصب و تعرض به مقدسات اسلامى بوده است. وجوب ايستادگى و مبارزه در برابر اين دشمن حربى و غاصب، مورد اتفاق همه‌‌ى مذاهب اسلامى و محلّ اجماع همه‌‌ى جريانات صادق و سالمِ ملّى بوده است. هر جريانى در كشورهاى اسلامى كه اين وظيفه‌‌ى دينى و ملى را به ملاحظه‌‌ى خواست تحكّم‌‌آميز آمريكا يا به بهانه‌‌ى توجيه‌‌هاى غيرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نبايد انتظار داشته باشد كه به چشم وفادارى به اسلام يا صداقت در ادعاى ميهن‌‌دوستى به او نگريسته شود. اين يك محك است. هر كس شعار آزادى قدس شريف و نجات ملت فلسطين و سرزمين فلسطين را نپذيرد يا به حاشيه ببرد و به جبهه‌‌ى مقاومت پشت كند، متهم است. امت اسلامى بايد در همه جا و همه وقت، اين معيار و شاخصِ نمايان و اساسى را در مدنظر داشته باشد.
ميهمانان عزيز! برادران و خواهران!
كيد دشمن را هرگز از نظر دور مداريد. غفلت ما براى دشمنان ما فرصت‌‌آفرين است. درس على(عليه‌‌السّلام) به ما اين است كه: «من نام لم ينم عنه».(13) تجربه‌‌ى ما در جمهورى اسلامى در اين زمينه نيز عبرت‌‌آموز است. با پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، دولتهاى مستكبر غربى و آمريكا كه مدتهاى مديد پيش از آن، طاغوتهاى ايرانى را در مشت خود گرفته و سرنوشت سياسى و اقتصادى و فرهنگى كشورمان را رقم ميزدند و نيروى پرقدرت ايمان اسلامى در درون جامعه را دست‌‌كم گرفته و از توان بسيج و هدايت اسلام و قرآن بى‌‌خبر مانده بودند، ناگهان به غفلت خود پى بردند و دستگاههاى‌‌حاكميتى  و سرويسهاى اطلاعاتى و اتاقهاى فرمان آنان به كار افتادند تا شكست فاحش خود را جبران كنند
انواع توطئه‌‌ها و ترفندها را در اين سى‌‌وچند سال از آنان ديده‌‌ايم. چيزى كه مكر آنان را نقش بر آب كرده است، در اصل دو عامل اساسى است: ايستادگى بر سر اصول اسلامى، و حضور مردم در صحنه. اين دو عامل در همه جا كليد فتح و فرج است. عامل اوّل به وسيله‌‌ى ايمان صادقانه به وعده‌‌ى الهى، و عامل دوم به بركت تلاش مخلصانه و تبيين صادقانه تضمين ميشود. ملتى كه صدق و صميميت پيشوايان را باور كند، صحنه را از حضور پر بركت خود رونق ميبخشد؛ و هر جا كه ملت با عزم راسخ در صحنه بماند، هيچ قدرتى توان شكست دادن آن را نخواهد داشت. اين تجربه‌‌ى موفقى براى همه‌‌ى ملتهائى است كه با حضور خود بيدارى اسلامى را رقم زدند.
از خداوند متعال هدايت و دستگيرى و كمك و رحمتش را براى شما و همه‌‌ى ملتهاى مسلمان مسئلت ميكنم.
والسّلام عليكم و رحمةالله‌‌ و بركاته





