امام حسين عليه السلام در وصيت نامه اي كه به برادرشان محمد بن حنيفيه مي نويسند مي فرمائيد :(اني لهم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الا صلاح في امه جدي اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير سيره جدي ابي ( 1)
يعني من يك مرد جاه طلب مقام طلب اخلالگر مفسد و ظالم نيستم قيام من قيام اصلاح طلبي است قيام و خروج كردم براي اينكه مي خواهم امت جد خودم را اصلاح كنم من مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم رسول خدا و پدرم علي بن ابيطالب رفتار كنم .
همانطور كه ملاحظه مي كنيد حضرت امام حسين ( ع ) در وصيت خود هدف از قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر معرفي مي نمايند البته بهترين نحوه دعوت به معروف ها دعوت عملي و نشان دادن زيبائهايي آن و بهترين نهي ها نشان دادن نمونه ها ي عملي زشتكاريها و منكرهاست و در حادثه عاشورا اين دو جنبه به نمايش در آمد و تجسم يافته است .
اگر جريان كربلا همه ساله و زبان به زبان تكرار مي شود به خاطر معرفي اين بهترين چهره هاي انساني است كه در سخت ترين شرايط و با كمترين امكانات بر عليه همه قدرت ها وثروت هاي كثيف زمانشان قيام مي كنند و در را ه هدف مقدسشان از همه آرزوها و دلبستگيهاي كوچك و بزرگشان حتي از خون كودك خرد سالشان مي گذرند .
به قول قربوت اسپينر : بزرگترين آرمان نيكان اينست كه در آدم سازي شركت كنند يعني مكتب صالح سازي بياورند مكتب حسين نه تنها مكتب گنهكار سازي نبود بلكه مكتب مصلح سازي است ( 2)
استاد مطهري در اين زمينه مي فرمايد : خود اين حادثه تمام اين حادثه تجسم اسلام در همه ابعاد و جنبه ها اين حادثه حادثه اي است شبيه پذير نمايش پذير داراي سوژه هاي بسيار زياد كه گويي براي نمايش دادن تهيه كرده اند و از اينكه اين حادثه نمايش پذير و شبيه پذير است اينست كه تجسم فكر و ايده چند جانبه و چند بعدي اسلام است با همه جنبه ها واصول اسلامي عملا در اين حادثه تجسم پيدا كرده است اسلام است در جريان ودر عمل ودر مرحله تحقق حادثه كربلا خودش يك همايش از سربازان اسلا م است اما نه نمايش كه صرفا نمايش يعني صورت سازي مي باشد آدمكهايي بسازند و صورتي درست كنند ولي در واقع حقيقت نداشته باشد مثلا آيه ( ان الله اشتري من المومنين انفسهم و امولهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله )(3)
يعني خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري نكرده است آنها در راه خدا جهاد مي كنند در اين حادثه كربلا خودش را در عمل نشان مي دهد (4)
همانطور ذكر شد حادثه كربلا تجسم عملي اسلام است آيات قرآن كه راه و رسم زندگي را نشان مي دهد در اين حادثه عينيت يافته است .
يك از ديگر آياتي كه حادثه كربلا تجسم يافت و به نمايش در آمد آيه
( من الناس من يتخذ من دون الله اندارا سيحبونهم كحب الله والذين آمنوا اشد حبا لله ( 5) يعني بعضي از مردم خدا را همانند خدا مي گيرند و چنانكه خدا را دوست داشت آنان دوستي ورزند و ليكن آنها كه اهل ايمان هستند كمال محبت و دوستي و علاقه شان به غير خدا به اندازه خداست حال ببينيم امام حسين ( ع ) جزء كدام گروهند كدام كساني كه دلبستگي ودوستي و علاقه شان به غير خدا به اندازه خداست يا كساني كه بيشترين دوستي ودلبستگيشان را به خداوند اختصاص داده اند در حادثه كربلا امام حسين عليه السلام نشان مي دهند كه اهل ايمانند و شديد ترين دوستيها و محبت ها را در ارتباط با خدا دارند{ والذين امنوا اشد حبا لله}هستند استاد مطهري در اين زمينه چنين مي گويند : ما بچه هايمان را دوست داريم آيا حسين بن علي بچه هاي خود را دوست نداشت مسلما او بيشتر دوست داشت ابراهيم خليل هم اينطور نبود كه كمتر از اسماعيلش را دوست داشته باشد خيلي بيشتر دوست داشت به اين دليل كه از ما انسان تر بود و اين عواطف عواطف انساني است او انسان تر از ما بود و قهرا عواطف انساني او همه چيز بيشتر بود حسين بن علي بيشتر از ما فرزندان خود را دوست داشت اما در عين حال او خدا را از همه كس و همه چيز بيشتر دوست داشت و در مقابل خداوند در راه خدا هيچ كس را به حساب نمي آورد ( 6)
در تاريخ واقعه كربلا آمده است هنگامي كه عده اي به امام حسين پيشنهاد ميدادند خود كه مي رويد اهل بيت را در اين سفر خطر ناك همراه نبريد فرمودند : در عالم رويا(رويا امام با روياي مردم عادي فرق مي كند خواب امام برايشان حجت است) جدم به من فرموده است ( ان شاء الله ان يراك قتيلا يعني خداوند اراده كرده كه ترا كشته ببيند و براي خانواده ام نيز فرموده :ان شاء الله ان يراهن سبايا يعني خداوند خواسته كه اينها اسير باشند البته منظور از اينكه گفته شده خداوند اراده تشريعي است مثلا خداوند درباره زكات مي فرمايد : {يريد ليطهركم} يعني خداوند پاكي شما را اراده كرده است در اينجا معناي اراده اين نيست كه چون خداوند اراده كرده مردم مجبور باشند زكات بدهند بلكه منظور اينست كه رضاي حق در دادن زكات است در اينجا نيز رضاي حق و مصلحت الهي در كشته شدن امام حسين ( ع ) و اسير شدن اهل بيت عليهم السلا م بوده است ( 7) يكي ديگر از آيه هايي كه در حادثه عاشورا را تجسم يافت و به نمايش درآمد و سرمشق عملي انسانها شد آيه{ لقد جائكم رسول من انفسكم عزيزعليه ماغنهم حريص عليكم با المومنين رئوف رحيم ( 8) يعني همانا رسولي از جنس خود شما براي خلق آمد كه از فرط محبت و نوع پروري فقر وپريشاني و جهل و فلاكت شما بر او سخت مي آيد نجات شما حريص و به مومنان مهربان است مي باشد . اسلام دين محبت ومهرورزي است اما همانطور كه گفتيم اين محبت ها جهت دارند و جهت آن خدايي است .ممكن است كسي چيزي يا كسي را به خاطر خود خواهي منافعش دوست داشته باشد كه اگر آن منافع تامين نشود آن دوستي هم نيست اما گاهي دوستيها به خاطر خداست دوستي و محبت امام حسين عليه السلام از اينگونه دوستيها و محبت ها بود وجود مبارك ابا عبد الله از بدبختي سياهي كه به جنگش آمده بودند متاثر بود نمي خواست حتي يك نفرشان به اين حال بماند و تمام سعي خود را براي بر گرداندن آنها كرد : مي گويند ابا عبدالله براي آنكه آنها را از جنگ با دين منصرف كند يك دفعه سوار شتري مي شوند و مي روند اندرز مي دهند و بر مي گردند عمامه پيامبر را به سر مي گذارند لباس پيامبر را مي پوشند سوار اسب مي شوند وبسوي آنها مي روند بلكه بتوانند از اين گروه شقاوت كار كسي را كم كنند . در اينجا حسين عليه السلا م يكپارچه محبت است يكپارچه دوستي است كه حتي دشمن خود را هم واقعا دوست دارد .