تاريخ : یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری
                                               بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمد ‌لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الطّیبین الطّاهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّة‌الله فی الأرضین. السّلام علی الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة بنت رسول الله صلّی الله علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها.
به همه‌ی برادران و خواهران عزیزی كه در این محفلِ گرم و پرشور حضور یافته‌اند، سلام و تبریك عرض میكنم و خدا را از اعماق دل سپاسگزارم كه فرصت عنایت كرد و مهلت داد تا یك‌ بار دیگر و یك سال دیگر و یك نوروز دیگر، در جوار بارگاه ملكوتی حضرت ابا الحسن الرّضا (علیه ءالاف التّحیّة و السّلام) در جمع شما مردم عزيز مشهد و زوار محترمی كه از اكناف كشور حضور دارند، امكان و توفيق ملاقات و ديدار پيدا كنم و با شما درباره‌ی مسائل جاری و مهم  كشور سخن بگويم. از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه دل ما را و زبان ما را هدايت فرمايد و آنچه مورد رضای او است، بر قلب و زبان ما جاری شود. اين هم يك توفيق بزرگی است كه در عيد نوروز، در كنار شادی‌ها و زيبائی‌هائی كه در طبيعتِ نوروز وجود دارد، اين فرصت، هر ساله برای ما دست ميدهد كه در چنين روزی در جمع شما مردم، به مسائل كشور و ارزيابی وضع كنونی خود و نگاه به گذشته و آينده‌ی خود بپردازيم؛ با يك نگاه اجمالی، وضع دخل و خرج يكساله‌ی خودمان را در ابعاد كلان ملی بررسی كنیم، محاسبه كنیم؛ محاسبه‌ی نفس ملی، محاسبه‌ی نفس عمومی. همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبه‌ی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»؛[۱] باید محاسبه‌ی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبه‌ی ملی هم یك كار با‌اهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم.
برادران و خواهران عزیز توجه كنند كه ما ملت ایران، فقط خودمان نیستیم كه به مسائل خودمان نگاه میكنیم و آن را تقویم و ارزیابی میكنیم؛ كسان دیگری هم هستند كه كار ما را مورد مطالعه قرار میدهند؛ درباره‌ی مسائل ما، كارهای ما، اقدامات ما قضاوت ميكنند و نظر ميدهند. ملتهائی هستند كه از تجربه‌های ما استفاده ميكنند، بعضِ ديگری هستند كه به مطالعه‌ی اوضاع ملت ايران اشتغال دارند؛ از پيشرفتهای ما خرسند ميشوند، از موفقيتهای ما خوشحال ميشوند؛ ما اگر پيروزی به دست بياوريم، آنها احساس پيروزی ميكنند؛ اگر تلخی و تلخكامی در كار ما باشد، آنها تلخكام ميشوند. كسان ديگری هم در دنيا هستند كه كار ما را زير ذره‌بين دارند، كار ما را مطالعه ميكنند؛ آنها بعكس، از لغزشهای ما خوشحال ميشوند، از موفقيتهای ما احساس دلتنگی ميكنند، بدخواه ملت ايرانند؛ اينها هم كار ما را زير نظر دارند. اينها عمدتاً كسانی هستند كه در طول سالهای متمادی همه چيز اين كشور در اختيار آنها بوده است، بر همه‌ی امور كشور ما مسلط بودند؛ انقلاب آمده است دست اینها را كوتاه كرده؛ لذا با انقلاب بدند، با مردم انقلابی بدند، با حكومت انقلابی بدند، با نظام انقلابی دشمنند. بنابراین ما زیر نظر جامعه‌ی بزرگی از آحاد بشر هستیم؛ كار ما را نگاه میكنند، عمل ما را میسنجند.
بنابراین ما كه به عملكرد خودمان و برنامه‌ی گذشته و آینده‌ی خودمان نگاه میكنیم، نگاهمان بايد واقع‌بینانه باشد؛ ارزیابی ما ارزیابی درستی باشد. بعضی از مردمِ خود ما وقتی به اوضاع كشور نگاه میكنند، فقط ضعفها را می‌بینند؛ گرانی را می‌بینند، افت تولید در برخی از واحدهای تولیدی كشور را می‌بینند، فشارهای دشمنان را می‌بینند. این نگاه، نگاه ناقصی است. بنده نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع كشور و اوضاع ملتمان نگاه میكنم، یك میدان عظیم پرچالشی را مشاهده میكنم كه ملت ایران در این میدان، به رغم دشمنان، سربلند و پيروز ظاهر شده است.
ضعفها هست، مشكلات هست؛ در مجموعه‌ی حوادث و رويدادهای كشور، تلخی‌ها و تلخكامی‌هائی وجود دارد؛ ولی كسانی از قدرتمندان مادی عالم، با همه‌ی وجود تلاش كردند كه ملت ايران را فلج كنند؛ اين را به زبان آوردند. آن خانم بی‌كفايتی كه مسئوليت سياست خارجی كشور آمريكا را بر عهده داشت، سينه‌اش را سپر كرد و گفت ميخواهيمتحريمهائی در مورد جمهوری اسلامی اعمال كنيم كه ايران فلج شود! اين را صريحاً به زبان آوردند. و حالا عرض خواهم كرد كه فعاليتها و اقدامهاي  آنها چه بود و چه شد و به كجا انجاميد. بنابراين از يك طرف، تلاش دشمن است در اين عرصه‌ی عظيم و ميدان بزرگی كه ملت ايران در آن به چالش و مقابله با دشمن سرگرم است؛ از طرف ديگر، وجود دستاوردهایبزرگی است كه نشان‌دهنده‌ی ظرفيت و قدرت و هوشمندی اين ملت بزرگ است. وقتی انسان اين صحنه را ملاحظه ميكند، مثل صحنه‌ی هماورديِ ورزشكاران قدرتمندی است كه زحمت و تلاش و كوشش و خستگی در آن هست، اما يك قهرمان، در اين ميدان موفق ميشود، پيروز ميشود؛ همه او را تحسين ميكنند و آفرين ميگويند. اين قهرمان در اين صحنه‌ی عظيمی كه در مقابل چشم ما است، ملت ايران است. هر كس اين صحنه را درست ببيند و درست مطالعه كند، به ملت ايران‌ آفرين ميگويد؛ همچنان كه ما امروز صدای آفرين هوشمندان نكته‌بين دنيا را ميشنويم كه از ميان همان كشورهائی كه دشمن و بدخواه ملت ايرانند، نخبگان سياسی، نخبگان دانشگاهی، افراد دنيا‌ديده و مجرب كه اوضاع را زير نظر دارند،  به ملت ايران آفرين ميگويند. اين عرصه‌ای است كه در مقابل چشم ما است. بنابراين نگاه كردن و فقط به ضعفها چشم دوختن، غلط است. بايد ديد مجموعه‌ی اين تلاشها در سطح كشور چگونه انجام ميگيرد و به چه سرانجامی منتهی ميشود. با اين ديد وقتی به صحنه نگاه كنيم، بايد به ايران و ايرانيِ مسلمان آفرين بگوئيم.
گفتيم بعضی‌ها از پيشرفت ملت ايران غمگين و ناراحت ميشوند. اينها چه كسانی هستند؟ اين را بعد عرض خواهم كرد. دشمنانی كه مايل نيستند پيشرفت و ترقی و رشد همه‌جانبه‌ی ملت ايران را ببينند، دو كار عمده در برنامه‌ی آنها وجود دارد: يكی اين كه تا آنجائی كه بتوانند، مانع‌تراشی كنند كه ملت نتواند به اين پيشرفتها و رشد دست پيدا كند؛ با تحريم، با تهديد، با مشغول كردن مديران به كارهای درجه‌ی دو و فرعی، به منعطف كردن حواس ملت بزرگ ايران و نخبگان كشور به كارهائی كه در فهرست كارهای اصلی آنها قرار ندارد؛ يعنی مانع شدن عملی.
كار دوم اين است كه در تبليغاتِ خودشان پيشرفتها را انكار كنند. امروز یك شبكه‌ی تبلیغاتیِ بسیار عظیم با هزاران رسانه از انواع گوناگون رسانه‌ها در دنیا مشغول به كار است، برای اینكه اثبات كند كه در ملت ایران، در كشور ایران پیشرفتی صورت نمیگیرد؛ پیروزی‌های ملت را انكار كنند؛ اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده كنند و در مقابل چشم همه قرار دهند؛ اما قوّتها و نقاط جوشش را ــ كه در سراسر كشور و در هر گوشه و كنار، خود را به انسانهای منصف نشان میدهند ــ از چشمها پنهان كنند.
رئیس جمهور آمریكا در نطق رسمی، از مشكلات اقتصادی ایران حرف میزند؛ مثل اینكه از پیروزی خود دارد صحبت میكند؛ كه بله، در ایران پول ملی افت كرده است، مشكلات اقتصادی اینچنین و آنچنان است. البته او به قوّتهای این ملت، به تلاشهای مثبت و سازنده‌ای كه در این كشور دارد انجام میگیرد، به پیروزی‌های بزرگ این ملت اشاره‌ای نكرده است و هرگز نخواهد كرد. سی سال است كه ما با چنین چالشی مواجه‌ایم ــ كه من در ارزیابی این سی سال، بعداً یك كلمه عرض خواهم كرد ــ اما چالشی كه ملت ایران با آن مواجه است و دشمنانی ــ هم در عمل و هم در تبليغات ــ كوشش ميكنند مانع بروز و ظهور رشد چشمگير كشور ايران كه در سايه‌ی اسلام زندگی ميكند، بشوند، امروز چند برابر است.
سال ۹۱  كه گذشت، يكی از سالهای بسيار پر كار برای دشمنان ما در اين زمينه بود. آنها گفتند ميخواهيم ملت ايران را با تحريمها فلج كنيم. اگر جمهوری اسلامی سر پا باشد، با‌نشاط باشد، رو به پيشرفت باشد، آنها در دنيا بی‌آبرو ميشوند؛ لذا اگر ميتوانند، بايد نگذارند؛ و اگر كار از دستشان خارج شد، لااقل در تبليغات جور ديگری اين مطلب را منعكس و وانمود كنند. اينها اين دو كار را امروز با شدت بيشتری انجام ميدهند؛ هم ممانعت عملی ــ با فشار، با تهديد، با تحريم و امثال اينها ــ هم با تلاش تبليغاتی برای كوچك نشان دادن نقطه‌های قوّت، و بزرگ نشان دادن نقطه‌های ضعف.
عرض كرديم دشمنانی هستند. اين دشمنان چه كسانی هستند؟ لانه‌ی اصلی توطئه عليه ملت ايران كجاست؟ پاسخ به اين سؤال، دشوار نيست. امروز سی و چهار سال است كه هرگاه نام «دشمن» برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريكا ميشود. خوب است دولتمردان آمريكا به اين نكته توجه كنند و اين را بفهمند كه ملت ايران در طول اين سی و چند سال چيزهائی ديده است، مراحلی را گذرانده است، كه تا ميگويند دشمن، ذهن ملت ايران متوجه به آمريكا ميشود. اين مسئله‌ی بسيار مهمی است برای يك دولتی كه ميخواهد در دنيا با آبرو زندگی كند؛ اين مسئله، مسئله‌ی قابل توجه و قابل دقتی است؛ بايد روی اين مسئله تكيه كنند. مركز توطئه اينجا است، اساس دشمنی اينجا است.
البته دشمنهای ديگری هم هستند كه ما اينها را در درجه‌ی اول و در رديف اول به حساب نمی‌‌آوريم: دشمن صهيونيستی هم هست، منتها رژيم صهيونيستی در قواره و اندازه‌ای نيست كه در صف دشمنان ملت ايران به چشم بيايد. گاهی سردمداران رژيم صهيونيستی، ما را تهديد هم ميكنند؛ تهديد به حمله‌ی نظامی ميكنند؛ اما به‌نظرم خودشان هم ميدانند، و اگر نميدانند، بدانند كه اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تل‌آويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد. دولت انگليسِ خبيث هم با ملت ايران دشمنی ميكند؛ اين هم يكی از دشمنان سنتی و قديمی ملت ايران است؛ منتها دولت انگليس نقش مكمل آمريكا را در اين ميدان بازی ميكند. خود دولت انگليس استقلالی ندارد كه انسان او را يك دشمن مستقلی به حساب بياورد؛ دنباله‌روِ آمريكا است.
بعضی از دولتهای ديگر هم دشمنی‌هائی دارند. من اينجا مناسب ميدانم كه بگويم مسئولين دولت فرانسه هم در چند سال اخير دشمنی‌های آشكاری با ملت ايران كرده‌اند؛ اين يك ناهوشمندی از سوی دولتمردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سياستمدار عاقل، هرگز نبايد انگيزه‌ی اين را داشته باشد كه موجودی را كه دشمن او نيست، تبديل به دشمن كند. ما با دولت فرانسه، با كشور فرانسه مشكلی نداشتيم؛ نه در طول تاريخ مشكلی داشتيم، نه در دوران حاضر؛ اما سياست غلط از زمان ساركوزی ــ كه دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این كار غلطی است، كار غیرمدبرانه و غیرعاقلانه‌ای است، كار ناهوشمندانه‌ای است.
آمریكائی‌ها وقتی حرف میزنند، میگویند "جامعه‌ی جهانی". اسم چندتا كشور را گذاشته‌اند «جامعه‌ی جهانی»؛ كه در رأس آنها آمریكا است، دنبال سرش هم صهیونیستها و دولت انگلیس و بعضی از دولتهای خرده‌ریز دیگر است! جامعه‌ی جهانی به هیچ وجه در صدد دشمنی با ایران و ایرانی و ایران اسلامی نیست.