آيه ديگري كه در عاشورا تجسم يافت و جان گرفت آيه { ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا الا المصلين ( 9)
يعني انسان مخلوقي سخت حريص و بي صبر است چون شر وزياني به او رسد جزع و بيتابي مي كند و چون مال و دولتي به او رو كند منع احسان كند مگر نماز گزار آنكه اينگونه نيستند امام حسين عليه السلام درحادثه كربلا نشان دادند كه از مصلين واقعي هستند كه در كوران حوداث و سختي ها با جزع و فزع و بي تابي نمي افتند اين آيه كريمه در جاي جاي حادثه كربلا تجسم يافته وجان گرفته است اما اوج تجسم آن در شب عاشورا است . از مظاهر درخشنده حادثه كربلا تجليات بزرگ الهي آن موضوع جمع كردن اصحاب در شب عاشورا و سخنراني امام حسين عليه السلام براي آنهاست بايد در نظر داشت كه اين سخنراني در شب عاشورا است هنگامي كه عوامل محيط از هر جهت نامساعد و نا اميد كننده است در چنين شرايطي هر سردار و رهبري كه تنها مادي فكركند جز لب به شكايت گشودن كاري ندارد .منطقش اينست : افسوس كه بخت با ما مساعده نشد ..... مثل نا پلئون مي گويد طبيعت با من مساعدت نكرد همه سخنانش شكايت از روزگار و احساس يا س است آنچه شرايط را براي او سخت تر مي كند اينست كه زنان و فرزندان و خواهرانش تا 24 ساعت ديگر اسير دست دشمن مي شوند براي يك مرد غيور و فداكار اين خيلي سخت و ناگوار است . در يك چنين وضعي ديگران چه كرده اند ؟ مادر تاريخ مي خوانيم كه المقنع وقتي كه محصور شد و در شرايط نامساعد و نا اميد كننده اي قرار گرفت اول خاندان خود را كشت بعد خودش را همچنين است يكي از خلفاي اموي كه در هنگام گرفتاري همين رفتار را داشت تاريخ از اين نمونه ها بسيار دارد .امام حسين بن علي عليه السلام وقتي كه شروع كرد به سخنراني گفت ( اثني علي الله احسن الثناء و احمده علي السراء والضراء اللهم اني احمدك .....) با اينهمه شرايط نامساعد مادي دم از رضا و سازگاري با عوامل مي زند چرا ؟
چون در شرايط معنوي مساعدي سير مي كند او اعتقادا و عملا موحد و خداپرست است و بعلاوه او به نتيجه نهايي كار خود آگاه است او هدفش مثل اسكندر و ناپئلون جهانگيري نبود كه خود را شكست خورده بداند هدفش اعتلاي كلمه حق بود و از اين نظر كار خود را بسيار سودمند وموثري ديد ( 10)
وتاريخ كربلا نشان داد كه نه تنها امام حسين عليه السلا م بلكه هيچكدام از ياران ايشان در اين موقعيت حساس و ياس و نا اميدي و شكوه و شكايت نشدند و اين نشان مي دهد كه دستوراتي كه در دين براي انسان سازي آمده است عملي و شدني است و انسانها در نهايت سختي ها و مشكلات اگر توكل و اعتمادشان به خداي بزرگ و مهربان باشد عزت و شرف خود را از دست نمي دهند و به خرج و بي تابي نمي رسند .
منابع و ماخذ
مقتل الحسين , ص 156
حماسه حسيني , استاد مرتضي مطهري
قرآن كريم , سوره مباركه توبه آيه 111
حماسه حسيني استاد مرتضي مطهري جلد 1 ص 381
قرآن كريم سوره مباركه بقره آيه 165
حماسه حسيني استاد شهيد مطهري جلد 1 ص 224
حماسه حسيني استاد شهيد مطهري جلد ص 398
قرآن كريم سوره مباركه توبه آيه 128
قرآن كريم سوره مباركه معارج آيه 19- 28
حماسه حسيني استاد مطهري جلد 2 ص 74- 75.
من ندانم كه چه سري است كه در خانه اوست
داستان تو و غم، صحبت سنگ است و سبو
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
جان حسرتكش ما تشنه پيمانه اوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
كشته عشق حسين از همه كس زندهتر است
هر كجا مينگرم نور رخش جلوهگر است
هر كجا ميگذرم جلوه مستانه اوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
ای شمع حرمخانه قربانون اولوم عبّاس
جان لار سنه پروانه قربانون اولوم عباس
ایلده شب تاسوعا سسلر آدوی دنیا
معناده دیَر زهرا قربانون اولوم عباس
دویسه قاپیوی سائل منظوری اولار حاصل
ای مونس اهل دل قربانون اولوم عباس
انسان و ملك سندن ایستلر كمك سندن
اَل بیزدن اتك سندن قربانون اولوم عباس
ای معرفتین كانی، سَن بُل آناوین جانی
بیمه ایله بو جمعی قربانون اولوم عباس
اوج شرفه چاتدون، لب تشنه قانه باتدون
سن كوثری آغلاتدون قربانون اولوم عباس
دگدی گوزل آننوندان اوچ شعبه لی بیر پیكان
دوتدی گوزیوی اَلقان، قربانون اولوم عباس
یاندیم دیدیم ای قارداش سس ویر منه وای قارداش
چارم ندی ای قارداش قربانون اولوم عباس
دیداره حسین گلدی، قلبین غم اوخی دَلدی
تاپدی سنی دینجلدی قربانون اولوم عباس
وار خیمه ده چوخ سوزلر قیزلار یولیوی گوزلر
باخمور نیه بو گوزلر قربانون اولوم عباس
احسنت بیله ایثاره، سردار وفاداره
قربان كسیلن یاره، قربانون اولوم عباس
گَلدیم باشوین اوسته، آچ گوزلرین آهسته
سن خسته حسین خسته، قربانون اولوم عباس
ای كشتی بی ساحل، قانلی علمه حامل
آمالون اولوب حاصل قربانون اولوم عباس
كم ایلمه لطفون سَن، بیچاره كلامیدن
كویونده گدایم من، قربانون اولوم عباس
آنکه بر سر شهادت بوده محرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زین اب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه بر خواند حدیث ام ایمن بر امام
من به جرات گویم آن زن هم حسین هم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است
آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد علم
چون حسن بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است
وصف زینب را ز من مشن بیا در کربلا
خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است