خب، حالا كه بنا است به سال ۹۱ نگاه كنیم، این را بگوئیم كه از اول سال ۹۱ آمریكائی‌ها برنامه‌های جدید خودشان را شروع كردند؛ با اینكه در زبان اظهار دوستی كردند، گاهی با ما اظهار دوستی كردند ــ در نامه و پیغام و امثال اینها ــ گاهی در رسانه‌ها با ملت ایران اظهار دوستی كردند، اما برخلاف این اظهارات غیرواقعی، در عمل سعی كردند نسبت به ایران و ملت ایران سختگیری كنند؛ تحریمهای شدیدی را از اوائل سال ۹۱ گذاشتند ــ تحریم نفت، تحریم بانك و مبادلات بانكی و پولی بین جمهوری اسلامی و كشورهای دیگر ــ كارهای زیادی هم در این زمینه انجام دادند.
اين هم يكی از آن لطائف عالم است كه آمريكائی‌ها دشمنی ميكنند، ميگويند شما نفهميد كه ما با شما دشمنيم؛ مخالفت و عناد ميورزند، متوقعند كه ملت ايران نفهمد كه آنها معاندند و دشمنی ميكنند! اين سياست از اواخر دوران بوش در مقابل ايران شروع شده است، امروز هم متأسفانه همان سياست را دولتمردان آمريكا ادامه ميدهند؛ همان پنجه‌ی چدنيِ زير دستكش مخملی. من چند سال پيش اينجا در جوار بقعه‌ی ‌علی‌بن‌موسی‌الرضا (عليه السّلام) در همين سخنرانيِ اول فروردين گفتم مراقب باشيد اظهار محبت شما، اظهار دوستی و موافقت شما به معنای اين نباشد كه دستكش مخملی بر روی پنجه‌ی چدنی كشيديد و ميخواهيد تظاهر به دوستی كنيد، اما در باطن دشمنی ميكنيد. آمريكائی‌ها برای متوقف كردن فروش نفت و انتقال پول ايران، مأمور ويژه فرستادند. از آمريكا افراد برجسته و خاصی را مأمور  كردند كه با كشورها تماس بگيرند، به كشورها مسافرت كنند؛ حتّی با سران شركتها صحبت كنند برای اينكه ارتباطات و اتصالات اقتصادی مربوط به نفت را با جمهوری اسلامی پيگيری نكنند؛ آنها را مجازات كنند به خاطر اين كه با جمهوری اسلامی ارتباط مالی دارند، ارتباط پولی دارند، يا معامله در مورد نفت دارند؛ اين كار را از اول سال ۹۱ و بخصوص از مرداد، با شدتِ تمام شروع كردند. انتظار داشتند ايران در مقابل اين حركتِ برنامه‌ريزی شده كه با شدت دنبال هم ميكردند، دست از فعاليتهای رشديابنده‌ی علميِ خود بردارد و تسليم زورگوئی‌های آمريكا شود.
البته من اين را بگويم ــ اين را يك بار ديگر هم چند ماه قبل از اين گفتم ــ كه آمريكائی‌ها اظهار خوشحالی كردند و  گفتند كه فلانی اعتراف كرد كه تحريمها اثر گذاشته. بله، تحريمها بی‌اثر نبود؛ ميخواهند خوشحالی كنند، بكنند. تحريمها بالاخره اثر گذاشت؛ اين هم يك اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار اين اشكال است كه وابسته‌ی به نفت است. ما بايد اقتصاد خودمان را از نفت جدا كنيم؛ دولتهای ما در برنامه‌های اساسيِ خودشان اين را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود و به مسئولان گفتم  كاری كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاههای نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان "تكنوكرات" لبخند انكار زدند كه مگر ميشود؟! بله، ميشود؛ بايد دنبال كرد، بايد اقدام كرد، بايد برنامه‌ريزی كرد. وقتی برنامه‌ی اقتصادی يك كشور به يك نقطه‌ی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه‌ی خاص تمركز پيدا ميكنند. بله، تحريمها اثر گذاشت، منتها نه آن اثری را كه دشمن ميخواست؛ كه من حالا اين مسئله را شرح خواهم داد. اين در مورد كار اقتصادی بود.
در عرصه‌ی سياسی هم در طول سال ۹۱ سعی كردند ايران اسلامی را به تعبير خودشان در دنيا منزوی كنند؛ يعنی دولتها را در رابطه‌شان و در نگاهشان به جمهوری اسلامی دچار تزلزل كنند و نگذارند جمهوری اسلامی سياستهای خود را در سطح منطقه، در سطح جهان و در سطح كشورِ خود گسترش دهد و اعمال كند. اين كار با شكست كامل روبه‌رو شد. در مسائل بين‌المللی سعی اينها اين بود كه ما چون اجلاس غيرمتعهدها را در تهران داشتيم، كاری كنند كه اين اجلاس سست و سبك برگزار شود؛ همه شركت نكنند، يا شركت فعال نكنند. درست عكس آنچه كه آنها ميخواستند، اتفاق افتاد. دو ثلث ملتهای جهان عضو جنش غيرمتعهدها هستند. سران كشورها در تهران شركت كردند، ‌مسئولان بلندپايه شركت كردند. همه ايران را تحسين كردند، همه از پيشرفتهای علمی و فنّاوری و اقتصادی كشور اظهار شگفتی كردند. همه در مقابل ملت ايران احساس تمجيد و تحسين كردند؛ اين را به ما هم گفتند، در مصاحبه‌هايشان هم گفتند؛ به كشورهايشان هم كه برگشتند، اين را همه تصديق كردند. درست نقطه‌ی مقابل آنچه كه دشمنان ملت ايران ميخواستند، اتفاق افتاد؛ نتوانستند تأثير بگذارند.
در زمینه‌ی سیاست داخلی، هدف آنها از این تحریمها این بود كه ملت را در راه خودشان مردد كنند؛ بین ملت ایران و نظام اسلامی جدائی بیندازند؛ مردم را دلسرد كنند، ناامید كنند. در روز بیست و دوم بهمن، ملت ایران با حضور متراكم خود، با شور و شوق خود، با احساساتی كه نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی ابراز كردند، مشت محكمی بر دهان آنها زدند. در عرصه‌ی امنیتی هم تلاش كردند امنیت كشور را به هم بزنند ــ كه تفاصیل آن را مسئولان در مصاحبه‌ها و در گفتار‌ها برای مردم بیان كردند ــ اما در آنجا هم موفق نشدند. در زمینه‌ی سیاسی در منطقه، قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی را یك بار دیگر تجربه كردند. در مسائل منطقه‌ای كار به جائی رسید كه اعتراف و اقرار كردند كه بدون حضور ايران و بدون رأی ايران، هيچ مشكل بزرگی در منطقه حل نخواهد شد. در قضيه‌ی حمله‌ی رژيم صهيونيستی به غزه، حضور قدرتمند جمهوری اسلامی در پشت صحنه موجب شد كه خودشان اعتراف كردند كه در مقابل مبارزان فلسطينی شكست خوردند؛ گفتند ــ ما نگفتيم، آنها گفتند و اصرار كردند ــ كه اگر چنانچه حضور جمهوری اسلامی نبود،‌ قدرت‌نمائی جمهوری اسلامی نبود، مبارزان فلسطينی نميتوانستند در مقابل اسرائيل مقاومت كنند، چه برسد به اين كه اسرائيل را به زانو در بياورند؛ كه در جنگِ هشت روزه فلسطينی‌ها توانستند اسرائيل را به زانو در بياورند، و اين اولين بار در تاريخ تشكيل رژيم جعلی و غاصب صهيونيستی بود.
گفتيم كه تلاشهای اينها بی‌اثر نبود؛ بله، بی‌اثر نبود، اما در كنار اثر منفی، يك اثر مثبت بزرگی هم كه مورد انتظار ما بود، اتفاق افتاد؛ يعنی تحريم موجب شد كه نيروهای درونی و ظرفيت عظيم ملت ايران فعال شود، استعدادهائی بروز كند و كارهای عظيمی تحقق پيدا كند؛ كه اگر تحريم نبود، اين كارها اتفاق نمی‌افتاد. ما به بركت تحريم توانستيم به كارهای بزرگی دست بزنيم؛ جوانان ما توفيقاتی به دست بياورند كه اگر تحريم نبود، ما به اين توفيقات يقيناً دست پيدا نميكرديم. در زمينه‌ی كارهای زيربنائی ــ كه بعد عرض خواهم كرد ــ در سال ۹۱ پيشرفتهائی صورت گرفت كه در مقايسه‌ی با سالهای قبل هم، سال ۹۱ يك سال برجسته‌ای است. كارهای زيربنائيِ انبوهی صورت گرفت؛ در زمينه‌ی راه، در زمينه‌ی انرژی، در زمينه‌ی كشف منابع جديد نفت، در زمينه‌ی كشف منابع جديد اورانيوم، در زمينه‌ی ايجاد و توسعه‌ی نيروگاه و پالايشگاه و ده‌ها كار صنعتی بزرگ؛ كه اينها همه زيرساختهای اقتصادی آينده‌ی كشور است. بله، ما اگر چنانچه اين زيرساختها را از قبل فراهم كرده بوديم، تحريم دشمن همين مقدار اثر منفی را هم كه كرد، نميكرد. اين كارها را ما انجام داديم و توانستيم پابه‌پای دشمنی و تحريم دشمنان، در جهت مثبت جلو برويم. كارهای بزرگی انجام گرفت؛ يك قلم، پيشرفتهای بزرگ علمی در طول سال ۹۱ است. در زمينه‌ی علم و فنّاوری كارهائی شد كه حقيقتاً چشم‌پُركن و برای انسانی كه معتقد به آينده‌ی كشور است، خرسندكننده و خوشحال‌كننده است. يعنی همين سالی كه خواستند بر ملت ايران سخت بگيرند، جوانان عزيز ما، دانشمندان ما ماهواره‌ی ناهيد را به فضا فرستادند؛ كاوشگر پيشگام را با موجود زنده به فضا فرستادند؛ جنگنده‌ی فوق پيشرفته ساخته شد. اهميت هر كدام از اينها به قدری است كه جا دارد يك ملت برای هر يك از اینها اظهار خوشحالی و خرسندی كند، برايش سرود بسازند، جشنواره درست كنند. كارها چون متراكم است، درست تبليغ نميشود و خبررسانيِ كاملی هم انجام نميگيرد. وقتی كه اين موجود زنده به فضا فرستاده شد و سالم برگشت، آنقدر اين قضيه برای دانشمندان دنيا و ناظران بين المللی تعجب‌آور بود كه اول انكار كردند؛ ولی بعد كه ديدند چاره‌ای نيست و حقايق و نشانه‌های درستی و واقعيت را مشاهده كردند، مجبور شدند كه قبول كنند.
در حوزه‌ی سلامت و مهندسی پزشكی كارهای بزرگی انجام گرفت كه مربوط به سلامت مردم است. در زمينه‌ی زيست‌فنّاوری در منطقه اول شديم. كارهای تخصصی برجسته‌ای در اين زمينه انجام گرفت و اقلام متعدد داروئی بر اين اساس توليد شد. اين همان سالی است كه بر ملت ايران سخت گرفتند، برای اينكه او را از زندگی و از همه‌ی فرآورده‌های استعداد بشری محروم كنند. در همين سال، در حوزه‌ی نانوفنّاوری ــ كه يك انقلاب در زمينه‌ی فنّاوری و صنعت است ــ رتبه‌ی اول را در منطقه پیدا كردیم. در همین سال، در چندین حوزه‌ی علمیِ مهم، مقام اول تولید علم در منطقه بوديم. در ركوردهای علم و تولید علمی، در انتشار مقالات علمی، در سرعت پیشرفت علمی، در سهم كشور در تولیدات علمیِ كل جهان، شاهد پیشرفت بودیم. در مسابقات علمیِ فنّاورانه‌ی دانشجویان، كشور نسبت به سال گذشته سی و یك درصد رشد داشت. در سال ۹۱، تعداد دانشجو به قدری افزایش پیدا كرد كه بیست و پنج برابر اول انقلاب، ما امسال دانشجو داریم. بیست و پنج برابر اول انقلاب، دانشجويان در كشور مشغول تحصیل هستند. اینها پیشرفتهای عظیم ملت ایران است. در حوزه‌ی آب، در حوزه‌ی محیط زیست، در سلولهای بنیادی، در انرژی‌های نو، در گیاهان داروئی، در انرژی هسته‌ای، كشور توانست به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا كند. اینها همه مربوط به آن سالی است كه دشمنان ملت ایران همه‌ی تلاش خود را بسیج كردند تا ملت ایران را از كار بیندازند.
حوادث سال ۹۱ درس بزرگی به ما میدهد؛ این درس این است كه یك ملت زنده از تهدید و فشار و سختگیری دشمن هرگز به زانو در نخواهد آمد. برای ما و برای همه‌ی كسانی كه مسائل ايران را دنبال ميكنند، معلوم شد كه آنچه برای يك ملت مهم است، تكيه به استعداد درونی خود، توكل به خدای بزرگ، اعتماد به خود و عدم تكيه‌ی به دشمنان است؛ اين است كه ميتواند يك ملت را به جلو ببرد. سال ۹۱ برای ما يك ميدان رزمايش بود، يك ميدان تمرين بود. به كوری چشم دشمن، ما ملت ايران فلج كه نشديم، در اين ميدان رزمايش توانستيم از خودمان برجستگی‌هائی را هم  نشان دهيم. البته ضعفهای خودمان را هم شناختيم؛ خاصيت رزمايش اين است. در يك تمرين رزمی و در يك رزمايش، يك مجموعه‌ی رزمی، هم قوّتهای خود را ميشناسد، هم ضعفهای خود را ميشناسد و آنها را برطرف ميكند. ما ضعفهای خودمان را هم شناختيم. ضعف ما در اقتصاد، كه به سختيِ معيشت گروه‌هائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ كه عرض كردم اين يكی از ضعفهای ما است ــ بی‌اعتنائی به سياستهای كلان اقتصادی، و سياستها و تصميم‌گيری‌های پی‌در‌پيِ روزمرّه. مسئولين كشور ــ مسئولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛ كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامه‌ريزی‌شده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند.
درس بزرگ ديگر ما اين بود كه بنيه‌ی كشور قوی است. وقتی بنيه قوی شد، تأثيرات خصمانه‌ی دشمنان به حداقل ميرسد. اگر مسئولين كه در اين كشور بزرگ و با اين بنيه‌ی قوی، مسئوليت را پذيرفتند، با تدبير كار كنند، مديران با هم باشند، با هم فعاليت كنند ــ توصيه‌ای كه ما هميشه به مسئولين و مديران كشور ميكنيم ــ با حزم و تدبير عمل كنند، آن وقت ميتوانيم از هر تهديدی يك فرصتی بسازيم؛ همچنان كه در سال ۹۱ از تهديدهای دشمن فرصت ساختيم و توانستيم به طرف جلو حركت كنيم. آنچه كه مسئولين كشور و ملت عزيز ما در سال ۹۱ انجام دادند، ان‌شاءالله بايد آثار آن در زندگی مردم، در آينده و در سالهای بعد خود را نشان دهد و نشان خواهد داد.
البته اقتصاد مسئله‌ی مهمی است كه بنده در اين چند سال پی‌در‌پی بر روی آن تكيه كرده‌ام، اما تنها مسئله هم مسئله‌ی اقتصاد نيست؛ امنيت كشور مهم است، سلامت مردم مهم است، پيشرفتهای علمی مهم است و اساس كار و زيربنای كار است ــ كه اگر چنانچه در كشور علم پيشرفت كند، همه‌ی كارهای بعدی آسان خواهد شد ــ استقلال و عزت ملی برای كشور مهم است، زيردست نبودن يك ملت و ارباب نداشتن يك ملت مهم است، نفوذ و اقتدار منطقه‌ای يك ملت و يك كشور پشتوانه‌ی استقلال و امنيت كشور است و مهم است. در همه‌ی اين موارد، ما پيشرفت داشتيم؛ هم در زمينه‌ی امنيت، هم در زمينه‌ی سلامت، هم در زمينه‌ی نفوذ بين‌المللی، هم در زمينه‌ی تسلط بر حوادث گوناگونی كه بر كشور و بر منطقه جاری است.
ملت ما با پيشرفتها ثابت كرد كه در سايه‌ی آمريكا زندگی نكردن، به معنای عقب‌افتادگی نيست؛ اين نكته‌ی مهمی است. قدرتمندان عالم، استعمارگران ــ در روزی كه استعمارِ مستقيم بود ــ و امروز آمريكا، ميخواهند به ملتهای دنيا اثبات كنند كه اگر ميخواهيد زندگی خوب داشته باشيد و پيشرفت كنيد، بايد زير سايه‌ی ما بيائيد. ملت ايران اثبات كرد كه اين حرف دروغ است. ملت ما ثابت كرد كه وابسته نبودن به آمریكا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقب‌افتادگی نیست، بلكه موجب پیشرفت است؛ دلیل واضح این است كه شما این سی سالِ جمهوری اسلامی را مقایسه كنید با سی سالِ بعضی از كشورهائی كه در سایه‌ی آمریكا زندگی كردند، دل خودشان را به سالی دو سه میلیارد دلار كمك آمریكا خوش كردند و تسلیم آمریكا شدند؛ ببینید آنها كجایند، ما كجائیم؟ هستند كشورهائی كه خودشان را به دُم آمریكا بستند و دنباله‌روِ آمریكایند. سی سال تجربه در مقابل ما است. ببینید سی سالِ جمهوری اسلامی چگونه گذشته است و جمهوری اسلامی و ملت ایران از كجا به كجا رسیده است، آنها در چه وضعی هستند. هر كس این را مطالعه كند، خواهد فهمید كه وابسته نبودن به قدرتهای بزرگ، برای یك ملت فرصت است، نه تهدید؛ و این فرصت را بحمدالله ملت ایران با قدرت خود، با شجاعت خود، با هوشمندیِ خود به دست آورده است.
دو موضوع لازم را در اینجا باید عرض كنم، كه اینها مربوط به آینده است: یك مسئله این است كه ما در برنامه‌ریزی‌ها همیشه باید جلوتر از دشمن حركت كنیم. در مقابل فعالیت دشمن، كشور نباید در حال انفعال به سر ببرد. هوشمندانه بايد نقشه‌ی دشمن را حدس زد و تشخيص داد و جلوتر از دشمن عمل كرد. ما در يك مواردی اينجوری عمل كرديم، موفقيتش را ديديم؛ يك نمونه، همين مسئله‌ی تأمين سوخت بيست درصدِ مورد نياز نيروگاه تحقيقاتی تهران است كه راديو‌داروهای مهمِ مورد نياز كشور در آنجا توليد ميشود. اين  نيروگاه كوچك احتياج داشت به سوخت بيست درصد، كه ما بيست درصد را توليد نميكرديم و هميشه اين را از خارج تهيه ميكرديم. دشمنان ما فكر كردند كه از اين فرصت استفاده كنند، اين نياز ملی را گرو بگيرند، برای اينكه جمهوری اسلامی را وادار كنند به قبول تحميلها و تحكمهای خودشان؛ خواسته‌های خودشان را به اين وسيله تحميل كنند. جوانان ما، دانشمندان ما، قبل از آنكه كار به نقطه‌ی فشار و حساس برسد، توانستند سوخت غنی شده‌ی بيست درصد را تهيه كنند و آن سوخت را تبديل كنند به صفحه‌ی مورد نيازی كه در آن نيروگاه لازم بود تهيه شود. مخالفين ما حدس هم نميزدند كه ما بتوانيم اين كار را انجام دهيم؛ اما مسئولين كشور بوقت متوجه اين نياز شدند، دست‌به‌كار شدند؛ استعداد ايرانی شكوفا شد، بُروز كرد و اين كار را با موفقيت انجام داديم. آنها در حالی كه انتظار داشتند جمهوری اسلامی ملتمسانه از آنها سوخت بيست‌درصد را درخواست كند، جمهوری اسلامی اعلام كرد كه ما سوخت بيست‌در‌صد را در داخل تهيه كرديم و احتياجی به شما نداريم. اگر دانشمندان ما، مردان علمی ما، جوانان ما اين كار را نميكردند، ما امروز بايد با اصرار، با التماس، با هزينه‌ی زياد، در مقابل كسانی كه دوست ما نيستند، ميرفتيم؛ يا سوخت بيست‌درصد را درخواست ميكرديم، يا راديوداروها و محصول را درخواست ميكرديم. مسئولين كشور پيش‌بينی كردند، بوقت فهميدند؛ آنچه را كه بايد انجام دهند، انجام دادند؛ لذا پيروز شديم. اين بايد يك برنامه‌ای باشد برای همه‌ی مسائل اساسی كشور و همه‌ی نيازهای كشور.
دولتها، صنعتگران، كشاورزان، سرمايه‌داران و كارآفرينان، پژوهشگران علمی، طراحان علمی و صنعتی همه موظفند به اين وظيفه‌ی اخلاقيِ بزرگ، به اين وظيفه‌ی عاقلانه، كه پيش از نياز، خودشان را آماده كنند و يك قدم جلوتر از نقشه‌ی دشمن حركت كنند. مديران اقتصادی، استادان دانشگاه، انجمنهای علمی، پاركهای علمی و فنّاوری، همه‌ی اينها بايد پيش‌دستی را در كار علمی وجهه‌ی همت خودشان قرار دهند؛ مقاله‌ی علمی مينويسند، در اين جهت باشد؛ پژوهش علمی ميكنند، در اين جهت باشد؛ كار صنعتی ميكنند، كار فنی ميكنند، كار علمی ميكنند، همه در اين جهت باشد؛ مديران دولتی، مديران دانشگاه‌ها، مديران علمی، آحاد ملت در اين جهت حركت كنند.
وظيفه‌ی همه‌ی ما اين است كه سعی كنيم كشور را مستحكم، غير قابل نفوذ، غير قابل تأثير از سوی دشمن، حفظ كنيم و نگه داريم؛ اين يكی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است كه ما مطرح كرديم. در اقتصاد مقاومتی، يك ركن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد؛ بايد بتواند در مقابل آنچه كه ممكن است در معرض توطئه‌ی دشمن قرار بگيرد، مقاومت كند. اين مطلب اوّلی كه لازم بود عرض كنم.
مطلب دوم: آمريكائی‌ها مرتب از راه‌های گوناگون به ما پيغام ميدهند كه بيائيد درباره‌ی مسئله‌ی هسته‌ای گفتگو كنیم؛ هم به ما پیغام میدهند، هم در تبلیغات جهانی‌شان این را مطرح میكنند. مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریكا بارها و بارها میگویند بیائید در كنار گفتگوهای ۱+ ۵ كه درباره‌ی مسائل هسته‌ای بحث میكنند، آمریكا و جمهوری اسلامی دو به دو، درباره‌ی مسئله‌ی هسته‌ای ایران بحث كنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربه‌های گذشته‌ی ما نشان میدهد كه گفتگو در منطق حضرات آمریكائی به این معنی نیست كه بنشینیم تا به یك راه حل منطقی دست پیدا كنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است كه بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول كنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام كردیم و گفتیم كه این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم. در این خصوص، چند مطلب را باید روشن كنم:
یك مطلب این است كه آمریكائی‌ها مرتب پیغام میدهند ــ گاهی مینویسند، گاهی پیغام میدهند ــ كه ما قصد تغییر نظام اسلامی را نداریم؛ به ما اینجور میگویند. جواب این است كه ما نگران این نیستیم كه شما قصد تغییر نظام  اسلامی را داشته باشید یا نداشته باشید، كه حالا هی اصرار میكنید كه ما این قصد را نداریم. آن روزی هم كه شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشتید و این را بصراحت اعلام كردید، هیچ كاری نتوانستید انجام دهید، بعد از این هم نخواهید توانست انجام دهید.
 نكته‌ی دوم: آمريكائی‌ها مرتب و پی‌در‌پی پیغام میدهند كه ما در پیشنهادِ مذاكره‌ی منطقی صادقیم؛ یعنی صادقانه از شما میخواهیم كه مذاكره كنید و مذاكره‌ی منطقی بكنیم؛ یعنی مذاكره‌ی تحمیلی نباشد. من در جواب میگویم: ما به شما بارها گفته‌ایم كه در پی سلاح هسته‌ای نیستیم، شما میگوئید باور نمیكنیم؛ ما چرا باید حرف شما را باور كنیم؟! وقتی شما حاضر نیستید یك سخن منطقی و صادقانه را قبول كنید، ما چرا باید حرفی را كه شما میزنید ــ كه خلاف آن بارها ثابت شده است ــ از شما قبول كنیم؟ برداشت ما این است كه پیشنهاد مذاكره از سوی آمریكائی‌ها، یك تاكتیك آمریكائی و برای فریب‌ دادن افكار عمومی است؛ افكار عمومی دنیا و افكار عمومی مردممان.  باید شما ثابت كنید این نیست. میتوانید ثابت كنید؟  ثابت كنید.
همین‌جا من این را بگویم كه از جمله‌ی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائی‌ها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ‌ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كرده‌اند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بوده‌اند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند.
نكته‌ی سوم: بر اساس تجربه و نگاه به صحنه، با دقت و كنجكاوی، برداشت ما این است كه آمریكا مایل به تمام ‌شدن مذاكرات هسته‌ای نیست. آمریكائی‌ها دوست ندارند گفتگو‌های هسته‌ای تمام شود و مناقشه‌‌ی هسته‌ای حل شود؛ وگرنه چنانچه آنها مایل به اتمام این مذاكرات و حل این مشكل بودند، راه حل، بسیار نزدیك و بسیار آسان بود. ایران در مسئله‌ی هسته‌ای، فقط میخواهد حق غنی‌سازیِ او ــ كه حق طبیعی‌اش است ــ از طرف دنیا شناخته شود؛ مسئولان كشورهائی كه مدعی هستند، اعتراف كنند كه ملت ایران حق دارد غنی‌سازی هسته‌ای را برای اهداف صلح‌آمیز در كشورِ خودش و به دست خودش انجام دهد؛ این توقعِ زیادی است؟ این آن چیزی است كه ما همیشه گفته‌ایم؛ آنها همین را نمیخواهند.
آنها میگویند ما نگرانی داریم كه شما به سمت توليد سلاح هسته‌ای بروید ــ چندتا كشور هم بیشتر نیستند، كه اسم آوردم؛ اسم خودشان را میگذارند "جامعه‌ی جهانی"! ــ میگویند جامعه‌ی جهانی نگرانی دارد. نخیر، جامعه‌ی جهانی هیچ نگرانی‌ای ندارد. اكثر كشورهای دنیا طرف جمهوری اسلامی هستند و از خواسته‌ی ما حمایت میكنند؛ چون خواسته‌ی بحقی است. آمریكائی‌ها اگر میخواستند مسئله حل شود، این راه حلِ بسیار آسانی بود؛ میتوانستند به حق غنی سازی برای ملت ایران اعتراف كنند؛ برای اینكه نگرانی‌ای هم از آن جهات نداشته باشند، میتوانستند مقررات قانونی آژانس هسته‌ای را هم اعمال كنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال اين نظارتها و مقررات نداشتيم. هر وقت نزدیك به راه حل میشویم، آمریكائی‌ها یك سنگی می‌اندازند كه جلوی راه حل گرفته شود. هدف آنها طبق تلقی‌ و برداشتی كه من دارم، این است كه میخواهند این قضیه باقی بماند تا بهانه‌ای باشد برای فشار؛ كه آن فشارها ــ همان طور كه خودشان گفتند ــ برای فلج ‌كردن ملت ایران است. البته به كوری چشم دشمن، ملت ایران فلج نخواهد شد.
,
ارسال توسط محسن جعفری