ملجا اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است
مدعی (منزوی) هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آنهم زینب است
استاد منزوی
ظۆلمهت گئجه، آی دوْرهسینه هاله گلهنده
قوْرخار نئجه شخص اوْلسا، ائدر ناله گلهنده
ایجـاد اوْلـۇنار موختـهلیف اشکال-وْ-عجاییب
تلّ اۆسته و یا اینکـه سییـهه چـاله گلـهنده
ئوز کؤلگهسینه باخسا هراسان اوْلۇ اینسان
قوْرخـار گؤزۆنـه، هئیکـهل-ی-ابطالـه گلهنـده
بیلمهم اوْ حۆسئینین قێـزی اۆچ یاشـدا رقیّه
نـه حالیلـه گلـدی گئجــه گــوْدالــه گلــهنـده
وئردی یۇخۇیا دۆشمهنی دۇردۇ یوْلا دۆشـدۆ
قوْرخــدۇ دۇتــولا فـرقـهیئ جههــالـه گلهنده
حتی ائله گلدی کی اوْنۇ گؤرمهدی بیر کس
سیررین دئمـهدی، عمّـییه، اطفالـه گلـهنده
گلمیشدی همان یوْل کی اوْ زهرایئ سه ساله
حتمــهن ایتیـرهر سـالک-ی- صـد سالـه گلهنـده
فیکر ائیلمه کیم گتـدی اوْنـۇ مقتلـه بیر بـاش
عاشیق یـوْل ایتیرمـهز رهـئ آمالــه گلهنــده
زهـرا سسینی آلـدێ اوْ قێـز مقصـده چـاتدێ
زهـرایـه اؤزۆن ائیلــهدی هــم نالــه گلــهنــده
سس گلدی قێزیم سینهمه گل یاخشێ گلیبسهن
تـۆش اولمـامێسـان شمر-ی-بــد افعـالــه گلـهنــده
دیققهتله باخێب گؤردۆ کی بیر نعشیدی بیسر
آهێ گلی چـۆن شعلـهی-ی-جـووالـه گلـهنــده
سالــدێ اؤزۆنـۆ سینـهسینه ائیلهدی فـــریاد
گـــؤر قالـدێ رقیّوْن بـابـا نـه حالــه گلــهنــده
گاهــی ایاغێــم داشـه دگیب گاه یێخیلدیــم
قان وئردی دیلیـــم دیدهیئ سیّالــه گلـهنـده
امما بابا چۆن شمر یۇخۇدۇ باشێمێن اۆسته
صد شوکــر ائیلهدیم ایندی بۇ مئنواله گلهنده
عالـهم منـه رحم ائیلهدی شمر ائلهمیر امما
تاپشێر منـی بـارێ سـن اوْ قتّـالــه گلـهنــده
یا قوْیسۇن اؤلۆم یا منی اؤز باشیمه قوْیسۇن
لای لای دئییــم اؤز اصغریمـه حالـه گـلـهنـده
سۆد گلمیشدی دؤشلهری دوْلمێشدێ ربابون
قالمێشـدێ آنـام آیـرێ بیــر احـوالــه گلــهنــده
بیر سؤزده دئییم قوْی بابا شمرین سیتهمیندن
گؤر ائتدی نهلـهر خئیمـهی-ی-ائجلالـه گلهنـده
سجادی یۆزۆ اۆستـه سالێـب چکـدی رداسیـن
اوْد وۇردۇ خییامـه، طمــع-ی-مالـــه گلــهنــــده
پــر وۇردۇم اۇچــام بیــر طــرهفه خئیمــه یانانـدا
اوْد شؤعلـه چکیـب دۆشـدۆ، پر-وْ-بالـه گلـهنـده
یانــدێ اتـهگیــم قـارداشێــم عابــد یــانـان اوْددا
یئـر گــؤی سیتـــهم-ی-شئمریله زیلزاله گلهنـده
گـوشـواره چێخێنـجـا قـولاغێمـــدان منــی وۇردۇ
بیــداد ائلـــهدی غــارهت-ی-امــوالــه گـلــهنـــده
سیلــی یئــری معلومیــدی، قمچـی یئـری امما
مـعلــوم اوْلـــۇ ویــرانییـــه، غسّــالـه گلــــهنـــده
غارهت سیتــهمیـن «منزوی» یاد ائلـهییب آغــلار
سـارِیقلــهر الـــی صفحــه-ی-«آماله» گلــهنـــده
استاد منزوی
کیم دیلده حسین آدین ایدوب اَزبَر آپاردی
قبره الی بوش گیتمدی بیر گوهر آپاردی
تپراقدا خیانت ایلمز عشق حسینه
قبر ایچره بولر گوهر جان پرور آپاردی
چوخ گورمشوخ عالمده ئولن وقته حسینچی
قبره نه جلالیله اونی اِللّر آپاردی
گیت مجلس ترحیمینه باخ جاه و جلاله
گور عشقیدی یا مسئله دیگر آپاردی
بو عشق قمارینده بلی هیچ کیم اوتوزماز
اوّل اوتوزندا گوروسن آخر آپاردی
هر کیم کی جوان عمرینی بو یولدا اوتوزدی
آخر بله گوردوک آقادان نوکر آپاردی
هر کیم کی بو درگهده قوجالدوقجا اوجالدی
باشی آغاران رتبهی والاتر آپاردی
چوخ آغ گونه چخدی قره تپراقلارون آلتدا
هر کس قره دسمالیلن اشک تر، آپاردی
فکر ایلمهسن آغلادون اشگون هدر اولدی
زر قدرینی از بس تانیدی زرگر آپاردی
سن گورموسن امّا دولانور شیشهسی الده
گوز یاشلارینی فاطمهی اطهر آپاردی
خولینون عیالینه خانم گورنه بیوردی
بو اشگون امانتدی امانت گر آپاردی
چون اوغلوما سن آغلادون الان ئوز ایونده
بو خاطرهنی فاطمه تا محشر آپاردی
استاد رحیم منزوی
اى عمه! منیـم کاش ائلـه امکانیــم اولئیــدى
سینهمـده بو باش، بیر گئجه مئهمانیم اولئیدى
اى کاش بۇنون ذکرینى بیر آن ائشیدئیدیـم
بـۇ قانلێ دوْداقدان گئنـه قرآن ائشیدئیدیـم
هـر دم بابا جانیم چاغێریب، جان ائشیدئیدیم
قوربان بابامین جان سسینه جانیم اولئیدى
اوّلده گرک باوریمى محکـــم ائدئیدیم
پیشــوازه قاچێـب گؤزلریمـى پُر نم ائدئیدیم
گؤزیاشلاریمى جمع ائلهییب مرهم ائدئیدیم
الـده یارالـى لبلـهره درمانیـم اولئیـدى
بیلسئیدیم اگر، اشکیمى یوللاره سپهردیـم
گلسئیدى آیاغیلـه آیاق ردّین اؤپـهردیـم
فرشیم یوْخودو زولفومو توْپراغه دؤشهردیم
ویرانه ائویم لاییق مهمانیم اولئیـــدى
دۇتدو بـو گئجه اوّل شبدن منـى غفلــت
گؤى اهلینى دعوت ائلهیم اوْلمادى فرصت
دوتسئیدیم عزا من بو باشین شأنینه نسبت
جئبریل گرک بو گئجه دربانیــم اولئیــدى
چـوْخ وئردی منـه زجـر، دنی گـؤز یاشـا خاطیر
سرنئیزه ده دۇرمۇشدۇ بو باش یوْلداشا خاطیـر
آلـلاه منـی حیفـظ ائتـدی فقـط بـۇ باشـا خاطیر
عئشقیمده ریضـا اوْلمـادی، نوقصـانیم اولئیـدی
آخئرده یئتیـب، چـوب-ی-جفـا دسـت-ی-یزیـده
وۇردۇ اوْنـۇ غئیظیله لـب-ی-لعـل-ی-شهیــده
زینـب بـیبـیمیـن قـددین اَگیب ائتـدی خمیده
هیچ بیر دئمهدی یاخشێدێ ویجدانیـم اولئیـدی
استاد منزوی
علی سینمده کی دیرناق یاراسی خاطرینه
بیر آزدا یات سحرون ماجراسی خاطرینه
سوسوزلار الده سو جامی دیلینده یا عباس
دخیل درگه اولوبلار سخاسی خاطرینه
سوسوزلارین چوخی دائم بو دور و برده گزور
گچولّه صاق صولا سو ماجراسی خاطرینه
خیال ایدولّه سو اولسا فقط بو خیمهده وار