 

نامه ای به امام خامنه ای/ «آقا» را از هر طرف بخوانی«آقا» ست

 

 

فرزند شهید که باشی، جور دیگری به «خامنه ای»، می گویی «آقا»

سلام «آقا». می خواهم نامه بنویسم به شما. حرف بزنم. می خواهم مقصد نامه ام را بنویسم «فلسطین جنوبی». می خواهم دل خوش کنم به خوشی های روزگار. شاید به دستت رسید و خواندی. از «ماه» که چیزی کم نمی شود. شما «آقا»ی مایی. «آقا» را از هر طرف بخوانی «آقا»ست. با شما نجوا نکنیم، می پوسیم. از هر سو برویم، آخر به شما می رسیم. رود اگر چه جاری است، لیکن مسیر دریا را بلد است. می پیچد و می خمد تا دست به دریا دهد. آه! چه لذتی دارد شما را داشتن. قلب به دلیلی باید بزند. «ولایت فقیه» دلیل زندگی ماست. من اصلا مراقب نیستم غلو نکنم. مشکلم قصور زبان در مدح شماست. مشکلم چیز دیگری است. فرض کن یک منتظر می خواهد به نائب امام زمان، نامه بنویسد. خب سخت است. ننویسد هم سخت است! خوش به حال شهدا. دم رفتن، راحت بود نوشتن. ای خوشا صفحه، خاک باشد و جوهر قلم، خون. لحظه ای است لحظه عاشقی. ما اما فاصله ها داریم با دیدار. زندگی شده حجاب شهادت. غرور شده آفت بصیرت. نمی فهمیم شما را. ماهی، همه دریا را چگونه بفهمد؟! پروانه، همه آسمان را چگونه تصویر کند؟! مایی که نمی فهمیم شما را، چه بیم از غلو؟! کلمات ما کجا و کمالات شما کجا؟! ببخش که این نوشته در شان شما نیست، هر چند قدر مرا بالاتر می برد. من اینجا روزنامه نگار نیستم؛ فرزند شهیدم. دوست دارم این سمت را. فرزند شهید که باشی، جور دیگری به «خامنه ای»، می گویی «آقا». چفیه شما، چفیه شهداست. با شهدا باشد، هنوز هم برای ولی فقیه جان می دهند. شنیده ام شهدا رجعت می کنند. رجعت کنند، باز هم به عشق ولی فقیه شهید می شوند. در رگ ما خونی است بی قرار. در سینه ما دردی است که دوایش شهادت است. شهادت، زیباترین نسخه ای است که خدا برای عاشق می پیچد. ما عاشق خداییم. عاشق «دست خدا». دست خدا مجروح نیست. روح «کف العباس» دارد. جراحت از نگاه ماست که نمی فهمیم شما را، اما بدان دوستت داریم «آقا»، همچنان که پدران مان «خمینی» را دوست داشتند. حتی ما بیشتر. فرزندان ما از خودمان بیشتر. می دانی «آقا»! آنجا که شما نباشی، جبهه ما نیست. ما اردو در سرزمین ولایت زده ایم. خمینی یعنی خیمه. خامنه ای یعنی جبهه. مکتب ما «اسلام» هم که باشد، جز با قرائت ولی فقیه، قبولش نداریم. کربلا به پا کنی، با خون مان راحت تر سخن می گوییم تا با کلمات. دارم حساب می کنم از ۶۸ به این طرف، چند سال می شود؟! سرباز چشم بر هم می زند، جنگ تمام می شود، اما در عوض، فرمانده پیر می شود. «آقا»! معایب ما، محاسن شما را سپید کرد. شاید هم معایب سیاست، محاسن ولایت را. چه بسیار حادثه که شما نگذاشتی فتنه شود، و ما نفهمیدیم. چه بسیار فتنه تلخ که پایانش ۲۳ تیر و ۹ دی شد، شیرین تمام شد، و ما نفهمیدیم. به خود گفتیم «عمار»، اما بی خود گفتیم. باد می برد پروانه را، اگر که آسمان قرار نداشته باشد. قرارگاه ما شمایی «آقا». «قرارگاه عمار»، «بیت رهبری» است. «علی» در هر عصری، «عمار» دارد و «میثم تمار». اگر «عمار» یعنی یار «علی»، آنکه امروز بر صورت اغیار سیلی می زند، «سفیر نهج البلاغه» است. «سیدعلی» بودن، کار سختی است. بعد از «محمد»، «ولی» بودن، کار دشواری است. فتنه را مدیری چون شما باید، که دست آخر، سران فتنه هم بیایند و رای بدهند. شما مظلومی «آقا»، مثل «انقلاب اسلامی» اما اقتدارتان بسیار بیشتر است. ما به اقتدار شما افتخار می کنیم، آنجا که در صف رای مان، اصحاب قلیل فتنه را می بینیم. روزهایی هست که می ایستیم به نوبت تا در انتخابات جمهوری اسلامی رای دهیم. روزهایی هست «آقا» که با شناسنامه می آییم. جز این، روزهای دیگری نیز هست. روزهایی که وصیت نامه، هویت ما می شود. ایام بیعت. بیعت فرق دارد با رای. رای می آید و می رود، آنچه اما هیچ طوفانی یارای خم کردن قامتش را ندارد، بیعت ما با شماست. خون بر خلاف رای، نمی آید و نمی رود، بلکه فقط به عشق محبوب جاری می شود. کاش بدانی «آقا» چه لذتی دارد امامی چون خامنه ای داشتن. شما بگو چیست راز گریه های ما؟ مگر می توان شما را دید و اشک نریخت؟ چیست راز این گریه ها؟ ولایت چه می کند با قلوب عشاق؟ شما بگو! پدرم در وصیت نامه اش نوشته: «خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی(عج)، خمینی را نگهدار». امام که رفت، غصه ها خوردم. شما که رهبر شدی، دیدم خدا روی هیچ شهیدی را زمین نمی اندازد. تا انقلاب مهدی(عج) خمینی شده خامنه ای. خمینی زنده است. عاشق این شعارم: «دست خدا بر سر ماست، خامنه ای رهبر ماست».

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

ای سید و مولای ما! سالها بعد از فتن ۷۸ و ۸۸ دارم با شما سخن می گویم. با همه معایب مان، عهد کرده بودیم اینجا کوفه نباشد. اینجا کوفه نیست. تا انقلاب آفتاب، ستاره هر روز، عشقش به ولی فقیه فزونی می گیرد. ما نه فقط منتظر خورشیدیم، بلکه انتظار یک لحظه ناب را نیز می کشیم. نگاه ما به دست کف العباسی شماست. آری! در علقمه باید ریشه داشته باشد آن دست، که دست در دست یوسف زهرا(س) بگذارد. با این همه آرزو، بگذار پروانه بد تفسیر کند آسمان را. در اقیانوس ظهور، تصویر ماه می بینم. امن تر از ولایت، ما را چه ساحلی است «آقا» جان؟! دل به دریا می زنیم، امر کنی طوفان می کنیم، بخواهی سر می بازیم، اما از ما نخواه با شما نجوا نکنیم. نوشتن از پرواز، کمترین سهم پروانه زخمی است! گفت: «ای نامه که می روی به سوی حسین، از جانب من ببوس روی حسین».

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

راستی «آقا»! دوست دارم در این نامه، خطاب به شما با کلماتی بغض آلود بنویسم:  روز پدر مبارک! این را اما خوب می دانی؛ «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست».