سویی ربابه ویرللر بالاسی خاطرینه
اوغول بو سوزلره باعث فقط سوسوزلقدی
همیشه درد سیزیلدار دواسی خاطرینه
خجالتی سنون عباس عمون چکور آرادا
گیدوب اوزاقدا گزور ئوز حیاسی خاطرینه
فقط رقیّه باجوندور گلوب گیدن یانوا
ئوزین هلاک ایدور ئوز دلرباسی خاطرینه
و بیرده سس اوجالاندا گلولّه عمّهلرون
توکولّه گوزیاشی قارداش بالاسی خاطرینه
گرگ سکینهنون آغوشینه ویرم سنیده
دخیل درگه ایده ئوز آناسی خاطرینه
دیه عمو آنامون چارهسی گیدوب الدن
گوزین تیکوب الوه التماسی خاطرینه
او خالی مشکلره دقّتیله بیر باخسان
و لو اولا ایکی قطره شفاسی خاطرینه
توکک بوغازینه راحت گیدوب گله نفسی
ربابون آه دل بینواسی خاطرینه
بالق تک آغزوی تزتز آچوب چخاتما دیلون
ئورگیمون بو ساغالماز یاراسی خاطرینه
من آلتی آی سنه صود ویرممیش غذا یمدیم
باغشلا بو گجه نی غم هواسی خاطرینه
یقین فراتیده ناله ایدور سوسوزلقوا
یاتانموسن او فراتون صداسی خاطرینه
فرات سهلیدی داغ داش یانار سنون حالوا
بو لشگرون عمل نارواسی خاطرینه
چوخ ایستورم آنالار ایچره تک رباب آنووی
بیر امتحان ایدهلر، مدّعاسی خاطرینه
گوزوم پیاله سینه بیر پیاله سو ویرهلر
ویرم بو گوزلروی عمرون بقاسی خاطرینه
شاعر: استاد منزوی
آز قالدی کی دعواده یتسون خطر عباسه
قان گوزلرینی دوتموش وئرمور خبر عباسه
قوللار قلم اولموشدی قان گوزلره دولموشدی
آغلاردی مدارینده شمس و قمر عباسه
صاق گئتدی کسر گئتدی صول گئتدی سپر گئتدی
باش کاسهسی اولموشدی تنها سپر عباسه
دورت سمتدن اوخ دگدی بیر آخ دئمدی والله
دیل یارهلری اولدی اوخدان بتر عباسه
کسدی قباقین ناگه بیر غول قوی پیکر
بیر آهن عمود آلتدا سالدی نظر عباسه
سسلندی، علی اوغلی نه گلدی او قوللاره
بو سوز یارالاردان چوخ، ائتدی اثر عباسه
ناگه او عمود آهن گزدی باشی اوستونده
جان جان دئدی زهراده والا گهر عباسه
زین اوسته ابوالفضلی بیر صاق صولا ترپتدی
لایلای چالینور گویا شوریده سر عباسه
بو واقعه واللّهی زهرایه گران گلدی
یر گوی هامی قان آغلار دشمن گولر عباسه
شاعر: استاد منزوی
ماهیت اقتصاد اسلامی در گفتگو با آیت الله موسوی بجنوردی:
بحث بر سر ماهیت مفهوم اقتصاد اسلامی و امکان و امتناع آن همواره مطرح بوده است. برداشت و استخراج احکام کلی که می توان برپایه شریعت اسلامی در عرصه اقتصاد مطرح کرد محل توجه و تلاش اندیشمندان اسلامی بوده است. روزنامه دنیای اقتصاد گفتگویی را با آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی در خصوص ماهیت "اقتصاد اسلامی" انجام داده است که در پی می آید:
هنگام بررسی گرایشهای فکری فعال در حوزه اقتصاد به اقتصاد اسلامی که میرسیم، یک سری انتقادها همواره مطرح میشود و آن این است که اقتصاد اسلامی در تصمیمهای اقتصادی کشور نقش موثری نداشته است. به عنوان یک روحانی نظرتان درباره اقتصاد اسلامی چیست؟ اساسا خود اقتصاد یک حقیقت واحده است. نمیتوان گفت اقتصاد اسلامی یا اقتصاد نظام سوسیالیستی یا نظام سرمایهداری یا گرایشهای دیگری که در اقتصاد وجود دارد، بهتر است بگوییم نظام اقتصادی. حال سوال را میشود دوباره به این شکل پرسید که نظام اقتصادی اسلام بر چه محوری استوار است؟ آیا نظام اقتصاد اسلام براساس اقتصاد آزاد است یا براساس حکومتها و دولتهاست؟ آیا دولتها باید اقتصاد را به دست بگیرند و افراد دخالتی در نظام اقتصادی نداشته باشند؟ برای پاسخ به این سوال باید به طور دقیق آنچه اجرایی میشود را مورد بررسی قرار داد.
اقتصاد آنچه را که دولت تعیین کرده اجرا میکند. تئوریها و قوانین در اختیار دولت است. اگر با این دید به اقتصاد کشور نگاه کنیم شاید بتوان گفت که شباهت به اقتصاد سوسیالیستی دارد.
اما اقتصاد آزاد به این معنا که دولتها هیچ دخالتی ندارند و افراد آزاد هستند، در اقتصاد ما پیاده نمیشود. چرا که اساس نظام سرمایه داری بیتوجهی به گروه بزرگی از جامعه است. در نظام سرمایهداری، ممکن است افرادی مثل قارچ رشد کنند و طبقهای هم محروم شود. درحالی که اسلام حد وسطی بین نظام سوسیالیستی و نظام سرمایهداری است. اسلام در نظام اقتصادیاش بر این عقیده است که هرکس مالک کار خود است. قرآن میفرماید: لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى. آنچه که انسان سعی و کوشش کند، مربوط به خودش است نه اینکه انسان کوشش کند و دیگری بهره ببرد، مثل نظام بردهداری. اساس نظام اسلام درپرتو عدالت اجتماعی و اخلاق است.
اگر کسی زحمت کشیده و اختراعاتی کرده با کسی که درس نخوانده نباید مثل نظام سوسیالیستی برابر باشد، این خلاف عدالت اجتماعی در اسلام است. اسلام توصیه میکند که رحم و مروت باید باشد، اما اینکه بیاییم همه را در این چارچوب ببینیم که به مقدار حاجت داده شود، طبق نظام اقتصادی اسلام نیست. این برخلاف عدالت اجتماعی است. فضیلت تابع ارزش افراد است. ارزش واقعی افراد هم دانش آنهاست ونه پول و مقام. به مقدار دانشی که انسان دارد، ارزش دارد. قرآن میفرماید: «هل یستوی الذین یعلمونوالذین لا یعلمون» آیا آن کسی که دانشمند است با کسی که جاهل است،یکی است. عقل سلیم هم در اینجا فرق میگذارد.
نظام اقتصادی اسلام در پرتو عدالت اجتماعی واخلاق است. اخلاق دانش منجیات و مهلکات است. انسانی که حتی معتقد به دین نباشد، فطرت او و عقلانیت او حکم میکند که با کسی که دانشمند است و خدمت به بشریت کرده و رشد علمی داشته است و فردی که هیچ رشد علمی ندارد، یکسان برخورد نشود.