منبع: کیهان/ ۱۱ خرداد ۱۳۹۱





تاريخ : پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

  

رئال‌مادرید، نخستین باشگاه تاریخ جهان است که به درآمد ۵۰۰ میلیون یورویی در سال دست یافته است و به این ترتیب توانست در رده نخست فهرست ثروتمندترین باشگاه‌های جهان را از آن خود نگاه دارد.

قهرمان لیگا در فصل ۲۰۱۱ – ۲۰۱۲ ۵۱۲٫۶ میلیون یورو کسب کند و بالاتر از همه تیم‌ها همچنان در رده نخست قرار گیرد.

در رده دوم بارسلونا با درآمد ۴۸۳ میلیون یورویی در رده دوم ایستاد. منچستریونایتد با ۳۹۶ میلیون یورو در سال در جایگاه سوم قرار گرفت. این در حالی است که در بین بیست تیم برتر فهرست ثروتمندترین باشگاه‌های جهان هفت تیم انگلیسی قرار دارند که دلیل عمده آن قراردادهای تلویزیونی بالا برای تیم‌های انگلیسی و اسپانسرشیپ است. برای مثال منچستریونایتد با قرارداد با شرکت جنرال موتور توانست مبلغ قابل توجهی از اسپانسرشیپ به دست آورد.

در بین فهرست ثروتمندترین باشگاه‌های جهان منچسترسیتی با پنج پله صعود نسبت به سال قبل بیشترین صعود را داشته است. درآمد این باشگاه منچستری به لطف مالکان ثروتمند عربش ۵۱ درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. در مجموع نکته جالب این آمار رشد درآمد سالیانه باشگاه‌ها نسبت به سال قبل بوده است.

به گزارش بی‌بی‌سی با وجود رکورد اقتصادی در اروپا در سال گذشته تمام بیست باشگاه برتر در لیست ثروتمندترین باشگاه‌های اروپا نسبت به سال قبل ۱۰ درصد افزایش درآمد داشتند. دان جونز، اقتصاددان ورزشی دلیل رشد سود اقتصادی باشگاه‌ها با وجود رکود اقتصادی در اروپا را علاقه مردم به ورزش فوتبال توصیف کرد.

به گزارش ایسنا به رغم حضور رئال مادرید و بارسلونا در رده‌های اول و دوم در بین ۲۰ تیم برتر، نام هیچ تیم اسپانیایی دیده نمی‌شود.

از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۳ منچستریونایتد در صدر فهرست پردرآمدترین باشگاه‌های جهان قرار داشت اما از آن سال به بعد رئال مادرید توانسته بود، در صدر این فهرست قرار گیرد.

در بین تیم‌های غیر اروپایی کورینتیانس قهرمان جام جهانی باشگاه‌ها در سال ۲۰۱۲ بهترین رتبه را دارد که در رده ۳۱ جای گرفته است.

فهرست ۱۰ باشگاه ثروتمند فوتبال جهان:

۱- رئال مادرید (۵۱۲٫۶ میلیون یورو)

۲- بارسلونا (۴۸۳ میلیون یورو)

۳- منچستریونایتد (۳۹۵٫۹ میلیون یورو)

۴- بایرن مونیخ (۳۶۸٫۴ میلیون یورو)

۵- چلسی (۳۲۲٫۶ میلیون یورو)

۶- آرسنال (۲۹۰٫۳ میلیون یورو)

۷- منچسترسیتی (۲۸۵٫۶ میلیون یورو)

۸- میلان (۲۵۶٫۹ میلیون یورو)

۹- لیورپول (۲۳۳٫۲ میلیون یورو)

۱۰- یوونتوس (۱۹۵٫۴ میلیون یورو)

 





تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری

 بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول، آلمان پس از آمریکا، چین و ژاپن در صدر پرسود‌ترین کشور‌های دنیا و اسپانیا در رده ۱۳‌ام قرار دارد اما در زمینه فوتبال معادلات پیچیده است.

 به گزارش AS و به نقل از گزارش DELOITTE, رئال مادرید برای نهمین سال متوالی‌ با درامد ۵۱۲.۶ میلیون یورویی پر سود‌ترین باشگاه اروپا است. پس از آن بارسلونا با ۴۸۳ میلیون یورو برای چهارمین سال متوالی‌ در رده دوم قرار گرفته است. بایرن مونیخ با ۳۲۲.۶ میلین یورو پس از منچستر ۳۹۵.۲ میلیونی در رده چهارم قرار دارد. دورتمند هم با ۱۸۹.۲ میلیون یورو در رده ۱۱‌ام جدول است.

 لیست مجله فوربس که دیروز منتشر شد نیز رئال مادرید را با ارزش‌ترین باشگاه فوتبال جهان معرفی‌ کرد. این آمار و ارقام ثابت می‌‌کند دو باشگاه بزرگ اسپانیایی آنچنان نیز تحت تاثیر بحران اقتصادی وسیع در اسپانیا قرار نگرفته اند. رئال مادرید با ۷% رشد در سود سالیانه و بارسلونا با تقریبا همین میزان رشد ۳۵ میلیون یورو بیشتر از سال گذشته به دست آورده اند. گفتنیست رئال مادرید اولین باشگاهی است که به سودی بالاتر از ۵۰۰ میلیون یورو رسیده است.

 برتری اقتصادی دو باشگاه اسپانیایی در برابر حریفان خود در نیمه نهایی‌ چمپیونزلیگ آشکار است. از نظر فوتبالی رئال مادرید و بارسلونا منبع اصلی‌ درامد خود را مدیون پیروزی‌های خود در زمینه ورزشی هستند. بردن عناوین مختلف بزرگترین منبع سود آوری است. پس از آن هم باید به اسپانسر‌های قوی این دو باشگاه اشاره کرد. به عنوان مثل در سال ۱۹۹۶ رئال مادرید سود ۸۵ میلیونی را کسب کرده بود که تقریبا برابر با یک ششم رقم کنونی‌ است.عامل دیگر حق پخش تلویزیونی خواهد بود. رئال مادرید و بارسلونا روی هم رفته ۱۶۰ میلیون یورو بابت حق پخش دریافت می‌‌کنند، این رقم برای بایرن مونیخ ۳۶ و برای دورتمند ۳۵ میلیون یورو است.

 





تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری


متن زير ترجمه بخشي از مصاحبه دكتر مايكل برانت معاون رئيس سابق سازمان سيا و عضو فعال بخش شيعه شناسي است و در كتابي با عنوان

                                      "to divide and des olate theoloty a paln "

 

نيز در آمريكا به چاپ رسيده است كه آن را تقديم خوانندگان هيئتي مي كنيم :

عالم اسلام از قرن ها پيش تحت سلطه ي دولت هاي غربي بوده است گرچه در قرن گذشته اكثر كشور هاي اسلامي مستقل شده اند اما فرهنگ غرب بر سياست  تعليم  و فرهنگ آنها مسلط  بوده است  به وي‍ژه آنكه  نظام سياسي و اقتصادي اين كشورها توسط  ما كنترل شده و مي شود . اكثر اين كشورها پس از استقلال توجهي به تمدن و فرهنگ اصيل خود نكردند و با همان فرهنگ و نظام وارداتي غرب  جامعه خود را به پيش بردند در سال  1980 كه انقلاب اسلامي ايران به وجود امد و به مخالفت با سياست هاي ما برخاست ابتدا خيال كرديم كه اين حركت نتيجه و انعكاس طبيعي سياست هاي  غلط و ناقص و فشار و خفقان شاه ايران بوده است و عناصر مذهبي از خستگي و دلزدگي توده مردم دارند بهره مي گيرند و ما مي توانيم بعد از بركناري شاه ايران افراد مورد نظر خود را روي كار آوريم و سياست هاي خود را تداوم بخشيم  پس از گذشت  دو سه سال اول با گروگان گيري ،‌حادثه طبس و رشد روز افزون انقلاب و آثار آن در كشور هاي لبنان ، عراق ، كويت ، بحرين و پاكستان ; مقامات بلند پايه ي سيا بر اين باور شدند كه انقلاب  ايران فقط نتيجه و انعكاس طبيعي سياستهاي شاه نبوده است بلكه عوامل و حقايق  ديگري نيز وجود دارد كه محكم ترين آنها يكي جمع بين رهبري سياسي ايران و مرجعيت مذهبي  است و ديگري شهادت امام حسين (ع) نوه ي پيامبر اسلام  در 1400 سال پيش . كه شيعه از قرن ها پيش با اقامه ي عزاداري و ذكر مصيبت با غم و اندوه آن را زنده نگه داشته است همين دو فاز است كه شيعه را از بقيه ي جوامع فعالتر و پر جنب و جوش تر ساخته است . در گرد همايي  بزرگ مقامات سيا تصويب شد كه براي مطالعه ي اسلام شيعي و برنامه ريزي و كار روي اين پروژه شعبه ي جداگانه و مستقلي تاسيس شده با يك بودجه 40 ميليون دلاري پروژه شروع به كار كند.

1.جمع آوري اطلاعات (collection data)

2.اهداف كوتاه مدت ( target short term )

تبليغات عليه شيعه و راه اندازي آشوب هاي بزرگ شيعه و سني و ايجاد اختلاف بين انها تا توجه آنها به آمريكا و برنامه هايش نباشد .