برخی از احکام نظام اقتصادی شباهت زیادی با برخی از احکام سوسیالیستی دارد، مهمترین تفاوت بین نظام اقتصادی اسلام با نظام سوسیالیستی در چیست؟
نظام اقتصادی سوسیالیستی ارزشهای ذاتی را نمیبیند و فقط به نیازها میپردازد. درمقابل نظام سرمایهداری نیز براساس بی عدالتی و بی اخلاقی است.کسی که مثل قارچ رشد کند و میلیاردها سوءاستفاده کند، هیچگاه با اصول نظام اقتصادی اسلام همخوانی ندارد. البته من نمیگویم جامعه بیطبقه باشد. طبقات امری قهری است. طبقات دانایان با طبقات نادانان یکی نیستند.
کسی را میبینید کار و تلاش میکند و کارشان مولد پول است. هم خدمت به مردم میکند و هم مولد است. هیچ گاه اسلام حکم نکرده که مثلا جراحانی که با انجام عمل جراحی روزانه جان افراد زیادی را نجات میدهند با کسانی که تحصیلاتی ندارند، در یک جایگاه قرار بگیرند.
یا فردی که در دانشگاه پروفسور است که دانشجویان زیادی را تربیت میکند، عدالت اجتماعی حکم میکند که برای آنها ارزش بیشتری قائل شویم. اما در همه حالات اسلام توصیه میکند که محروم در جامعه نباشد، تعاون باشد مساوات وبرابری باشد. کسی نباید گرسنه باشد. این از اساس اصول نظام اقتصادی اسلام است.
اسلام توصیه میکند که اگر کسی تا 40 خانه اطراف او بیشام بخوابد، او مسوول است. نظام اقتصادی اسلام، هم عدالت را میگوید و هم اخلاقیات. اگر نظام اقتصادی اسلام کاملا اجرایی شود، هم علم را ترویج میکنیم و هم ارزشها را در حالی که نظام اقتصادی سوسیالیستی از بین بردن دانش است. در نظام سرمایهداری هم میبینید یک گروه خاصی میلیاردر میشوند و گروهی گرسنه هستند. در همین آمریکا افرادی هستند که گرسنه و کنار خیابان میخوابند و گروهی هم بسیار پولدارند. این نظام فاسد است چون در آن بیعدالتی وجود دارد. جامعهای که براساس عدالت اجتماعی نباشد، محکوم است.
اگر این دو اصل کاملا مراعات شود، جامعه ایدهآلی داریم در عین حال که دارندگان ارزشها را تقویت کرده ایم و درهمان حال هم کسی را گرسنه و بینوا نگذاشتهایم. میتوانیم یک طبقه محروم را جزو طبقات توانا کنیم. در اسلام مثلا زکات توصیه شده است. زکات مال و فطره. زکات امروز دیگر در غلات اربعه و انعام ثلاثه نیست. امروز مصادیق عوض شده است. براساس نظرحضرت امام (ره) که عنصر زمان و مکان در اجتهاد تاثیر دارد، امروز باید اجتهاد کرد که آیا زکات فقط راجع به شتر و گوسفند و گاو است یا خیر. کشورهایی هستند که صادرات ماهی، مرغ، شترمرغ یا برنج است. نمیتوان حکم آنها را در زکات در غلات اربعه خلاصه کرد.می توان کاملا مساله زکات را توسعه داد. اگر مساله زکات توسعه داده شود، به اعتقاد من فقیری در جامعه اسلامی باقی نمیماند.
مهمترین اصلی که در نظام اقتصادی اسلام با سایر مکاتب تفاوت ماهوی دارد، کدام است؟
عدالت و اخلاق. در نظام اسلامی مسائلی تعبیه شده است که ریشه فقر را میخشکاند. کشورهای سرمایهداری چنین اصلی را در اقتصادشان ندارند. به همین دلیل است که فاصله طبقاتی بسیار است. اسلام این شیوه اداره اقتصاد را قبول ندارد، اسلام میخواهد که همه مردم در پرتو عدالت اجتماعی و رفاه باشند. بنابراین به عقیده من بهترین نظام اقتصادی، نظام اقتصادی اسلام است که متاسفانه نه تنها در کشور ما بلکه در هیچ کجا پیاده نشده است. امام رحمتالله علیه بسیار سعی داشت که این نظام اجرایی شود. مسوولان کشور باید دنبال پیاده کردن این نظام باشند. باید قوانین اقتصادی کشور به گونهای تدوین شود که این قوانین خود پشتوانه عدالت اجتماعی و اخلاق در جامعه شوند. اگر نظام اقتصادی کشور در پرتو این دو اصل باشد، هرگز شاهد بی عدالتیها نخواهید بود.متاسفانه در همین نظام اقتصادی کشور ما یک عده گرسنهاند و گروهی نمیدانند با پولهایشان چکار کنند، در بانکهای خارج بگذارند یا جای دیگری خرج کنند. این با وضع، هرگز با نظام اقتصادی اسلام سازش ندارد.
شما فرمودید که نظام اقتصادی اسلام پیاده نشده و فرمودید که نظام اقتصادی باید داشته باشیم. در سه دهه گذشته سعی شده که قوانین کشور بر مبنای نظام اقتصادی اسلام تدوین شود که مهمترین آنها قانون اساسی است، درحالی که مدافعان اقتصاد اسلامی معتقدند که اقتصاد اسلامی اجرایی نشده است. به نظر شما آیا باید به دنبال علمی برویم که منطبق بر نظام اقتصادی اسلام باشد؟
همانطور که عرض کردم، علم اقتصاد یک واقعیت است که همه جا یک پاسخ را دارد. نظام اقتصادی اسلام برپایه عدالت اجتماعی و اخلاق است. اگر ما نظام اقتصادیمان را در پرتو عدالت اجتماعی اجرا کنیم، مشکلاتی که امروز میبینیم پیش نمیآید که عدهای مثل قارچ رشد کنند. باید اندیشه امام را پیاده کرد. امروز اسلام توسعه پیدا کرده است. برای گسترش و توسعه هم باید ملاکهای آن را پیدا کرد. ملاک زکات مبارزه با فقر است.
به نظر شما چرا اجرایی نشده؟
علتش این است که گروهی ممانعت میکنند.
نمونهاش همین اقتصاددانان با گرایشهای سوسیالیستی و سرمایهداری هستند که مقاومت میکنند. گروهی الگوی نظام سوسیالیستی در ذهن دارند، سعی میکنند اقتصاد کشور را به آن سو هدایت کنند و در مقابل گروهی به نظام سرمایهداری اعتقاد دارند و به دنبال پیاده کردن دیدگاههای خود در اقتصاد هستند. این چنین است که تضادهایی شکل میگیرد. کما اینکه تاکنون هم شاهد این تضادها در تصمیمگیریها بودهایم. میبینید که یک دوره یک طرز تفکر جلو میرود و در دوره دیگر طرز تفکر دیگری. من هر دوی آنها را قبول ندارم.
کسانی که به دنبال تامین عدالت اجتماعی در جامعه هستند باید بدانند که اجرای این نظام تنها در پرتو، نظام اقتصادی اسلام امکانپذیر است و نه لزوما نظام اقتصادی سرمایهداری یا سوسیالیستی. هر دوی این دو نظام تجربه شده و شکست خورده است. در آمریکا و کشورهای اروپایی ببینید چقدر فقیر وجود دارد. امروز نجات جامعه این است که نظام اقتصاد اسلام پیاده شود. شهد الله که نجات جامعه امروز ایران، مبارزه با فقر است.حضرت فرمودهاند که فقر انسانها را منحرف میکند. باید مبارزه با فقر را نهادینه کنیم که این جز در پرتو عدالت اجتماعی و اخلاق امکانپذیر نیست. اگر در نظام اقتصادی ما این دو اصل باشد، جامعه ما ایدهآل میشود و والا واضح است که پیروی از این دو نظام به بنبست رسیده است.بنده این را قبول ندارم که حضرت مهدی (عج) که تشریف میآورند، افراد را با شمشیر مسلمان میکنند، هیچ وقت با شمشیر کسی مسلمان نمیشود. عقیده و ایده با زور نمیشود. ایشان اسلام واقعی را که مطابق فطرت و عقلانیت است، پیاده میکنند. عدالت اجتماعی و اخلاق را در جوامع بشری پیاده میکنند. لذا احیای شریعت اسلام با شمشیر نیست، این است که اسلام واقعی را که منجی بشریت است، امام زمان آن را پیاده میکند. ما هم امروز اگر بخواهیم جامعه ایدهآل شود، باید نظام اقتصادی را پیاده کنیم که نه برمبنای نظام سوسیالیستی است و نه سرمایهداری.
به نظر شما اجرایی نشدن به دلیل قوانین و مقررات است؟
قانون وقتی دولبه میشود، این اتفاقها میافتد. قوانین باید صریح باشد، اینگونه نباشد که آنکه تمایل به سرمایهداری دارد، برداشت خود را از آن داشته باشد و آنکه گرایش سوسیالیستی دارد، برداشت سوسیالیستی از قانون کند.
قانونگذاران میگویند اگر در قوانین ابهام باشد، ولو قوانین قضایی این امکان وجود دارد که برداشتها هم متفاوت شود. وقتی قانون مبهم است براساس سلیقه عمل میشود. هرکس ممکن است برداشت خود را از قانون داشته باشد. گروهی با گرایش سوسیالیستی از قانون یک برداشت را بکند و آن را اجرا کند و گروه دیگر برداشت سرمایهداری را بخواهند و براساس همان قانون را اجرایی کنند.
یعنی فکر میکنید قوانین ما در برخی موارد دوپهلو عمل میکنند؟
قوانین نظام اقتصاد اسلامی باید بسیار روشن و با صراحت باشد. آن روز است که جامعه ما مبدل به مدینه فاضله میشود. امیدوارم روزی برسد که نظام اقتصادی که در ایران عزیز پیاده میشود، در پرتو اخلاق و عدالت اجتماعی باشد.
شاید تصور و باور عمومی بر این است که کشورهای اسلامی قاعدتا باید بر محور اقتصاد اسلامی اداره شوند و آموزههای اسلامی آن گونه که در قرآن کریم و سنت آمده، در این کشورها نمود و ظهور بیشتری داشته باشد؛ اما نتایج پژوهش دو تن از اساتید دانشگاه جورج واشنگتن، نشان میدهد که بیشتر کشورهای اسلامی، اصول اقتصاد اسلامی را رعایت نمیکنند!به گزارش «تابناک» در دهههای اخیر، مطالعات در حوزه علوم اجتماعی و انسانی در حوزهای خاص معطوف به تأثیر ادیان بر روابط اجتماعی و سیاسی ممالک و کشورها شده است و نظریات متفاوتی از تأثیرگذاری دین در حوزههای مختلف اجتماع مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران غربی و شرقی واقع شده است.
یکی از این حوزهها بدون شک، حوزه اقتصاد است و تأثیر و تأثر دین بر حوزه اقتصاد مورد توجه برخی از پژوهشگران قرار گرفته تا روابط و پیوند میان دین و فعالیتهای اقتصادی در سطح خرد و کلان را در جوامع گوناگون به معرض آزمون درآوردند.
در پژوهش اخیر که شهرزاد رحمان و حسین عسکری، دو تن از اساتید دانشگاه جورج واشنگتن انجام دادهاند، برآوردی از میزان اسلامی بودن اقتصاد ۲۰۸ کشور در سراسر دنیا صورت گرفته که نتایج قابل تأمل آن، بسیار جالب توجه است.
این دو، از یک روششناسی خاص با دستهبندی فعالیتهای اقتصادی کشورهای مختلف و استخراج آموزههای اقتصادی از منابع دینی، اقدام به ایجاد شاخصی به نام شاخص اسلامی بودن اقتصاد کشورها کردهاند و بر اساس این شاخص، رتبه کشورهای مورد بررسی را از نظر نزدیکی به شاخصهای اقتصاد اسلامی ارزیابی کردهاند.
کشورهای اسلامی چقدر مسلمان هستند؟
این دو پژوهشگر برای دریافت این موضوع، اقدام به جمعبندی اصول اقتصادی در اسلام بر مبنای متن قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) کردهاند. بر پایه پژوهش این دو، اسلام بر خلاف سایر ادیان در مبانی و اصول خود، حتی جزییات ایجاد یک سیستم اقتصادی کامل و منسجم را ارائه کرده است.
هدف اصلی اسلام در اقتصاد از دیدگاه این دو با توجه به مستندات، ایجاد رفاه برای دیگر ابنای بشر و به ویژه مسلمانان و همچنین ایجاد عدالت اقتصادی و اجتماعی در همه ابعاد آن است.
برای رسیدن به یک شاخص دقیق، این پژوهشگران سه اصل کلی اقتصاد اسلامی را با استفاده از منابع یاد شده استخراج کردهاند که عبارتند از:
۱ ـ دستیابی به عدالت اقتصادی و رشد ثابت اقتصادی
۲ ـ شکوفایی در سطح وسیع اقتصاد و ایجاد اشتغال
۳ ـ تطابق میان فعالیتهای مالی و اصول اسلامی اقتصاد
بنا بر این سه هدف کلی، دوازده اصل فرعی اقتصاد اسلامی استخراج شدهاند که عبارتند از:
۱ ـ برابری در آزادی و دستیابی به فرصتهای اقتصادی
۲ ـ ایجاد عدالت در همه ابعاد اقتصادی و مدیریت اقتصادی
۳ ـ رفتار بهینه با کارگران و ایجاد شغل برای آنها و ایجاد فرصت برابر برای اشتغال آنها
۴ ـ آموزش سطح بالا و بودجه بالا برای آموزش به نسبت جی دی پی
۵ ـ ریشه کن کردن فقر و ایجاد حداقلهای رفاهی برای افراد
۶ ـ توزیع برابر ثروت و درآمد در جامعه
۷ ـ ارائه خدمات رفاهی و اجتماعی و زیرساختهای مربوط به آنها
۸ ـ نرخ بالای پس انداز و سرمایهگذاری همانند بهبود استفاده از منابع ملی
۹ ـ درجه بالای استانداردهای اخلاقی، صداقت و اعتماد در بازار و سایر حوزههای اقتصادی
۱۰ ـ تطابق فعالیتهای مالی بر اساس اصول اسلامی برای نمونه ریشه کن کردن دلالی و سفته بازی
۱۱ ـ تجارت بهتر و بالا بودن کمکهای خارجی بشردوستانه
۱۲ ـ تطابق فعالیتهای مالی بر پایه اصول اسلامی به خصوص در حوزه بهره و ربا
جدول زیر همه این شاخصها را به همراه جزییات آنها نشان میدهد (برای دیدن عکس در سایز بزرگ، کلیک کنید).