3.اهداف دراز مدت ( target term long )  

در مرحله اول محققين و كارشناسان به تمام جهان اعزام شدند ، پايان نامه ي دكتراي خود را حول محور هاي زير به پايان رساندند :

 

 

 

 

الف : كدام مناطق جهان شيعه هستند و چه قدر ؟ حالات و روحيات آنها و آداب معاشرت و عقايد آنها و اختلافهايي كه با هم دارند چيست ؟

ب : تضاد هاي داخلي شيعيان را چگونه مي توان تحريك كرد ؟

ج : اختلاف بين شيعه و سني را چگونه مي توان دامن زد ؟

دكترمايكل برانت مي گويد : بعد از نظرسنجي هاي اوليه و جمع آوري اطلاعات به مطالب زير دست پيدا كرديم :

مرجعيت شيعه سرچشمه اصلي قدرت شيعه است كه با پا فشاري بر اصول  و با اعتقاد محكم از دين و تفكرات شيعه دفاع مي كنند . در تاريخ طولاني گذشته هيچ گاه با حاكم غير اسلامي بيعت نكرده اند با فتواي يك مرجع وقت آيت الله شيرازي انگليس نتوانست وارد ايران  شود در عراق صدام با تمام توان و سعي خود نتوانست مركز علمي شيعه و حوزه ي نجف را با خود همراه كند و مجبور به بستن آن شد در حالي كه مراكز علمي در جهان هميشه با حاكم وقت همراهي كرده اند .در قم مركز ايران هم مرجعيت تخت ظلم شاهنشاهي را برچيد و با ابر قدرتي مثل آمريكا نبرد كرد در لبنان نهضت آيت الله موسي صدر  ارتش هاي انگليس ، فرانسه و اسرائيل را مجبور به فرار از لبنان كرد بعد از بوجود آمدن اسرائيل بزرگترين مزاحمت ها براي ما به شكل و نام حزب الله به وجود آمد از همين چيز ها و قضايا به اين نتيجه رسيديم كه برخورد مستقيم و رودررو با شيعه ضرر زياد و امكان پيروزي كم دارد لذا بايد پشت پرده كار كرد و به جاي اصل قديم انگليسي ها كه « تفرقه بندازيد و حكومت كنيد » اصل ديگر «تفرقه بيندازيد و نابود كنيد » را پيش گرفت . مايكل برانت خلاصه اهداف دراز مدت را اين چنين ذكر مي كند :

افرادي را كه با شيعه اختلاف نظر دارند بايد عليه شيعه منظم و مستحكم كرد شايعه ي كفر شيعه ها را گسترش داد و آنها را با تبليغات منفي از جوامع جدا كرد بايد مطالب نفرت برانگيز عليه آنها نوشته شود و افراد كم سواد عليه شيعه تحريك شوند  يك جبهه تمام عيار براي مقابله با مرجعيت شيعه ايجاد شود تا به عنوان ستون پنجم سيماي شيعه را مسخ كند

در همين رابطه دكتر برانت مي گويد :‌در مراسم عزاداري كه مردم به ياد واقعه كربلا جمع مي شوند يك نفر سخنراني مي كند و واقعه كربلا را بيان مي نمايد مستمعان گوش مي دهند و بعد از آن طبقه جوان سينه زني ميكنند اين سخنراني و اين مستمعين براي ما مهم تر هستند زيرا از همين عزاداري ها و مجالس در شيعه ها جوش وخروش و انگيزه بزرگ جنگ با باطل به خاطر حق بوجود مي آيد لذا ما از بودجه خود ده ها ميليون دلار براي به دست گرفتن سخنران ها و مستمعين اختصاص داديم تا در مرحله اول توسط افراد از خودشان  (كه هم پول پرست هستند و عقايدشان سست است و هم هم خواستار شهرت و صاحب نفوذ و مؤثرند.) در عزاداري ها عرضه كنيم كارهايي كه بايد انجام داد :

1. به وجود آوردن و يا سرپرستي مداحان (كساني كه از آنها به عقايد شيعه معرفت ندارند.)

 

2. اضافه كردن سنت هاي نا درست و بدعت در عزاداري و ترويج رسم هايي كه با عقايد شيعه منافات دارد.

 

3. مطرح شدن سيماي عزاداران در جامعه به گونه اي كه شيعه يك گروه جاهل و توهم پرست معرفي شود كه عزاداري آنها از محرم موجب مزاحمت و اذيت مردم مي شود .

 

4. كمك مالي به افرادي كه بتوانند با نوشته ها و آثار خود عقايد و مراكز شيعه را هدف قرار دهند بنيان هاي شيعه را منهدم كنند و اعتقادات شيعيان را ساخته و پرداخته مراجع و علماي شيعه قلمداد كنند براي تشريح و اجراي اين گونه برنامه ها بايد پول هاي هنگفت خرج شود و مداحان به خوبي تشويق شوند ت شيعه كه مذهبي با منطق قوي است تبديل به يك مذهب و تفكر درويشي محض شود و از درون پوك و تو خالي همين كارها در بين مردم نفرت را بوجود مي آورد و تفرقه و چند دستگي گسترش مي يابد.

 

 

 

5. مطالب تحقيقي عليه مرجعيت شيعه جمع شود آنگاه اين مطالب كه توسط نويسندگان پول پرست و به ظاهر بي نام نوشته شده با هزينه هاي فراوان چاپ و نشر و توزيع شود و بين مداحان و عوام شيعه اين مطالب ساختگي پخش شده و با اين حركت تا سال 2010 ميلادي بحث مرجعيت به عنوان محور شيعه برچيده شود جمعيتي كه تا به امروز مانع اصلي راه دولت مردان بوده است به دست خود شيعيان نابود شود!

در آخر دكتر مايكل مي گويد : بعضي ‌از اين برنامه ها اجرا شده و بعضي ديگر در حال پياده شدن است و مقداري از باقيمانده ي برنامه ها در آينده عمل خواهد شد.





تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری


ولادت باسعادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیهاو برادر گرامیشان و آغاز دهه مبارک و میمون کرامت بر همگان مبارک باد.

 دهه کرامت،دهه اول ماه ذی‌العقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه(علیهالسلام) و پایانش با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسی‌الرضا(علیه السلام) می‌باشد.این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.

  مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است.

  مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهما‌السلام) سابقه ندارد.

  دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان و الامقام و گرانقدر جهان می‌باشد.

 تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است.

  دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که می‌توانند رهبری دل‌های صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهده‌دار بشوند.

  دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (علیهما‌السلام) است.

  تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است.

 دهه کرامت یادآور تمام خوبی‌هاست. و یادآور جمال انسانی است





تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری


«دکتر محمدقلی مجد» محقق ايرانی، متولد سال 1324 ‏ش. تحصيلاتش را در دانشگاههاي سن اندريو (1970) و منچستر (1975) ‏و کرنل (1978) با درجه دکترا به پايان برد و سپس در دانشگاههاي مختلف آمريکا، از ‏جمله دانشگاه پنسيلوانيا،  شروع به تدريس کرد. ایشان مقيم ايالات متحده آمريکاست.
تاریخ دو سده اخیر ایران سرشار از حوادث مهمی است که به دلیل فقر تاریخنگاری معاصر مسکوت یا ناشناخته مانده است. تاکنون درباره قحطی بزرگ سال‌های 1917-1919 میلادی در ایران چیز زیادی نمی‌دانستیم و اهمیت و جایگاه بزرگ این حادثه را در تعیین سرنوشت جامعه ایران، به‌ویژه صعود دیکتاتوری پهلوی، نمی‌شناختیم. اینک به همت «دکتر محمدقلی مجد» می‌توانیم با نخستین پژوهش جدّی درباره این حادثه سرنوشت‌ساز آشنا شویم . 
دکتر محمد قلی مجد، بر اساس اسناد غنی موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متحده آمریکا (نارا)، تصویری هولناک از ایران در سال‌های جنگ جهانی اوّل  و پس از آن  به دست اورده است. اسناد علنی شده دولت آمریکا درباره دوره تاریخی فوق، که در کتاب (قحطی بزرگ و نسل‌کشی در ایران 1917-1919)،  برای نخستین بار عرضه می‌گردد، ثابت می‌کند که بزرگ‌ترین نسل‌کشی سده بیستم میلادی در ایران رخ داد و ایران بزرگ‌ترین قربانی جنگ اوّل جهانی بود. طبق تحقیق دکتر مجد، در طول سال‌های 1917-1919 بین هشت تا ده میلیون نفر از مردم ایران در اثر قحطی یا بیماری‌های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه از میان رفتند و جمعیت ایران به شدت کاهش یافت.