نتیجه به دست آمده از این شاخصسازی بسیار قابل توجه است. در میان کشورها اسلامی دنیا، هیچ کدام از آنها حتی در بین بیست کشور دارای اقتصاد اسلامی جای نگرفتهاند! کشورهای ایرلند، دانمارک و لوکزامبورگ به ترتیب رتبههای اول تا سوم را از لحاظ اقتصاد مبتنی بر اصول اسلامی به خود اختصاص دادهاند و بهترین کشور اسلامی از لحاظ اداره بر اساس اصول اقتصادی اسلام، مالزی است که رتبه ۳۳ را از آن خود کرده است.
ایران با رتبه ۱۳۹ در بین ۲۰۸ کشور، پس از کشورهایی همچون، کویت، قزاقستان، برونئی، بحرین، امارات متحده عربی و ترکیه قرار داد!
گروه اقتصادی مشرق- علی طیبنیا وزیر پیشنهادی روحانی برای وزارت اقتصاد، در یک سخنرانی در دیماه 1390 در سلسله نشستهای الگوی اسلامی – ایرانی، اظهارات جالبی درباره ایرادات مکتب اقتصادی غربی بیان کرده بود که بازخوانی آن خالی از فایده نیست.
علی طیبنیا عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران که بنا به گفته خود از اول انقلاب اسلامی از زمان دانشجویی در بحثهای اقتصاد اسلامی مشارکت داشته و همراه استادان خود در مباحث اقتصادی اسلامی بزرگان حوزه شرکت میکرده در این همایش گفت: جدی ترین کار در اقتصاد اسلامی همان کتاب اقتصادنا شهید محمدباقر صدر است، کتاب شهید مطهری هم گرچه بعد از انتشار جمع آوری شد، ولی به آن استحکام نرسید و لازم است اندیشمندان حوزه و دانشگاه در مورد اقتصاد اسلامی به صورت جدی کار کنند، به ویژه این که الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت قرار است تهیه شود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه الگوی مسلط جهانی اقتصاد که امروز در سراسر دنیا تقریبا حکومت میکند، همان الگوی اقتصاد نئوکلاسیک است، گفت: ویژگی این الگو یک دست بودن و تناسب داشتن و به صورت مجموعه تدوین شدن و همچنین قابلیت تبیین موضوعات مختلف رشته اقتصاد را دارد و مرتب این الگو در حال بازسازی خود و رفع نقاط ضعف است.
اما مشکل اصلی این الگو این است که بنیانگذاران آن از جمله آداماسمیت و استوارت میل این نظریه را براساس یک سری فروض جهانشمول از انسان و رفتار اقتصادی او بنا کردهاند که در عین جهانشمولی قابلیت کاربرد و اجرا ندارد و اذعان کردند، این اصول به صورت فرض شده و پذیرفته شده است و نمیتوان در مورد صحت و سقم آن و یا آزمایش کردن آن اظهار نظر کرد و براساس همین فروض پایه مجموعه علم اقتصاد نئوکلاسیک پایهگذاری شده است.
برای شناخت دقیق یک جامعه باید نهادها و ویژگیهای جغرافیای جامعه را وارد الگو کنیم و در این زمینه دهها مثال میتوان زد که بیتوجهی به مشکل جامعه در این الگو پدید میآید.
به عنوان مثال ماهیت تورم در اقتصاد ایران با جاهای دیگر و کشورهای غربی متفاوت است. گرچه نظریه فریدمن در مورد تورم و اقتصاد پولی هیچ ایرادی ندارد، اما ویژگی جامعه ایران با جامعه آمریکا کاملا متفاوت است و باید حتما ویژگی جامعه ما در این مدل دیده شود که این همان جنبه ایرانی بودن مدل پیشرفت خواهد بود.
یک زمانی در شورای پول و اعتبار اعلام کردم، تورم ایران فقط از حجم در گردش پول نیست از عوامل دیگر هم متاثر است، بلافاصله عده ای نتیجه گرفتند پس هرچه می خواهید پول چاپ کنید که گفتم چنین کاری نکنید که تورم وحشتناک بالا می رود.
* سنت و اعتقاد جامعه در رفتار اقتصادی اثر دارد
صنایع جدید در آفریقا احداث کردند که ابتدا فکر میکردند کارگران برای کار کردن در این کارخانهها صف میکشند، اما کارخانه نصب نشد و کسی نیامد، چون این فرض بدون توجه به واقعیت سنتی جامعه آفریقا شکل گرفته بود که در آنجا نهادی به نام قبیله وجود داشت که مانند نظام تامین اجتماعی عمل میکرد و ریشسفیدان قبیله، فرد داخل قبیله را از هر نظر تامین میکردند و فرد با خود فکر میکرد که اگر قبیلهام را رها کنم و برای کار کردن در کارخانه به شهر بروم، دیگر حمایت قبیله را از دست میدهم ، در حالی که معلوم نیست کارخانه مرا حمایت کند ویژگی هر جامعه در رفتارهای اقتصادی افراد اثر فراوان دارد.
گفتیم توسعه فرآیندی است که جامعه را از وضع موجود به مطلوب برساند و علم جهانشمول باید پدیدهها را تحلیل کند و این از نظر منطقی امکانپذیر نیست که بافروض بتوان ویژگی هر جامعه را در آن لحاظ کرد.
قبل از قرن هیجدهم پدیدهای به اسم انسان اقتصادی وجود نداشت، بلکه به عنوان ایدهآل تایپ مطرح شد و این مبتنی بر اعتقاد انسان اقتصادی به عنوان ایدهآل تایپ مطرح شد، در جایی که میخواهیم غایت و هدف توسعه را مطرح کنیم.
در اقتصاد اثباتی تحلیل واقعیتها براساس آنچه وجود دارد، است و بر مبنای آن نمیتوان پیشبینی کرد، اما در اقتصاد هنجاری بحث توصیهها و هنجارها، خوب و بد، حلال و حرام و باید و نباید بوجود دارد و این مسائل رفتار جامعه را شکل میدهد.
طیبنیا با اشاره به این مسئله که اگر میخواهید جلوی رشد تورم را بگیرید باید انبساط پولی متوقف شود، گفت: اینجا کلمه «باید» به معنای ارزش نیست بلکه یک الزام است.
علوم اجتماعی مانند اقتصاد در تصادم با منافع شخصی انسانها است، پس بنابراین نمی توان علم اجتماعی کاملا بیطرف ارائه کرد. براین اساس لنین و مارکسیستها منافع انسانها را به طبقات اجتماعی آنها ربط میدادند.
سنت و مسائل اعتقادی نتیجهای جز باورهای متاثر از ارزش نخواهد داشت و در جامعه اسلامی هم اکثرا از یک نظام ارزشی واحد شکل میگیرد و برای شناخت وضع موجود جامعه اسلامی وضع مطلوب باید ارزشهای آن را در نظر گرفت.
اگر مختصات یک جامعه را وارد الگوی موجود نکنیم، امکان شناخت وضع موجود و نیز راه رسیده به وضع مطلوب وجود ندارد.
وضع مطلوب در جامعه اسلامی کرامت انسانی، تامین معاش و آزادی است که اینها در نظام ارزشی متفاوت فرق دارد. اگر معاش یک انسان تامین شده، آیا به کرامت رسیده، در حالی که این گونه نیست، چون بسیاری موارد نقض در تاریخ وجود دارد.
* تامین معاش شرط لازم و کافی برای کرامت انسان نیست
اگر در چارچوب فلسفه لذتگرای جرمیبنتام فکر شود، آیا لذت فقط در همین دنیا است، در حالی که در اسلام اعتقاد بر این است «الدنیا مزرعة الاخرة» یعنی دنیا کشتگاهی برای آخرت است و کرامت انسان در «فناء فی الله» فنا شدن در خدا است. انسان میخواهد مانند خدا شود، تامین معاش شرط لازم و کافی برای کرامت نیست، حداکثر نقش آن این است شرط لازم باشد، گرچه در شرط لازم بودن آن هم تردید وجود دارد اما یقینا تامین معاش هدف و غایت انسان نیست.
همچنین در این الگو عدالت چگونه باید تعریف شود در حوزه اقتصاد متعارف هم عدالت نوعی تعریف دارد که حداکثرسازی رفاه اجتماعی یا مطلوبیت کل جامعه است یا به عبارت دیگر مطلوبیت آدمهای بدبخت را حداکثر کنیم.
در طراحی الگوی و برنامه باید راهکار ارتقای جامعه به وضع مطلوب براساس مکتب اسلامی مد نظر باشد، همچنین اگر زمانی جامعه اسلامی کامل مستقر شد، باید ترتیبات نهادی لازم برای آن جامعه و برای رسیدن به وضع مطلوب ایجاد شود که این نهادها چه در سطح فرد و چه در سطح کل جامعه باشد.
رفتار انسانها براساس این الگو باید چگونه شکل گیرد در آن موقع علم اقتصاد ناظر به جامعه اسلامی موضوعیت خواهد داشت.
امام علي - عليه السلام - فرمود:
مؤمن آن كسي است كه خود را به جهت رفاه مردم در زحمت بيندازد و ديگران از او در أمنيّت و آسايش باشند.
بحارالأنوار، ج 75، ص 53، ح 10امام علي - عليه السلام - فرمود:
نزول قرآن بر سه قسمت است: يك قسمت آن درباره اهل بيت عصمت و طهارت: و دشمنان و مخالفان ايشان؛ و قسمت ديگر آن، اخلاقيّات و ضرب المثلها؛ و قسمت سوّم در بيان واجبات و احكام إلهي مي باشد.
الكافي، ج 2، ص 627، ح 2
امام علي - عليه السلام - فرمود:
قرآن احوال گذشتگان، و أخبار آينده را در بردارد، و شرح وظايف شما را بيان كرده است.
شرح نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1235
امام علي - عليه السلام - فرمود:
در هر حالتي حقّ را بگو و مدافع آن باش، دوستي و معاشرت با پرهيزگاران را ادامه ده، و از فاسقين و معصيت كاران كناره گيري كن، و از منافقان دوري و فرار كن، و با خيانتكاران همراهي و هم نشيني منما.
بحارالأنوار، ج 77، ص 271، ح 1
امام علي - عليه السلام - فرمود:
خير و خوبي در دنيا وجود ندارد مگر براي دو دسته: دسته اوّل آنان كه سعي نمايند در هر روز، نسبت به گذشته كار بهتري انجام دهند. دسته دوّم آنان كه نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشيمان و سرافكنده گردند و توبه نمايند، و توبه كسي پذيرفته نيست مگر آن كه با اعتقاد بر ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت باشد.
وسائل الشيعة، ج 16، ص 76، ح 5
امام علي - عليه السلام - فرمود:
ارزش هر انساني به قدر همّت اوست، و شجاعت و توان هر شخصي به مقدار گذشت و احسان اوست، و درستكاري و صداقت او به قدر جوانمردي اوست، و پاكدامني و عفّت هر فرد به اندازه غيرت او خواهد بود.
نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص 46، ح 12
امام علي - عليه السلام - فرمود:
يك ساعت در محضر علماء نشستن ـ كه انسان را به مبدأ و معاد آشنا سازند ـ از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود. توجّه و نگاه به عالِم از إعتكاف و يك سال عبادت ـ مستحبّي ـ در خانه خدا بهتر است. زيارت و ديدار علماء، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف كعبه محبوب تر خواهد بود، و نيز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مي باشد. همچنين خداوند او را هفتاد مرحله ترفيعِ درجه مي دهد و رحمت و بركت خود را بر او نازل مي گرداند، و ملائكه شهادت مي دهند به اين كه او اهل بهشت است.
بحارالأنوار، ج 1، ص 205، ح 33
امام علي - عليه السلام - فرمود:
به كودكان خود أنار بخورانيد تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود.
أمالي طوسي، ج 1، ص 372
امام علي - عليه السلام - فرمود:
به كودكان خود أنار بخورانيد تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود.
أمالي طوسي، ج 1، ص 372
امام علي - عليه السلام - فرمود:
مريضي كودك، كفّاره گناهان پدر و مادرش مي باشد.
بحار الأنوار، ج 5، ص 317، ح 16
امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود:
زمان ظهور مربوط به اراده خداوند متعال مي باشد و هركس زمان آن را معيّن و معرّفي كند دروغ گفته است.
بحارالأنوار، ج 53، ص 181
امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود:
چگونگي بهره گيري و استفاده از من در دوران غيبت همانند انتفاع از خورشيد است در آن موقعي كه به وسيله ابرها از چشم افراد ناپديد شود.
بحارالأنوار، ج 53، ص 181
يكي از مؤمنين به نام أبومحمّد، حسن بن وجناء گويد:
زير ناودان طلا در حرم خانه خدا بودم كه حضرت ولي عصر امام زمان عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف را ديدم، دفتري را به من عنايت نمود كه در آن دعاي فرج و صلوات بر آن حضرت بود. سپس فرمود: به وسيله اين نوشته ها بخوان و براي ظهور و فرج من دعا كن و بر من درود و تحيّت بفرست.
إكمال الدّين، ص 443، ح 17
امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود:
به درستي كه من سبب آسايش و امنيّت براي موجودات زميني هستم، همان طوري كه ستاره ها براي اهل آسمان أمان هستند.
الدّرّة الباهرة، ص 48نسيم خادم گويد:
در حضور امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - عطسه كردم، حضرت فرمود: مي خواهي تو را بر فوائد عطسه بشارت دهم؟
عرض كردم: بلي.
فرمود: عطسه، انسان را تا سه روز از مرگ نجات مي بخشد.
وسائل الشّيعة، ج 12، ص 89
امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود:
من آن كسي هستم كه در آخر زمان با اين شمشير - ذوالفقار - ظهور و خروج مي كنم و زمين را پر از عدل و داد مي نمايم همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است.
بحارالانوار، ج 53، ص 179
امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود:
همانا پدران من (ائمّه و اوصياء عليهم السّلام)، بيعت حاكم و طاغوت زمانشان، بر ذمّه آن ها بود; ولي من در هنگامي ظهور و خروج نمايم كه هيچ طاغوتي بر من منّت و بيعتي نخواهد داشت.
بحارالأنوار، ج 56، ص 181
امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود:
همانا بهشت جايگاهي است كه در آن آبستن شدن و زايمان براي زنان نخواهد بود، پس هرگاه مؤمني آرزوي فرزند نمايد، خداوند متعال بدون جريان حمل و زايمان، فرزند دلخواهش را به او مي دهد همان طوري كه حضرت آدم - عليه السلام - را آفريد.
بحارالأنوار، ج 53، ص 163