 دکتر  مجد،  به بررسی علل این قحطی نیز پرداخته و دولت بریتانیا را به عنوان عامل و مسبب اصلی این نسل‌کشی بزرگ تاریخ شناسانده است. قحطی در زمانی رخ داد که ایران در زیر سلطه ارتش اشغال‌گر بریتانیا بود. در آن زمان، ایران تأمین‌کننده اصلی مواد غذایی مورد نیاز ارتش بریتانیا در منطقه به‌شمار می‌رفت و بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران به‌وسیله ارتش بریتانیا و پیمانکاران آن خریداری می‌شد. این سیاست سبب کاهش شدید مواد غذایی در ایران شد. عجیب‌تر اینجاست که ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین‌النهرین و هند و حتی از ایالات متحده آمریکا به ایران می‌شد. در حالی‌که در بین‌النهرین (عراق) و هند وفور غله وجود داشت، در میانه این دو سرزمین، ایران از کمبود غله در رنج بود. در این سال‌ها، دولت بریتانیا، ایران را از درآمدهای نفتی خود نیز محروم کرد. به‌طور خلاصه، به تعبیر دکتر مجد، بریتانیا از قحطی و نسل‌کشی در ایران به عنوان ابزاری برای سلطه بر سرزمین ما بهره برد. عجیب اینجاست که، به‌رغم گذشت سال‌ها، تاکنون درباره این قحطی بزرگ و شگفت‌انگیز و تأثیر آن در سرنوشت تاریخی ایران، پژوهشی منتشر نشده و این حادثه عظیم به‌کلی مسکوت مانده و به یکی از رازهای بزرگ سده بیستم بدل شده بود. قحطی بزرگ سال‌های 1917-1919 در ایران را می‌توان «هالوکاست واقعی» دانست. بی‌تردید، شناخت این حادثه مدهش بر نگرش پژوهشگرانی که درباره علل عقب‌ماندگی ایران در سده بیستم و ریشه‌های صعود دیکتاتوری پهلوی و پیامدهای آن کار می‌کنند، تأثیر عمیق بر جای خواهد نهاد.
کتاب :قحطی بزرگ و نسل‌کشی در ایران 1917-1919) به فارسی ترجمه شده است.که اسم ان قحطی بزرگ نام دارد.
(فکر میکنم که این مقاله توسط اقای عبدالله شهبازی تهیه شده. ) در پایان این مقاله لینک مصاحبه را برایتان تهیه میکنم.
 «عبدالله شهبازی»  مصاحبه مفصلی با «اقای محمدقلی مجد» انجام داد، دکتر مجد در مصاحبه فوق درباره این کتاب و موانع فراوانی که در راه انتشار آن ایجاد شد چنین گفت: یافته‌های من در این زمینه واقعاً شگفت‌انگیز است و در داوری تاریخی ما تحول بزرگی ایجاد خواهد کرد. بزرگ‌ترین فاجعه نسل‌کشی قرن بیستم در کشور ما، ایران، اتفاق افتاده است. طبق اسناد آمریکایی، در سال 1914 جمعیت ایران بیست میلیون نفر بود که در سال 1919 به یازده میلیون نفر کاهش یافت. توجه بفرمایید. یعنی حدود 8 الی ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری‌های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند. در اسناد آمریکایی مدارک مستندی دربارۀ این تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلع‌و‌قمع و نابود شدند. تنها در سال 1956 بود که ایران توانست به جمعیت 20 میلیونی سال 1914 برسد
عجیب‌تر از همه، نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسی‌ها بود. ولی انگلیسی‌ها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آن‌ها اوضاع را وخیم‌تر کرد و سبب مرگ میلیون‌ها نفر از ایرانیان شد. درست در زمانی که مردم ایران به‌دلیل قحطی نابود می‌شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می‌شد و هم مردم ایران را از این مواد محروم می‌کرد. جالب‌تر این‌که انگلیسی‌ها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین‌النهرین به ایران شدند. به‌علاوه، در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسی‌ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعاً باید جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت به‌شمار آورد. هیچ تردیدی نیست که انگلیسی‌ها از قحطی و نسل‌کشی به‌عنوان وسیله‌ای برای سلطه بر ایران استفاده می‌کردند. به‌رغم اهمیت این کتاب و یافته‌های پژوهشی کاملاً مستند و معتبر آن، من با دشواری بزرگی برای چاپ آن مواجه شدم.
 بسیاری از ناشرین دانشگاهی آمریکا حتی حاضر نشدند این کتاب را تورق کنند. تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسیار روشنگرانه است. این بنگاه انتشاراتی، در سال گذشته کتابی دربارۀ نسل‌کشی در رواندا چاپ کرده بود که بسیار شهرت یافت. ولی همین ناشر حاضر نشد حتی کتاب من را ببیند. این نشان می‌دهد که ناشر فوق به کتابی علاقه دارد که نسل‌کشی آفریقائیان سیاهپوست به‌وسیله سایر آفریقائیان را نشان دهد ولی نمی‌خواهد کتابی را منتشر کند مشتمل بر اسنادی که نسل‌کشی مردم ایران را به‌وسیله اروپائیان سفیدپوست (انگلیسی‌ها) نشان می‌دهد. سرانجام، انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک حاضر شد کتاب من را بررسی کند. بعد متوجه شدم که این کتاب برای بررسی به افراد زیر داده شده است: «دکتر فرهنگ رجایی» (مدرس علوم سیاسی در دانشگاه کارلتون کانادا) و« دکتر مونیکا رینگر »مدرس تاریخ در کالج ویلیام و دبیر اجرایی انجمن موسوم به مطالعات ایرانی
طبعاً انتظار می‌رفت کتابی که بیانگر نسل‌کشی انگلیسی‌ها در ایران در دوران جنگ اوّل جهانی است، علاقه فراوانی را در میان خوانندگان ایرانی و خارجی برانگیزاند. ولی به‌زودی روشن شد که (دکتر فرهنگ رجایی و دکتر مونیکا رینگر) به‌شدت نگران شده‌اند و می‌خواهند این جنایت عظیم دولت بریتانیا علیه مردم ایران، این بزرگ‌ترین نسل‌کشی قرن بیستم، را بپوشانند. پس از ماه‌ها انتظار، دکتر رجایی اظهار نظر کرد که کتاب تنها بر بنیاد اسناد وزارت خارجه آمریکا نگاشته شده و از اسناد انگلیسی استفاده نشده است. روشن است که من نمی‌توانستم، به دلایلی که شرح دادم، از اسناد انگلیسی استفاده کنم. همانطور که گفتم، اسناد وزارت جنگ و سایر اسناد نظامی بریتانیا دربارۀ ایران سال‌های 1914-1921 هنوز طبقه‌بندی‌شده است و در دسترس محققین نیست و تا پنجاه سال دیگر در اختیار محققان قرار نخواهد گرفت. اسناد علنی شده وزارت خارجه بریتانیا هم حاوی هیچ مطلبی دربارۀ موضوع تحقیق من نیست.
ایراد دیگر «فرهنگ رجایی» به کتاب من حتی عجیب‌تر از مطلب قبل بود. او پیشنهاد می‌کرد که من دوره مجله مذاکرات مجلس طی سال‌های 1917-1919 را مطالعه کنم و افزوده بود که نسخه‌ای از این نشریه در کتابخانه کنگره در واشنگتن موجود است. مسلماً، هر کسی که با تاریخ ایران آشنا باشد می‌داند که مجلس سوّم در نوامبر 1915 تعطیل شد یعنی در زمانی که ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال باراتوف به تهران رسید. و اعضای دمکرات مجلس از تهران گریختند. این دوره از مجلس تنها در ژوئن 1921 کار خود را از سر گرفت. یعنی زمانی‌که قوام‌السلطنه نخست‌وزیر شد. بنابراین، در دوره تاریخی مورد بررسی من نه مجلس در کار بود نه مجله مذاکرات مجلس.
برخورد آن خانم به کتاب من نیز مانند برخورد دکتر فرهنگ رجایی بسیار عجیب بود. دکتر مونیکا رینگر ابتدا با من تماس گرفت و از کتاب ستایش کرد. ولی بعد، پس از ماه‌ها تأخیر، حاضر نشد گزارش مکتوبی در تأیید یا رد کتاب ارائه دهد. من بعداً از طریق مسئولین انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک متوجه شدم که وی شفاهاً علیه کتاب من اظهارنظر کرده است. رینگر به‌طرز آشکاری می‌ترسید اظهارنظر خود را مکتوب کند.
خیلی روشن است که هدف (فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر) لاپوشانی جنایات بریتانیا و حمایت از آن است و وفادارانه این امر را دنبال می‌کنند.
ما به‌طور خیلی واضحی با بقایا و بازمانده‌های شصت سال حاکمیت استعماری بر ایران (سال‌های 1919-1979) سروکار داریم. نکته دیگری که من متوجه شدم این است که تأثیر و قدرت آن‌ها در آمریکا مثل بریتانیا نیست. البته، دانشگاه‌های آمریکا و کانادا پر از چنین آدم‌هایی است. یکی از مأموریت‌های آن‌ها جلوگیری از انتشار کتاب‌هایی است که دیدگاهی مغایر با دیدگاه آن‌ها را بیان می‌دارند. این سیستمی است شبیه به سیستم سانسور ساواک در اوج قدرت آن.
خوشبختانه، زمانی‌که فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر به این حرکات بی‌معنی دست می‌زدند، ناشر دیگری پیدا شد و علاقه جدّی خود را به کتاب من ابراز داشت و پس از مطالعه و بررسی کتاب، پذیرفت که آن را در پائیز 2003 چاپ کند. به هر حال، تجربه این کتاب برای من و دیگران خیلی
هشداردهنده و افشاگر است.»

===================================
چند کتاب دیگر دکتر مجد که از نظر پژوهش تاریخی قابل اهمیت است: کتاب( سياست تقسيم اراضي محمدرضا پهلوي است). مجد نشان داده که چگونه شاه براي ‏اينکه از خود در برابر دولت ايالات متحده آمريکا يک چهره اصلاح طلب نشان دهد، که ‏توانايي جلوگيري از گسترش کمونيسم را دارد، اراضي حدود 2 ميليون خانوار خرده ‏مالک ايراني را گرفت و بين حدود 2 ميليون دهقان تقسيم کرد. يعني هرج و مرجي ‏ايجاد کرد که تبعات آن هنوز باقي است و باقي خواهد ماند. دکتر مجد در اين کتاب، ‏درواقع< تز> خانم <لمبتون> را رد کرده است که ساختار مالکيت ايران را فئودالي ميديد و ‏مدعي بود که گويا بيشتر اراضي کشاورزي ايران در تملک 200- 300 خانوار بزرگ ‏مالک است. مجد ثابت ميکند که چنين نيست و ساختار مالکيت ارضي در ايران اساسا ‏خرده مالکي بوده است.
کتاب ديگر دکتر مجد درباره( ايران دوران رضاشاه) است. مجد اولين محقق ايراني ‏است که بر اساس اسناد علني شده دولت آمريکا به تحقيق درباره تاريخ ايران در دوران ‏رضاشاه پرداخته است. اين اسناد بي نظير است. مجد معتقد است که انگليسيها علاقه ‏اي به علني کردن اسناد تاريخي مداخلات استعماري شان ندارند و هيچ قانوني نيز آنها ‏را مجبور به اين کار نميکند. برعکس، در آمريکا دولت طبق قانون* موظف است اسناد را پس از مدت محدودي علني کند و ‏اگر چنين نکند محقق ميتواند از طريق دادگاه عليه سازمان مربوطه اقامه دعوي کند و با ‏حکم دادگاه سند را به دست بياورد.  نکته جالب اين کتاب ميزان ثروت رضاشاه است. ‏دکتر مجد بر اساس اسناد معتبر دولتي آمريکا نشان ميدهد که رضاشاه در زمان کناره ‏گيري از سلطنت (1941) حدود< دويست ميليون دلار> در حسابهاي بانکي اش در لندن ‏و نيويورک و تورنتو ذخيره پولي داشت. اين بغير از معادل است که ‏در بانک ملي تهران داشت و غير از حدود (7000 )روستاي ششدانگ و کارخانه هايي که ‏در ايران داشت. بعبارت ديگر، رضاشاه در زمان خود يکي از ثروتمندترين مردان جهان ‏بود. ‏ دو کتاب فوق را انتشارات دانشگاه فلوريدا چاپ کرده است. ‏
 
کتاب دیگر دکتر مجد درباره غارت آثار باستاني ايران ‏در دوران رضاشاه است. با توجه به حادثه مدهش غارت سازمان يافته موزه بغداد اين ‏کتاب خيلي به روز است و به همين دليل ناشر زمان انتشار آن را جلو انداخت.  دکتر مجد، باز ‏بر اساس اسناد علني شده دولت آمريکا، نشان ميدهد که «پروفسور پوپ» معروف، که ‏تاکنون او را به عنوان خدمتگزار فرهنگ ايران ميشناختيم، کارش سرقت و قاچاق آثار ‏باستاني ايران و فروش آن در آمريکا بود و محمدعلي فروغي (ذکاءالملک) و پسرش ‏‏(مهندس محسن فروغي) نماينده و کارگزار او بودند.  اين کتاب را نیز انتشارات ‏دانشگاهي آمريکا چاپ کرده است.
فکر میکنم که منبع این گفتگو از اقای شهبازی باشد.
http://www.shahbazi.org/pages/majd3.htm
خواندن کتابهای دکتر مجد را به همه کسانی که علاقمند به دانستن دقیق تاریخ ایران هستند،  توصیه میکنم.






تاريخ : سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن جعفری